جهان در برزخ جهانی شدن و ملی گرایی
نشریه اکونومیست در سرمقاله این هفته خود به شکاف سیاسی جدیدی که در آمریکا و کل جهان بهوجود آمده اشاره کرده است.
دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه با تندخویی همیشگی خود در یک سوی این شکاف قرار گرفته است. او گفت: «آمریکاگرایی و نه جهانگرایی، عقیده ما خواهد بود.» عقاید او در مخالفت با تجارت آزاد توسط جبهه برنیسندرز از حزب دموکرات نیز انعکاس یافت. البته در این مورد آمریکا تنها نیست. در سراسر اروپا سیاستمدارانی به برتری دست یافتهاند که جهان را مکانی نحس و تهدیدآمیز میپندارند و میگویند که ملتهای عاقل باید برای دور نگهداشتن آن دور مرزهای خود دیوار بکشند. چنین بحثهایی در مجارستان به انتخاب یک دولت فوقملیگرا انجامید و در لهستان نیز موجب شد دولتی روی کار بیاید که تلفیقی ترامپگونه از بیگانههراسی و بیاعتنایی به نرمهای قانونی را در پیش گرفته است.
احزاب چپ یا راست پوپولیست قدرت طلب این روزها نزدیک به دو برابر سال ۲۰۰۰ طرفدار دارند و در ۹ کشور جهان توانستهاند در دولت یا ائتلاف حاکم جای گیرند. تا به اینجا، تصمیم بریتانیا برای خروج از اتحادیه اروپا بزرگترین دستاورد مخالفان جهانیشدن بود. اخبار ضدجهانیشدن تقریبا هر روز مشاهده میشوند. روز ۲۶ ژوئیه دو مردی که مدعی وابستگی به داعش بودند، گلوی یک کشیش ۸۵ ساله کاتولیک را در یک کلیسا بریدند. این تازهترین خبر از رشته اخبار تروریستی است که حس ناامنی را افزایش میدهد و موجب خواهد شد تا مدلهای جدیدی از دولتهای طرفدار درهای بسته کشورها در انتخابات به پیروزی دست یابند.
پس از کمونیسم، این بزرگترین خطری است که جهان آزاد را مورد تهدید قرار میدهد. امروز هیچ چیز در جهان مهمتر از مقابله با این روند نیست. اکونومیست در ادامه با اشاره به اینکه با بلندتر شدن دیوارهای بین کشورها استانداردهای زندگی نیز کاهش مییابد نوشت، نظامهای چندجانبه، نهادها، قوانین و اتحاد کشورها به بازسازی اروپای پس از جنگ جهانی کمک کرد، نظام کمونیستی چین را به اقتصاد جهان متصل کرد و بیشترین میزان فقرزدایی را در تاریخ بشر رقم زد.
حالا طرفداران دنیای آزاد که میتوان آنها را هم در احزاب چپ یافت و هم در احزاب راست، باید راهی برای پیروزی بیابند. بهترین شیوه برای این هدف از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. در هلند و سوئد احزاب میانهرو با یکدیگر همبستگی یافتند تا ملیگرایان را به کنار برانند. در فرانسه هم چنین اتحادی ماری لوپن را در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۲ ناکام کرد. شاید بریتانیا هم نیازمند یک حزب میانهروی جدید باشد.
ارسال نظر