جنایت به خاطر عشقِ ممنوع
عشق ممنوع میان زن و مردی متأهل، قتلی را رقم زد که پایان آن حکم قصاص و حبس برای آنها بود.
خانواده مردی به نام مهرداد مرداد دو سال قبل به مأموران خبر دادند او گم شده است. آنها گفتند مهرداد از خانه بیرون رفته و برنگشته است؛ درحالیکه هیچوقت چنین کاری نمیکرد و اگر هم نمیخواست به خانه بیاید حتما خبر میداد. پلیس تحقیقات گستردهای را برای مشخصشدن سرنوشت مهرداد آغاز کرد، اما راه به جایی نبرد تا اینکه مردی جوان به نام امید به پلیس گفت میداند چه اتفاقی برای مهرداد افتاده است.
او گفت: صبح روز حادثه دو نفر از دوستانم به نامهای امیر و ساسان به خانه من آمدند، مهرداد هم همراهشان بود من رفتم بیرون که صبحانه بخرم، وقتی برگشتم جسد مهرداد را دیدم پرسیدم؛ چرا او را کشتید، گفتند چون با هم اختلاف مالی داشتیم و مهرداد نمیخواست پول ما را بدهد. من هم مجبور شدم جسد را از خانه خارج کنم و بیرون از شهر آتش بزنم. پلیس جسد سوخته مهرداد را با توجه به آدرسی که او داده بود، پیدا و بررسیهای خود را برای مشخصشدن واقعیت ماجرا آغاز کرد. دراینمیان گفتههای همسر امید مأموران را با سناریوی جدیدی روبهرو کرد.
این زن گفت: من اطمینان دارم مهرداد به دست شوهر من و همسر خودش که نازنین نام دارد، کشته شده است. نازنین با شوهر من رابطه داشت و مهرداد هم مدتی بود که از این موضوع مطلع شده بود. آنها به خاطر همین مسئله با هم درگیر شدند. من اطمینان دارم نازنین و امید با هم نقشه کشیده و مهرداد را به خانه ما کشانده و به قتل رساندند. خودم این موضوع را از شوهرم شنیدم. پلیس از نازنین بازجویی کرد.
او ارتباط با امید را رد کرد و گفت: این زن دروغ میگوید، من هیچ رابطهای با شوهرش نداشتم. روز حادثه شوهرم به من گفت به خانه امید برو و امانتی من را از او بگیر. وقتی رفتم پشت سر من آمد. میخواست امید را بکشد. امید هم با او درگیر شد و شوهرم به قتل رسید. امید نیز ادعای این زن را تکرار کرد و گفت: وقتی که نازنین به خانه من آمد، مهرداد هم پشت سرش آمد و نازنین را کتک زد. من هم ناراحت شدم؛ چون نازنین را دوست داشتم، اما ارتباطی بین ما نبود.
نازنین و امید به اتهام قتل بازداشت شدند. در جلسه رسیدگی به این پرونده، امید به قتل مهرداد اعتراف کرد و گفت: من و مهرداد دوست بودیم و در این رفتوآمدها من عاشق نازنین همسر مهرداد شدم و با هم ارتباط داشتیم. همدیگر را میدیدیم و تلفنی صحبت میکردیم. مهرداد خیلی با همسرش بدرفتاری میکرد. او را کتک میزد و من به خاطر این موضوع ناراحت میشدم. روز حادثه هم وقتی نازنین به خانه من آمد. مهرداد او را تعقیب کرد و وارد خانه من شد.
داشت نازنین را کتک میزد که من با او درگیر شدم و جلویش را گرفتم و بعد هم گلاویز شدیم و من او را کشتم. برای اینکه جسدش را از بین ببرم چارهای نداشتم جز اینکه جسد را به بیابانی ببرم و در آنجا آتش بزنم. مقداری بنزین تهیه کردم، جسد را بیرون بردم و آتش زدم. بعد هم که خانواده مهرداد خبر دادند او گم شده، برای اینکه معلوم نشود قتل کار من بوده است، چنین دروغی گفتم.
سپس نازنین در جایگاه حاضر شد. او اتهام معاونت در قتل و رابطه نامشروع را قبول نکرد و گفت در قتل نقشی نداشت. با پایان جلسه رسیدگی در شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران، قضات مهرداد را به قصاص، پرداخت دیه به خاطر جنایت بر میت و ٩٩ ضربه شلاق و نازنین را به ١٥ سال حبس و ٩٩ ضربه شلاق محکوم کردند.
