منافع ایران و دموکراتهای آمریکا
مبارزات انتخابات چهارم نوامبر سال جاری آمریکا به مرحله حساسی رسیده است.
روزنامه شرق - جاوید قرباناوغلی. مدیرکل وزارت خارجه دولت اصلاحات: مبارزات انتخابات چهارم نوامبر سال جاری آمریکا به مرحله حساسی رسیده است.
در جناح دموکراتها، هیلاری کلینتون با پیروزی در نیویورک با فاصلهای تقریبا جبراننشدني از سوی رقیب همحزبی خود، سندرز، به پیش میرود و به احتمال زیاد و درصورتیکه اتفاق غیرمترقبهای رخ ندهد، کاندیدای دموکراتها در انتخابات پیشرو خواهد بود. در جناح مقابل اما، شرایط با وجود اینکه ترامپ با پیروزیهای پیدرپی قدرت بلامنازع خود را نشان داده است، ولی هنوز انتخاب نهایی کاندیدای برگزیده این حزب در مقابل کلینتون، به دلیل سیستم پیچیده انتخابات درونحزبی با ابهاماتی روبهروست.
ایران پس از سرنگونی رژیم پهلوی، حضور پررنگی در انتخابات آمریکا داشته و یکی از موضوعات مطرح در مناظرات انتخاباتی کاندیداها بوده است. به یاد داریم در همان آغازین سالهای جمهوری اسلامی، رویکرد ایران در ماجرای گروگانهای آمریکایی، سهمی درخورتوجه در شکست کارتر و انتخاب رونالد ریگان داشت.
رصد مناظرات کاندیداهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در چند ماه گذشته، حکایت از آن دارد که این بار نیز «ایران» و توافق هستهای برجام با کشورهای ١+٥ با زعامت نانوشته آمریکا به موضوعی تعیینکننده در سیاست داخلی آمریکا و انتخابات نوامبر آینده تبدیل شده است. در میان کاندیداهای مطرح دو حزب، شاهد اظهارنظر و موضعگیریهای کاملا متفاوت درباره این رویداد بسیار مهم دیپلماتیک هستیم. حضوری اینگونه در تحولات داخلی بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی، نمایانگر وزن و جایگاه ایران در جهان و منطقه است.
به طور طبیعی در نظامهای سیاسی هوشمند، این امر در وهله اول مؤلفهای ارزشمند برای تدوین سیاستهای حاکمیتی با هدف مدیریت روابط خارجی و همچنین تحولی مهم برای نخبگان کشور در تئوریزهکردن راهبردهای تأمینکننده منافع ملی و ارائه آن به دستگاههای تصمیمساز در این عرصه است. سؤال این است که موضع ایران در قبال تحولات منجر به انتخابات پیشروی آمریکا چیست و چه موضعی از تصمیمسازان کشور در قبال این رویداد مهم، تضمینکننده منافع ملی در پرتو تلاطم سیاسی منطقه، تحولات روابط ایران و آمریکا در دوران اوباما و بهخصوص توافق هستهای است؟ روی سخن این یادداشت با کسانی است که فارغ از شعارهای غیرمسئولانه جناحهایی در کشور، از تأثیر انتخابات آمریکا و نقش کاندیدایی که برای چهار یا هشت سال آینده، زمام سیاستهای کلان این کشور را در دست خواهد گرفت، آگاهی دارند.
به موضوع اول این یادداشت و نقش پررنگ ایران در انتخابات آمریکا بازگردیم. اگر این فرض مقرون به صحت باشد (که بر اساس شواهد چنین است)، ایران نمیتواند خود را کنار بکشد و با واگذاشتن عرصه براي لابیهای صهیونیستی و عربی، به نظارهگری بیتفاوت تبدیل شود. در چند ماه گذشته، فصل مشترک سخن کاندیداهای مطرح دو حزب درباره ایران، «برجام» است.
بر کسی پوشیده نیست که رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی با صراحت، مخالف توافق ایران با غرب و حلوفصل مسئله هستهای بودند و برای جلوگیری از آن از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. در میان کاندیداهای مطرح، هیلاری کلینتون و برنی سندرز، کاندیداهای مطرح دموکرات، با تفاوتهایی از توافق اوباما با ایران حمایت میکنند. در جناح جمهوریخواه، هر دو کاندیدای این حزب، ترامپ و تد کروز، بیهیچ ملاحظهای مخالفت خود با برجام را فریاد میزنند.
هرچند حتی در صورت راهیابی یکی از این دو به کاخ سفید، این اتفاق نخواهد افتاد ولی مهم، تفاوتهای فاصله سندرز با کلینتون و این دو با تد کروز و هر سه با ترامپ در رابطه با ایران است. در میزان تعهد هریک از این کاندیداها در قبال رژیم صهیونیستی، وابستگی و تعهد آنان به این رژیم، تأثیرگذاری لابی عربستان بر آنان و... تفاوتهای جدی وجود دارد. از منظر تاریخی، ایران در رژیم گذشته، حضور جمهوریخواهان در کاخ سفید را بر دموکراتها مرجح میدانست و آن را در راستای منافع خود ارزیابی میکرد.
