اینترپل به دنبال همسر روس مرد ایرانی
اینترپل با دستور دادگاه کیفری استان تهران تحقیقات خود را برای دستگیری زن روس که با مردی ایرانی به شوهر خود خیانت کرده است، آغاز میکند.
مردی مسن اوایل سال ٨٧ به مأموران پلیس تهران مراجعه کرد و با اعلام شکایتی، مدعی شد همسرش به او خیانت کرده و خواستار بازداشت او شد. با توجه به اینکه مسئله رابطه جنسی خارج از ازدواج در این پرونده مطرح شده بود، دادگاه کیفری استان تهران موظف به بررسی آن شد. این مرد ٨٠ساله به مأموران گفت: من تاجر بزرگی هستم و به کشورهای اروپایی ازجمله فرانسه رفتوآمد زیادی داشتم تا اینکه در آنجا با دختری روس آشنا شدم.
او به من ابراز علاقه کرد. او زنی زیبا و بسیار مهربان بود، هرچند اختلاف سنی ما ٥٠ سال بود؛ اما من هم عاشق او شدم و برای اینکه بتوانیم با هم ازدواج کنیم به ایران آمدیم. او مسلمان شد و بعد هم شناسنامه ایرانی برایش گرفتم و با هم ازدواج کردیم و دوباره به فرانسه برگشتیم. رزا در فرانسه خوشحالتر بود و به من میگفت با مردم فرانسه راحتتر ارتباط برقرار میکند؛ چون زبان آنها را بلد است. او وقتی بچه بود از روسیه به فرانسه رفته و آنجا مقیم شده بود؛ بههمینخاطر سالهای زیادی در فرانسه زندگی کرده و به آنجا خو گرفته بود. من هم پیشنهاد همسرم را قبول کردم و در فرانسه ماندیم. در این مدت افراد مختلفی که اغلب از دوستان من بودند، به خانهمان رفتوآمد داشتند.
مرد مسن ادامه داد: چند ماه از زندگی مشترکمان در فرانسه گذشته بود که متوجه شدم، همسرم رفتارهای مشکوکی دارد. او نسبت به من سرد شده بود و دیگر مثل سابق به من رسیدگی نمیکرد؛ تا اینکه او را زیرنظر گرفتم و فهمیدم با یکی از هموطنانم رابطه برقرار کرده است. کاوه از دوستان من بود و به خانهام رفتوآمد داشت و رابطه کاری با هم داشتیم، هرچند کاوه هم خیلی جوان نبود و ٢٠ سال از همسرم بزرگتر بود؛ اما رزا او را به من ترجیح داد.
بر سر این موضوع درگیری مفصلی با هم داشتیم. به رزا گفتم باید به ایران برگردیم و دیگر نمیتوانیم در آنجا زندگی کنیم. وقتی همه چیز روشن شد و رزا چیزی برای پنهانکردن نداشت، به من گفت برنمیگردد. گفت عاشق کاوه شده است و دیگر نمیخواهد با مردی مثل من زندگی کند. در فرانسه موضوع را پیگیری و شکایت کردم اما فایدهای نداشت و در آنجا رسیدگی نکردند. سعی کردم موضوع را دوستانه حل کنم.
به کاوه گفتم دست از سر زنم بردارد، کاوه قبول نکرد و گفت این موضوعی است که آنها باید دربارهاش تصمیم بگیرند و به من ربطی ندارد و تصمیمشان این است که با هم زندگی کنند. رزا هم به من گفت دیگر همسر من نیست. ازآنجاییکه ما در ایران ازدواج کرده بودیم، نه در فرانسه؛ بنابراین تصمیم گرفتم به کشور خودم برگردم و موضوع را از طریق دادگاه پیگیری کنم. مرد شاکی ادامه داد: من از هر دو نفر آنها شکایت دارم و خواستار مجازات متهمان هستم.
هیأت قضات با توجه به شکایت مطرحشده برای بررسی پرونده وارد شور شدند و ازآنجاییکه متهمان در ایران نبودند، احضاریهای از دادگاه کیفری به فرانسه ارسال شد تا از طریق سفارت به دست رزا و کاوه برسد. دادگاه کیفری این احضاریه را دو بار صادر کرد. باوجود اینکه متهمان آن را دریافت کرده بودند، در دادگاه حاضر نشدند. تا اینکه روز گذشته هیأت قضات برای سومین بار احضاریهای برای متهمان ارسال کردند و از اینترپل (پلیس بینالملل) خواستند تا آنها را برای انجام بازجویی بازداشت و به ایران منتقل کند.
نظر کاربران
آخه دیوانه سر پیری و معرکه گیری
خوب مشخص هست بخاطر پول اومده پیش تو
شما چقدر احمق هستی که عشقش را باور کردی
برو تلویزیون جم تا برات از سرنوشتت سریال درست کنند احمق خان
برو خدارو شکر کن که همون مدت هم تحملت کرده و به قول خودت "بهت رسیده " ، هر چند که این یکیم دست کمی از تو نداره ...
خلاصه ول کن اون بدبختو که انگار شانسش افتاده تو پیرپاتال ها
یکی نیست بگه آخه تویی که هشتاد سالته عاشقیت چی بوده آخه؟؟بعد تویی که تاجری و صد حیله بلدی نمی دونی اون واسه پول با تو ازدواج کرده؟؟والا این پیرا از ما خیلی دلشون جوون تره
بابا شما دیگه دست از سرش بردارین . خواسته تجربه کنه ..
سرپیری و معرکه گیری واقعا.
توکه بهش رسیدی اونم که وی له ولشون کن بزار حالشونو کنن بیخیال
خیلی مشخصه اخه پیره مرد می توانی قوای جسمانی طرف را برطرف کنی مشخصه نمی تونی چون اختلاف سنی خیلی زیاده
پس بدبخت و ول کن بگذار زندگی کنه
اخه پیری جان ازقدیم گفتن کبوتر باکبوتر باز باباز نیم قرن اختلاف داری مشخصه براچی نمیخوادت زورنزن مفت تو چنگ کاوه
از راه برو اگر که دور است دوشیزه بگیر اگر که کور است
عشق پیری گربجنبد سر به رسوایی زند
آخه پیری بااختلاف 50سال بدون که دنبال پول تو بوده نه عاشق چشم ابروی تو بوده ولش کن برو پدربزرگ کیفتو کردی