سرچشمه های زایش تروریسم در غرب
واقعیت امروز این است: هیچ کس در هیچ کجای جهان امنیت ندارد و «امنیت بینالمللی» معنای جاری خود در قرن نوزده و بیست را به کلی از دست داده است.
نخست - نابرابری گسترده اقتصادی در غرب هر روز عمق بیشتری پیدا میکند. بر اساس آماری که اخیراً از سوی دولت امریکا منتشر شده، در حال حاضر ۸۳ درصد ثروت امریکا در اختیار ۳ درصد جمعیت آن جامعه قرار دارد. این نابرابری لجام گسیخته نشانگر بیماری یک جامعه و عامل تضادها میان طبقات اجتماعی است. در واقع این نوع حوادث نه واکنشی عاطفی و آگاهانه به مسائل روز بلکه ناشی از گسترش روز افزون نابرابریهای اقتصادی در جامعه صنعتی غرب و بیماریهای اجتماعی ناشی از نظام سرمایهداری است که موجب شده امواج تروریسم بدین صورت غرب را مورد تهدید قرار دهد. پس عجیب نیست اگر بگوییم باید انتظار داشت وقایعی مانند حادثه بامداد جمعه در شهر نیس بیش از گذشته در اروپا رخ دهد.
دوم - فرانسه یکی از خشنترین استعمارگران در تاریخ استعمار جهان است. رفتارهای خشونت بار فرانسویها در شمال آفریقا زبانزد خاص و عام است. چه بسا بتوان اینگونه تصور کرد که بغضهای گذشته جوامع ستمدیده و استعمار شده آفریقایی که شهروندان درجه سه فرانسه محسوب میشوند؛ سرباز کرده است، تصوری که البته به هیچ وجه توجیهی برای کشتار شهروندان بیگناه نیست. نشانهها میگویند این مردم ستم کشیده به این نتیجه رسیدهاند که چه بسا انباشت سرمایه در غرب و مشخصاً فرانسه حاصل تاراج اموال و ثروتهای کشورهای استعمار شده آفریقایی است و این ایده در میان مردم فقیر و اغلب آفریقایی تبار حاشیه شهرهای بزرگ فرانسه به علامت سؤالی تاریخی تبدیل شده است. طبیعی است که این تحلیل، نمی تواند دلیل موجهی برای این اقدام تروریستی باشد اما توجه به آن در مقام ریشه یابی ماجرا ضروری است.
سوم - فرانسه از گذشتههای دور سیستم امنیتی قدرتمندی نداشته و این مسأله بیشتر به نوع نگاه فرانسویها باز میگردد. فرانسویها میگویند مظهر دموکراسی در دنیا هستند و به همین دلیل نمیخواهند چهرهای امنیتی از خود نشان دهند. در حال حاضر سالانه ۵۵ میلیون نفر از کشور فرانسه بازدید میکنند و این کشور درآمدی نزدیک به ۶۵ میلیارد دلار از صنعت توریسم دارد. امنیتی شدن فضا ضربات مهلکی به صنعت توریسم این کشور وارد میکند و همین مسأله برای سالهای متمادی عامل اصلی آسیبپذیری بیشتر فرانسه نسبت به سایر کشورهای غربی است. هر چند تغییر این رویکرد که در ماههای اخیر نشانههای روشنی درباره آن دیده میشود، تأثیر چندانی در ماهیت این ناامنی گسترده نخواهد داشت و غرب بخصوص فرانسه بدون بازخوانی سیاستهای اقتصادی و ساختاری نمیتواند از تروریسم بخصوص حوادث خونبار پاریس و نیس جلوگیری کند. غرب ناچار است راهی تازه برای درمان بیماریهای مهلک سرمایهداری لجام گسیخته خود بیابد.
ارسال نظر