پدر من از ریاضیات متنفرم!
شیدوت سینج ۲۰ساله رویایی در سر داشت؛ رویایی بزرگ برای دهکده کوچک و محرومی که مزارع جو و گندم رزق و روزی مردمانش را تأمین میکنند. او میخواست نخستین پزشک دهکدهشان شود.
سال گذشته بیش از ۱۶۰هزار دانشآموز از سراسر هند برای رقابت در آزمونهای ورودی دانشگاههای شهر کوتا به راجستان سفر کردهاند، اما برنامه فشرده درسی، امتحانات متناوب و استرسی که هرگز آرام نمیگیرد، رد پای مرگباری بر رویاهایشان به جا گذاشته است.
۷۰ مورد خودکشی در ۵سال گذشته که تنها ۲۹ مورد آن مربوط به آغاز سال تحصیلی گذشته بوده است، کارنامه غمانگیز و مرگبار کوتا را رقم میزند. نرخ خودکشی جوانان در این شهر بسیار بالاتر از آمار خودکشی در سراسر کشور است که در سال ۲۰۱۴ توسط اداره ملی جرایم ۱۰.۶درصد از هر ۱۰۰هزار نفر اعلام شده است.
دانشآموزان سرخورده از فشارهای تحصیل در کوتا خود را حلق آویز کردهاند، به آتش کشیدهاند و با پریدن از ساختمانهای بلند به زندگیشان پایان دادهاند. شیدوت سینج ۲۰ساله که رویای پرواز به قلههای مرتفع تحصیلی را در سر داشت هم به همه سرخوردههای کوتا پیوست. او پس از ۶ساعت مطالعه فشرده به پسرخالهاش تلفن زد و یک سوال زیستشناسی از او پرسید؛ سپس در اتاقش را قفل کرد. طنابی را به پنکه سقفی گره زد و خود را حلقآویز کرد.
از او یک یادداشت خودکشی روی کاغذها و کتابهای پراکنده در اتاقش پیدا کردند: «من مسئول گرفتن جان خودم هستم. نمیتوانم آرزوهایی که پدرم برای من دارد، را عملی کنم.»
مانگال سینج ۵۲ساله، پدر شیدوت میگوید: «او خیلی هیجانزده بود. مدام او را دکتر صدا میزدیم و سر به سرش میگذاشتیم، اما بعد از گذشت چندماه ترس برش داشته بود. همه روز درس میخواند و خود را از خواب شب هم محروم میکرد.»
اساتید دانشگاه و آکادمیهای برگزارکننده سنجش دانشآموزان نمیتوانند توضیحی برای رشد فزاینده خودکشی درمیان مشتاقان ورود به دانشگاهها و ورودیهای جدید ارایه کنند، اما تصدیق میکنند که فشارهای روانی شدید و گاهی غیرقابل تحمل در میان دانشآموزان ملموس است. دکتر مادان اگراول، روانپزشک مقیم شهر کوتا که به مدت ۳سال است سرویس مشاوره تلفنی برای دانشآموزان تحت استرس را راهاندازی کرده است، میگوید: «دانشپژوهان تحت استرس دایمی هستند. شدت این فشار تا حدی است که توانایی مطالعه، تمرکز، یادآوری، خوردن و حتی خوابیدن را از آنها میگیرد. سردرد و تنگینفس از شایعترین مشکلات فیزیکی دربین آنهاست. بسیاری از آنها به جای صحبت کردن با من فقط و فقط گریه میکنند. احساس گناه همه وجودشان را میگیرد چون میدانند که خانوادهها تا چه حد برای تحصیلشان هزینه میکنند و چه توقعاتی از بچهها دارند. متأسفانه گاهی بچهها باید هزینه گزافی برای ارضای بلندپروازیهای والدین پرداخت کنند.»
«پدر من از ریاضیات متنفرم.» این جملهای بود که یکی دیگر از دانشآموزان بهعنوان آخرین یادداشت خداحافظی پیش از مرگش برای پدر نوشت. روی یکی دیگر از این کاغذها هم این جمله خودنمایی میکرد: «من به هیچ دردی نمیخورم. من را ببخشید.»
به دنبال افزایش این نوع خودکشیها، مقامات ایالت راجستان خواستار استقرار مشاورین تحصیلی و روانشناسان مقیم در مدارس و دانشگاهها شدهاند. اضافهکردن برنامههای تفریحی و سیاستهای بازپرداخت شهریه به دانشجویانی که ترک تحصیل میکنند، هم در دستورکار مدیران آموزشی راجستان قرار گرفته است.
به درخواست مقامات پلیس از این پس دانشگاهها و مدارس شهر کوتا مجاز به فرستادن نتیجه امتحانات ماهیانه برای والدین نیستند چون والدین با دیدن کوچکترین افت تحصیلی با تماسهای دایمی و بازخواست از فرزندانشان شرایط را برای آنها سختتر میکنند.
