جزييات خودكشی پسر ۱۳ ساله
عصر روز دوشنبه يك دانشآموز كلاس سوم راهنمايي خودش را از كمد ديواري خانهشان بهدار آويخت و جان سپرد. اسمش رضا بود. مادر رضا آن روز هم مثل همه روزها خسته از سر كار به خانه آمد و كليد خانه را در قفل در چرخاند.
انتظار داشت خيلي زود رضا پس از شنيدن صداي چرخاندن قفل در كليد در آستانه در اتاقش ظاهر شود و به مادر سلام كند. اما خبري نشد كه نشد. شروع كرد به صدا زدن، رضا رضا رضا. صدايي نيامد. رضا با صورت كبود در آستانه كمد ديواري اتاقش در حالي كه خودش را با يكي از شالهاي مادرشدار زده بود، جان سپرده بود. مادر فرياد زد و از در خانه بيرون رفت تا همسايهها و اورژانس را خبر كند. زن همسايه طبقه بالاييشان ميگويد:« آن روز مادر رضا فقط فرياد ميزد و اشك ميريخت.
چند بار تا بالكن خانه رفت و ميخواست خودش را پايين پرتاب كند. اما جلويش را گرفتيم. » به گفته بازپرس پرونده «قاضي مرادي» مادر پسربچه به او گفته: « من سر كار بودم. زماني كه بازگشتم، چند مرتبه پسرم را صدا زدم كه پاسخ نداد. زماني كه به اتاق خواب رفتم او را ديدم كه با شال زنانه خود را از ميله كمد آويزان كرده است. او را پايين آوردم اما او ديگر نفس نميكشيد. پسرم از خودش نامهاي بر جاي گذاشته كه در آن نوشته مادر مرا ببخش! و از دو نفر نام برده كه عامل خودكشياش هستند. او اين را هم گفته كه چون در دو درس تجديد شده ديگر حاضر به ادامه اين زندگي نيست.»
تقريبا هيچ كدام از اهالي محل در منطقه سبلان او و مادرش را نميشناختند. هنوز ٢٠ روز هم نبود كه آنها ساكن اين محله شده بودند. حتي مدرسهاي كه رضا در آن درس ميخواند هم در آن منطقه نبود تا همكلاسيهايش درباره وضعيت درسي او صحبت كنند. خانه رضا در يك كوچه منتهي به خيابان داوودآبادي است. هيچ چيز اين كوچه نشان از اين ندارد كه چند شب پيش يك پسربچه ١٣ ساله در آن خودكشي كرده. نه ديوارها را سياهپوش كردهاند و نه رفت و آمدي كه نشان دهد در اين خانه كساني عزادار هستند.
بعضي همسايهها آنقدر به سوالهاي پليس و آدمهاي كنجكاو جواب دادهاند كه ديگر رغبتي به جواب دادن به سوالها ندارند. دو سه نفر از پسربچههاي محل در كوچه ميچرخند و ماجراي آن روز را براي تازهواردها تعريف ميكنند. همگي در سوپري محل جمع ميشوند، بستني ميخرند و شروع ميكنند به حرف زدن؛ صاحب سوپري يكي از پسرهاي ١٤ ساله همسايه رضا را صدا ميكند و ميگويد اين رضا را ميشناسد. ميداند چرا خودكشي كرد. پسر١٤ ساله اسمش محسن است.
مدل لباس و رفتارش به بقيه كه شيطنت بسيار دارند، نميخورد، ميگويد: رضا و مادرش تازه دو هفته بود كه به اين محل آمده بودند. رضا پسر آرامي بود و با كسي كاري نداشت. بچههاي محل او را هم مثل همه تازهواردها اذيت ميكردند اما چيزي نميگفت و سكوت ميكرد. ميگويند او در نامهاش نوشته بود به خاطر مشكلات زندگي ميخواهد خودكشي كند. وقتي خودش را دار زد مادرش جيغ زد و همه را خبر كرد همه همسايهها ريختند توي خانهشان و جلوي در ايستاده بودند.
او خودش را توي كمد ديواري خانهشان دار زده بود.» محسن كه البته نبايد خانوادهاش اجازه ميدادند به دليل شرايط سنياش وارد محل خودكشي شود؛ با دستهايش حجم كمد ديواري و اندازهاش را روي ديوار ميكشد و وقتي ميبيند صاحب سوپري و زن جوان مشتري هم متوجه حرفهايش هستند رو به آنها ميكند و صحنه خودكشي را توضيح ميدهد: «اين كمد ديواريه، اين ميله وسط كمده كه لباسها را رويش آويزان ميكنند، اين هم شال مادرش است كه به ميله وصل كرده. من فقط جنازهاش را ديدم.
گلو و چشمهايش باد كرده بود.» پدر محسن دوان دوان وارد مغازه ميشود. وقتي ميبيند پسرش دارد درباره خودكشي پسر همسايه صحبت ميكند، ميگويد:«اگه ميخواين تو روزنامه اينها رو بنويسيد بگين كه آدم دوتا تجديدي بياره كه خودكشي نميكنه. اين پسر من از ديروز هي داره در مورد اين پسره حرف ميزنه.»
آپارتماني كه خانه رضا (پسري كه خودكشي كرده) در آن است در آهني دارد. همسايهها ميگويند خانههاي اين آپارتمان چهارطبقه هفتاد و پنجمتري است. خانه روبهرويي آپارتمان يك خانه كلنگي قديمي با در آبي رنگ است كه سه خانواده با هم در آن زندگي ميكنند. خانهاي با سه اتاق بزرگ در سه طرف يك حياط بزرگ. يكي از ساكنان اين خانه كه مرد جواني است و وصيتنامه رضا را ديده اما حاضر نيست آن را به ياد بياورد، ميگويد: « همسايهها ميگفتند كه مادرو پدرش سه سال است كه از هم جدا شدهاند.
مادر از صبح تا بعدازظهر در يك شركت كار ميكرد. ما هيچوقت پدر رضا را نديديم. حتي وقتي پسرش خودكشي كرد نيامد. مادرش هم جنازه پسرش را برداشت و به شهر پدرياش رفتند. همسايهها گفتند قرار است او را در همان شهر پدرياش دفن كنند. ختمش را هم همانجا گرفتند.» تيمي از كارآگاهان درحال بررسي ماجرا هستند. همچنين تحقيقات براي مشخص شدن اينكه دستنوشته بهجامانده از پسر نوجوان مربوط به وي بوده يا نه صادر شده است. بازپرس همچنين دستور تحقيق كارآگاهان از مادر اين پسر را نيز صادر كرده است.
نظر کاربران
تا طرف زنده است حتي ديده هم نميشود ! ولي وقتي مُرد همه در جستجوي چرائي مرگش هستند !؟ تيمي از كارآگاهان و تيم تحقيق و بازپرس و دادستان و خبر و روزنامه و و و و ؟!
كسي مُرد ، مُرد ! به فكر زنده ها باشيد ......
همه کشورها روانپزشگ در مدرسه دارند متاسفانه در کشور ما که هر روز از فرهنگ اقتصاد حرف می زنند نیست
وضع چقدر خرابست بچه سیزده ساله باید سرشارازامید وشادی باشد فکرش فقط ساختن آینده ودرس باشد
خیلی ناراحت شدم. بغض گلومو گرفته
بیچاره مادرش خدا بهش صبر بده
من تو فکر همچین کاری هستم
منم امشب تمومش میکنم