نظر کاربران
عجب دوره زمونه ای شده علنی خیانت میکنند دروغم میکند بیچاره زن امید خیانت کرده بدوستش بعد دوستشم کشته ازهمه بدتر اتیشش زده همچین حکمی کمه ریه را میدم شلاقی میخورند حبسم میکشند بعدشم میان بیرون دوباره روز از نو روزی از نو چرا حکمشونو اعدام ندادن نمیدونم
میگه دوست بودم رفت امد خانوادگی داشتم عاشقش شدم .اخه ... توکه آدم هرزه هستی حرمت نون نمک رو نمیدونی .ازکجا ارزش عشق ومعشوق رو میدونی . ادم وقتی داخل خانه کسی میشه سه چیزرو حتما باید رعایت کنه. چشمش پاک باشه .دستش کج نباشه .واسراراون خانه را جایی بازگونکنه .یا حق
واقعا جامعه مابه کجا داره میره
یعنی چه عشق ممنوع میان زن و مردی خجالت بکشید عشق یا ولنگاری خدایا به داد برس
همه اینها بخاطر رعایت نکردن دستورات دینه .دین ما میگه شما حق ندارید باهرکسی دوستی وازتباط برقرار کنید داشتن پوشش وجمع نشدن زنان ومردان نامحرم جایز نیست .و.......
مردک ... با زن شوهر دار رابطه داشته و..زن مهرداد هم ک شوهر داشته عاشق امید شده و...اینم شد ... ؟؟ پ وقتی میرین محضر و عقد میکنین و پیوند زناشویی میبندین یعنی چی؟؟ یعنی بعد از شب زفاف ازادین هر غلطی خواستین بکنین اره؟؟ هر دوتا حیوون رو اعدام کنین اینا خودشون ... بودن
هر دین و آیینی که ریشه داشته باشد خیانت و جنایت را حرام کرده و ممنوعه دانسته. اشتباه است فقط بگید دین ما.
من با دو مورد مشکل دارم،
اول اینکه کجای این خیانت و سپس جنایت، عشق ممنوع است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوم، زن آن آقا که کشته شده، خوب برابر گفته هاشون خبر داشته و مساما خانواده مقتول هم میدانستند، وس برای چه از اول کشته شدن اونو نگفتند و اعلام برنگشتن و بی خبری کردن؟؟؟!!! به نظر می رسد مسائل دیگری در کار است، که سرپوش گذاشتن؟؟؟!!! قضیه را دوباره بخونید، متوجه این موضوع خواهید شد،
گناه و کیفر زنا از نظر قرآن کریم آن قدر سنگین و شدید است که می فرماید: «و لا تقربوا الزّنا انّه کان فاحشة و ساء سبیلاً؛ (2) یعنی به زنا نزدیک نشوید که کار بسیار زشت و بد مسیر و راهی است! ».
اگر شوهر نازنین با اون خوش رفتاری میکرد نازنین هیچ وقت کمبود احساس نمیکرد و تن به همچین رابطه ای نمیاد.
نازنین باید ازاد بشه چون توی قتل هیچ نقشی نداشته.
والا این دیگه چه دوره زمونه ای شده والا چه چیزایی اتفاق مییفته من که دیوانه شدم به جای اونا
اصلا دوره زمونه مسخره ای شده
دیگه او حرمتها از بین رفته
دیگه زن متاهل و مرد متاهل و محدودیت ها و تعهدات اخلاقی و مذهبی ول شده
یه بنده خدایی میگفت یه نامردی روم گیر داده بود که باهام ارتباط برقرار کنه به یارو میگه بابا من زن متاهل هستم خیلی هم شوهرمو دوست دارم اما اون مرد گستاخ میگه من که کاری به رابطه زن و شوهریتون ندارم من کار خودمو میکنم اخه من عاشقتم
ای تف به ذات کثیف همچین ادمایی حالا چه زن و چه مرد
جامعه پر شده از خیانت جای تاسف داره آقايون و خانومای متاهل توروخدا به شریک زندگيتون خیانت نکنید که کثیف ترین کار ممکنه
خانم یا آقای بدون نام اگه زنی از شوهرش بدرفتاری و آزار ببینه چارش خیانت و شریک بودن تو قتلشه؟ پس قانون طلاق برا چیه پس ؟خواهشا یه ذره فکر کنید