افزایش مشتاقان به تحصیل درقشر متوسط، بلندپروازیهای غیرواقعگرایانه والدین، استانداردهای ضعیف آموزشی و نیز سیستم فوق رقابتی ورود به دانشگاهها باعث شده تا صنعت آزمونسازی در هند به غولی ۴۰۰میلیون دلاری بدل شود.
۲۰سال پیش شهر کوتا شهری آرام و خلوت با یکمیلیون جمعیت بود که تعداد معلمهای خصوصی علوم و ریاضی آن از انگشتان دو دست تجاوز نمیکرد، اما گشایش مدارس خصوصی و رشد بخش آموزشی این شهر باعث شده که به مهمترین مقصد علمی برای کسانی که خواهان ورود به دانشگاههای برتر کشور هند هستند، تبدیل شود. مشتاقان ورود به دانشگاههای درجه اول هند، برای ایجاد آمادگی از ۶ماه تا ۲سال زمان خود را در آموزشگاهها و مراکز سنجش کوتا میگذرانند.
آروزی پذیرفتهشدن در یکی از ۱۶ کالج موسسه تکنولوژی هند که فارغالتحصیلان آن با حقوقهای بالا جذب کمپانیهای بینالمللی میشوند، رویایی است که جوانان و نوجوانان را به حضور در فضای رقابتی و خطرناک کوتا هدایت میکند.
تحصیل در موسسه تکنولوژی هند به معنای برنده شدن بلیتی است که درهای محافل اجتماعی خاص و کمپانیهای مولتی میلیون دلاری هندی و آمریکایی را به روی فارغالتحصیلان بازمیکند. سوندار پیچای، مدیر اجرایی ارشد سایت گوگل یکی از معروفترین دانشآموختگان موسسه تکنولوژی هند است.
سالانه یکونیممیلیون دانشآموز در کنکور ورودی این دسته از دانشگاهها شرکت میکنند اما فقط ۱۰هزار نفر شانس راهیابی به دانشگاه مورد نظرشان را پیدا میکنند.
صنعت آمادهسازی آزمون رویای ورود به دانشگاههای درجه یک را برای خانوادههای متوسط از شهرهای کوچک و روستاها فراهم کرده است. این درحالی است که تا حدود یکدهه پیش تنها ساکنین شهرهای بزرگ و پراهمیت میتوانستند فرزندانشان را به دانشگاههای تراز اول بفرستند.
درطول دوسال گذشته پسران باربرهای ایستگاه قطار، یک راننده کامیون و یک راننده ریکشاو (سه چرخه موتوری هندی) موفق شدند با گذراندن دورههای آمادگی آزمون در شهر کوتا به بهترین دانشگاههای مهندسی و پزشکی راه پیدا کنند.
روزنامه تایمز آف ایندیا در مقالهای نوشت: «جای جای شهر کوتا این پیام را به شما القا میکند: بهترین باش یا دیگر نباش.»
آسمان کوتا مزین به بیلبوردهایی است که قهرمان اصلی آنها به جای هنرپیشهها و مشاهیر سینما، دانشآموزان موفق در آزمون بهترین دانشگاهها هستند. تلویزیون، سینما و شبکههای اجتماعی به بزرگترین تابوهای این شهر تبدیل شدهاند؛ شهری که ساکنان نوجوان آن برای رسیدن به اهداف طلاییشان در معابد و مساجد دخیل میبندند. این فضای خشک و رقابتی احساس عجز و حقارت در دانشآموزان متوسط ایجاد میکند، حتی نامه سرگشاده مقامات کوتا هم موثر واقع نشده؛ نامهای که در آن از بچهها خواسته میشود «زندگی را جور دیگر ببینند، زیباییهای آن را نظارهگر باشند. کنار رودخانه بنشینند و به دویدن سنجابها نگاه کنند و اگر در یکی دو امتحان نمره خوب نیاوردند، به خودشان سخت نگیرند.» اما آمار فزاینده خودکشیها نشان از موفق نبودن برنامههای محلی مقامات برای فراهم کردن امکانات تفریحی و شکستن چرخه شکست- افسردگی- خودکشی دارد.
مدتها پس از خودکشی شیدوت سینج پدر او هنوز رخت عزا بر تن دارد. او نمیداند چه کسی یا چه عواملی را به خاطر از دست دادن پسرش ملامت کند.
او میگوید: «آیا بلندپروازی اشتباه است؟ پسر من میخواست دکتر شود تا من و خانوادهاش را در دهکده سرفراز کند. هر والدی آرزو دارد فرزندش روزی به بلندترین قلههای موفقیت برسد.»
