قاضی، قاتل را از خودکشی منصرف کرد
متهم به قتل ۲۱ سالهای که دوشنبه گذشته با اقدام به موقع یکی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و تماس تلفنی قاضی ویژه قتل عمد، از خودکشی در قله کوه منصرف شده بود، پس از معرفی خود به پلیس، چگونگی ارتکاب جنایت و اقدام به خودکشی را در اولین جلسه بازپرسی تشریح کرد.
او گفت: من از شش سال قبل و زمانی که ۱۵ سال بیشتر نداشتم، از «الف» وحشت داشتم. او چنان زهرچشمی از من گرفته بود که اکنون حتی از دیدن جسد او هم میترسم! آن زمان من در کلاس دوم راهنمایی درس میخواندم که شبی «الف» و چند تن از دوستانش به خاطر اختلافی که با عموهایم داشتند، به منزل ما هجوم آوردند. نیمههای شب بود و من به او التماس میکردم که آینده خواهرانم را خراب نکند، ولی گوش او بدهکار این حرفها نبود.
این جوان ادامه داد: در طول این سالها، مدام از من باجگیری میکرد. من قصاب بودم و او همیشه پولهایم را میگرفت و تنها مبلغ اندکی را به من بازمیگرداند. اگرچه تحمل زورگوییهای او برایم سخت بود، ولی چارهای جز گوش کردن به حرفش نداشتم. روزها به همین ترتیب سپری میشد تا اینکه چند روز قبل، با موتورسیکلت آپاچی سر کوچه ایستاده بودم که صدای «الف» را از طبقه دوم منزل «ب» شنیدم. منزل او پاتوق معتادان بود و من چند بار به او گفته بودم که کسی را به منزلش راه ندهد، ولی او گوش نکرد. آن روز ظهر «الف» حال طبیعی نداشت و در حالی که چاقویی را در دستش میفشرد، فریاد میکشید. او شیشه کشیده بود و در فاز دیگری بود. وقتی داخل حیاط منزل «ب» چاقو را در دستش دیدم، خیلی ترسیدم، چاقو را از داخل غلاف آن بیرون کشیدم که غلاف در دست «الف» ماند. او مرا گرفته بود که مجبور شدم چند ضربه به شکمش بزنم تا مرا رها کند...
متهم در پاسخ به پرسش قاضی حسینی که پرسید "تو که از او میترسیدی چرا فرار نکردی؟" گفت: نتوانستم فرار کنم، از او کینه داشتم، اعصابم خرد شده بود. پس از آن هم چاقوی خونآلود را برداشتم و سوار بر موتورسیکلت فرار کردم، ولی قصد کشتن او را نداشتم. اگر من او را نمیزدم، او که آدم خطرناکی بود مرا با چاقو میزد!
متهم این پرونده جنایی درباره ماجرای خودکشی نیز گفت: وقتی فهمیدم که «الف» را کشتهام، ناراحت بودم تا اینکه غروب دوشنبه نامهای نوشتم و به قصد خودکشی به قله یکی از کوههای اطراف مشهد رفتم تا خودم را از کوه پایین بیندازم، اما در آخرین لحظات به یکی از دوستانم زنگ زدم. او وقتی از قصد من آگاه شد، شماره تلفن پلیس آگاهی را به من داد و گفت قبل از این کار با پلیس تماس بگیر. من هم با پلیس تماس گرفتم. کارآگاه سلطانیان را ندیده بودم ولی وقتی با او صحبت کردم، آرامش خاصی یافتم. او مرا دلداری داد، طوری که پدرم تاکنون با من صحبت نکرده بود. او گفت با خودکشی آخرت خودت را هم خراب میکنی! تو باید محاکمه شوی و قانون دربارهات تصمیم بگیرد اما در عین حال نباید انسان امیدش را از دست بدهد. بعد از آن هم از طریق تلفن مرا به قاضی مرتبط کرد که او نیز با توصیههایی سعی در منصرف کردن من از خودکشی داشت و تاکید کرد که انسان نباید به خاطر گناهی که مرتکب شده برای رهایی از آن، گناه بزرگتری مرتکب شود، چراکه خودکشی از گناهان کبیره است و پس از آن تصمیم گرفتم خودم را تسلیم قانون کنم. به همین خاطر هم آدرس خودم را به افسر آگاهی دادم و آنها مرا در حالی که از خودکشی منصرف شده بودم، به اداره جنایی منتقل کردند.
بر اساس این گزارش، متهم با صدور قرار بازداشت موقت از سوی قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، روانه زندان شد تا تحقیقات بیشتری درباره ادعاهای وی و کشف زوایای پنهان این پرونده انجام شود.
نظر کاربران
همیشه قتل های اینچنینی توسط افرادترسو صورت میگیره ،میتونست ناقصش بکنه که تاآخرعمرعذابدبکشه
خوب پسرخوب توکه میترسیدی ازش چرا فرارنکردی میدونستی حالت طبیعی نداره چرا وایستادی دستات و به خونش الوده کردی
هم کار بدی کردی هم کار خوب
الف ب الف ب الف ب
گزارش نوشتید مثلا؟!!!
خدا کمکش کنه
خوب کاری کردی اگر نه امکان داشت تو هم ب دست الف به قتل برسی
تو کار بدی نکردی و فقط از خودت دفاع کردی.
واقعا ناگفته نماند پسره مقصر نبوده همون الف مقصر بوده میخواست این پسر بی گنا ه را ازار و اد یت ندهد
بقول دایی احمد هم کار خوب کرده وهم کار بد کرده
این داستان ناقص به نظر میرسد چون به (خواهرانم)اشاره شده ولی تا پایان وضیعت (خواهرانش) نامشخص و نامی هم نمیبرد لطفاً داستان را کامل کنید!!!