منتجب نیا: حزب فقط ستاد انتخاباتی نیست
مساله فعالیت حزبی و تلاش در جهت تحکیم و تثبیت فرهنگ تحزب در کشور امری بسیار ضروری است و نیازی به توضیح بیشتر و ارائه دلیل، برهان و استدلال ندارد چون مثل روز روشن است که ما باید تحزب را در کشور بپذیریم.
برخی از آقایان و مسئولان در سخن از احزاب دفاع میکنند اما ما در عمل آثار آن را مشاهده نمیکنیم. آیا ما به شرایط لازم پایبند هستیم یا فقط شعار میدهیم؟ بنده معتقدم بسیاری از کسانی که شعار تحزب میدهند در عمل پایبند به تحزب نیستند.
اولین شرط تحزب پرهیز از فردگرایی و شخصیتگرایی است. در صورتی ما میتوانیم تحزب را در کشور توسعه دهیم که افراد جای خود را به احزاب بدهند. جماعت جای فرد را بگیرد و هیچکس صرفا عنوان «فعال سیاسی» را یدک نکشد. مگر اینکه آنها در قالب حزب برای خود جایی را تعریف کنند. با این اتفاق دیگر شخصیتهای کاریزماتیک، محور یک گروه و جناح و عده ای نخواهند شد. هر شخصیتی به هر میزانی که محبوبیت داشته و کاریزما باشد باید خود را در قالب و ظرف احزاب بریزد. درواقع کاریزماگرایی به معنای قربانیکردن دموکراسی و تحزب است. اگر در فعالیت سیاسی به دنبال شخصیتها رفتیم و خواستیم شخصیتها را محور قرار دهیم نباید شعار دموکراسی دهیم.
شرط دوم این است که ما باید به دنبال این باشیم که احزاب فراگیر و قوی را ایجاد کنیم و اگر وجود دارند آنها را تقویت کنیم. از احزاب قدرتمند نترسیم که انتقاداتی را به دیگر شخصیتهای سیاسی می کنند. از سوی دیگر به دنبال توسعه صرف احزاب کوچک و ضعیف نباشیم. برخی معتقدند باید تعداد زیادی حزب یکنفره و دونفره یا فولکسواگنی را ایجاد کنند. این اتفاق دوباره جایگاه اشخاص سیاسی را تقویت میکند و کسانی که به دنبال این روند هستند، میخواهند فرد یا افراد محدودی را به جای یک حزب در جامعه جا بیندازند و آن فرد یا افراد محدود بهعنوان عامل و نیروی آنها باشند. پس باید به دنبال احزاب قدرتمند برویم که در تمام کشور شعبه داشته باشند. در هر دو جناح موجود بسیاری تشکل و انجمن وجود دارد که میخواهند کارکرد حزبی داشته باشند در صورتی که این تشکلها و اصناف و انجمنها نمیتوانند کارکرد حزبی داشته باشند.
شرط سوم خود احزاب هستند که باید به وظایف حزبی خود عمل کنند. حزب ستاد انتخاباتی نیست که فقط موقع انتخابات فعالیت کند. حزب باید شبانهروز با مردم در ارتباط باشد و برای شناسایی نیرو و کادر و جذب و آموزش آنها و ارائه برنامه باید تلاش کرد. از سوی دیگر هرکدام از احزاب هم باید با گرایش و سلایق خود کار خود را انجام دهند. هیچ شخص و حزبی نباید نقش برادر بزرگتر را ایفا کند بلکه هرکدام باید کارکرد خود را داشته باشد و در چارچوب خود فعالیت کند، البته احزاب در ایام انتخابات میتوانند تعاون و ائتلاف داشته باشند.
البته شاید به نظر برسد که شرط سوم در تناقض با شرط اول یعنی تشکیل احزاب فراگیر است. در شرایط فعلی و موجود بنابر شرط آخر که توضیح داده شد، حزبهای کوچک باید خود را توسعه دهند، وارد صحنه شوند و تلاش کنند که سراسری شوند، در صورتی که این مسیر را دنبال کنیم نتیجه آن محققشدن شرط اول یعنی تشکیل احزاب فراگیر و قدرتمند است؛ مدلی که در کشورهای توسعهیافته اجرایی میشود.
نکته نهایی اشاره برخی به تکحزبی بودن در کشور است. برخی می گویند کشور نباید بیشتر از یک حزب داشته باشد. این تصور غلطی است که فرهنگ تحزب با کشور و ایدئولوژی مستقر مغایرت دارد. کسانی که این تصور را دارند، فکر میکنند نباید به آرا و نظرات مردم تکیه کرد. این تفسیر را که کشور فقط نیاز به یک حزب دارد نه امامخمینی(ره) قبول داشتند، نه مقام معظم رهبری قبول دارند.
آیت الله خامنهای، مقام معظم رهبری خود از موسسان حزب جمهوری اسلامی و ازجمله کسانی هستند که بعد از شهیدبهشتی تا تعطیلی حزب، دبیرکل بودند. این نشان دهنده وسعت نظر و اعتقاد ایشان به کار حزبی است. در زمان امام نیز ، ایشان از احزاب حمایت می کردند و آقای هاشمی و بزرگان دیگر نظیر مانند دکتر بهشتی همه عضو حزب بودند. بنابراین می توان در انتها نتیجه گرفت که احزاب، بهترین و قدرتمندترین بازوان حکومت هستند.
ارسال نظر