« اول سپتامبر، روزی برای خودکشی»
دبیرستانی در ژاپن، سال ۲۰۱۶
از دوران ابتدایی نانائی مونماسا مورد آزارهای جسمی و روانی همکلاسیهایش قرار میگرفت. او که اکنون ۱۷سال دارد، تجربیات بسیار تلخی از روزهای مدرسه دارد. از مورد ضربوشتم قرارگرفتن توسط چوب جارو گرفته تا سیلی خوردن در دستشویی دختران.
یکی از عجیبترین اتفاقاتی که درطول دوران تحصیل برای او افتاده، حمله ناگهانی هم مدرسهایهایش درطول کلاس شنای مدرسه بوده است. او میگوید: «من آخرین کسی بودم که میخواستم از استخر بیرون بیایم.
ناگهان یک برس بزرگ بالای سر من ظاهر شد و زیر آب به من ضربه وارد کرد. تقریبا غرق شدم. روی پیشانیام تا مدتها برجسته بود.» پس از این اتفاق نانائی به شدت از مدرسه رفتن گریزان بود و گاهی به خودکشی فکر میکرد.
نانائی تنها نیست. هرسال بیش از سالیان گذشته دانشآموزان ژاپنی دست به خودکشی میزنند تا جایی که براساس آمارهای مرکز پیشگیری از خودکشی ژاپن در ۴۰سال گذشته، روز اول سپتامبر که نخستین روز سال تحصیلی است، به یک روز مرگبار در تقویم این کشور تبدیل شده است. در این روز بیشترین تعداد خودکشی در میان کودکان و نوجوانان اتفاق میافتد.
نانائی میگوید: «تعطیلات طولانی تابستان تنها فرصت آرامش و استراحت برای بچههایی است که مورد آزار و قلدری همکلاسیهایشان واقع میشوند. وقتی تابستان تمام میشود، باید به فضای رعبانگیز مدرسه بازگردند و ناگهان نگرانی از آزارها به وجود بچهها هجوم میآورد.
ژاپن در لیست کشورهایی قرار دارد که بالاترین میزان سالانه خودکشی را به خود اختصاص دادهاند. ضمن اینکه خودکشی دلیل اصلی مرگ نوجوانان و جوانان بین سنین ۱۵ تا ۳۹سال است. آمار دولت نشان میدهد که مابین سالهای ۱۹۷۲ و ۲۰۱۳ تعداد ۱۸هزارو۴۸ نفر جوان زیر ۱۸ساله جان خود را بر اثر خودکشی از دست دادهاند.
نانائی میگوید که اذیت و آزارهای مدرسه از زمانی شروع شد که پس از یک غیبت طولانی دوباره به مدرسه بازگشته بود. با شدید و شدیدترشدن آزارها، بارها تصمیم به خودکشی گرفت اما هربار از ترس آبروریزی برای خانواده منصرف شده بود: «پیش خودم فکر کردم که زدن رگ دست یا حلقآویزکردن خودم میتواند دردسرهای زیادی برای والدینم درست کند. همچنین این کار هیچ مشکلی را غیر از حذف من از معادله حل نمیکند.»
نهایتا نانائی بهطور کل از رفتن به مدرسه صرفنظر کرد و به مدت یکسال خانهنشین شد. مادر او به تصمیمش احترام گذاشت و برای حفظ سلامت روان فرزندش از اصرار به ادامه تحصیل خودداری میکرد. او میگوید: «نانائی حرفهای عجیبی میزد، مثلا میگفت که دلش میخواد از بالای بلندترین برج توکیو بپرد و در آسمان پرواز کند! به نظر من ارزش جان او از ارزش تحصیلی که میکند، بالاتر است.»
به اعتقاد نانائی، ریشه اصلی مشکلات بچهها در مدرسه، مقبول بودن یک نوع تفکر خاص در سیستم آموزشی کشور ژاپن است.
او میگوید: «درکشور ژاپن شما باید خود را همرنگ جماعت کنید. اگر نتوانید اینکار را بکنید یا نادیده گرفته میشوید یا مورد آزار و اذیت واقع میشوید. از شما انتظار میرود که با دیگران و با یک تفکر عام خود را یکی کنید. این شیوه که راهی برای مقابله با آن وجود ندارد، تفاوتهای فردی و خاصبودن آدمها را بهطورکلی از بین میبرد.»
بعضی از کارشناسان با نظریات نانائی موافقند. دکتر کن، تاکوآکا، روانپزشک کودک میگوید: «دلیل اصلی افزایش نرخ خودکشی در روزهای آغازین سال تحصیلی این است که مدارس و همکلاسیها از بچهها انتظار بروز نوعی خاص از رفتار و گفتار و حتی تفکر را دارند؛ درصورتی که دانشآموزی خود را با خط فکری خواسته شده تطبیق ندهد، طرد خواهد شد.»
ارسال نظر