در میان عوامل سقوط شاه و برچیدهشدن دودمان شاهنشاهی- علاوه بر تحلیلهای مرتبط با لایههای درونی فاسد نظام- بسیاری از تحلیلگران، انتخاب جیمی کارتر، رئیس جمهور دموکرات، در سال ١٩٧٥ و مطالبات حقوق بشری او از رژیم ایران را هم بهعنوان یکی از مؤلفههای تأثیرگذار در افزایش شکافهای درونسیستمی میدانند. در ٣٧ سال پس از انقلاب نیز آمریکا و ایران، مناسبات پرفرازونشیبی را پشت سر گذاشتهاند و رویکرد ایران در قبال آمریکا متأثر از عملکرد این کشور در ٣٧ سال سلطنت پهلوی دوم و همچنین نقش آمریکا در تحولات پس از انقلاب بوده است.
موضوعی که هنوز هم بدون توجه به تغییرات انکارنشدني در جهان ادامه دارد. اجمالا میتوان گفت ایران اسلامی، استراتژی مشخص یا مدونی مبتنی بر تحلیل شرایط جهان بر اساس منافع ملی در قبال آمریکا و انتخابات این کشور نداشته است.
اکنون نیز در شرایط متغیر جهان و اوضاع پرتلاطم منطقه، موضع رسمی ایران در قبال انتخابات آمریکا همچون گذشته در هالهای از ابهام قرار دارد. ایران خواهان ایفای نقشی با هر میزان از تأثیرگذاری در این رویداد مهم نیست. در سطح نخبگان، تحلیلگران سیاسی و محافل جناحی نیز موضع یکسانی وجود ندارد. این امر هرچند شاید به دليل تأثیرنداشتن مواضع آنان در بخش تصمیمگيري باشد ولی در واقع از شرایط داخلی کشور نشئت میگیرد.
اشتراکات دو حزب آمریکا در قبال مسائلی مانند رژیم اسرائیل و بحران دیرپای فلسطین، نباید محملی برای یکسانپنداشتن حاکمان آمریکا در قبال ایران باشد و نبايد با عبارات غیرعلمی و عامیانهای که ورد زبان برخی از محافل سیاسی خاص است، درباره انتخابات این کشور سخنگفت.
واقعیت این است که تفاوت حضور این دو حزب در کاخ سفید، با وجود اختلافات بنیادین جمهوری اسلامی و آمریکا در دو دهه اخیر، روشنتر از آن است که نادیده گرفته شده و از کنار آن بیتفاوت عبور کنیم. از باراک اوباما که پدیدهای منحصربهفرد در تاریخ آمریکاست بگذریم، مقایسه رفتاری بیل کلینتون و جورج دبلیو بوش نمایانگر واقعیتهای انکارناپذیری است که میتواند مد نظر سیاستسازان کشور قرار گیرد.
بیل کلینتون با وجود دیوار بلند بیاعتمادی و مخالفتهای جناحهای افراطی طرفدار رژیم صهیونیستی، گام اول را برای کاهش تنش با ایران برداشت. در جریان حضور رئیسجمهور دوران اصلاحات در سازمان ملل تلاش کرد دیداری هرچند تصادفی با او داشته باشد. خانم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه، به خاطر دخالت کشور متبوعش در کودتای ٢٨ مرداد و ساقطکردن دولت قانونی و ملی دکتر محمد مصدق و بازگرداندن شاه به قدرت از ایران عذرخواهی کرد؛ در واقعه انفجار پایگاه نظامی آمریکا در عربستان سعودی (خبر) اگر کسی غیر از بیل کلینتون در مصدر رئیسجمهوری بود (فردی مانند بوش پدر یا پسر از حزب جمهوریخواه) به احتمال زیاد به بهانه کشتهشدن سربازان آمریکایی در این واقعه، در دستزدن به اقدامی ماجراجویانه درنگ نمیکرد.
از یاد نبردهایم که جورج دبلیو بوش در بحران حادثه تروریستی سپتامبر ٢٠٠١ و حمله به افغانستان باوجود نقش مؤثر ایران در موفقیت آمریکا که برای اعاده حیثیت این کشور ارزشی حیاتی داشت، بهجای تشکر از دولت اصلاحات، ایران را در لیست کشورهای محور شرارت قرار داد. در ماجرای هستهای ایران در صورت استمرار حاکمیت امثال جورج دبلیوبوش و در پرتو سیاستهایی که منجر به ارجاع پرونده هستهای به شورای امنیت و تصویب قطعنامههای تحت فصل هفتم و ذیل موادی از این فصل که از آن آگاهیم شد، قطعا سرنوشت این پرونده به گونهای کاملا متفاوت با آنچه اکنون شاهد هستیم، رقم میخورد.
خطرات احتمالی رویکارآمدن افراد خطرناک و ماجراجویی مانند ترامپ و تدکروز برای منافع ملی و امنیت ایران و تأثیرات آن در خاورمیانه (عراق، سوریه و حمایت جدی از رژیم عربستان) روشنتر از آن است که نیازی به بیان داشته باشد. درباره توافق تاریخی برجام نیز همانطور که پیشتر گفته شد ممکن است جمهوریخواهان نتوانند رسما تعهدات اوباما و توافق را لغو کنند، اما مطمئنا روش اجرا و پیگیری توافقات به گونهای کاملا متفاوت و با موانع و دستاندازهای جدی مواجه خواهد شد. بهیقین کاخ سفید، رئیسجمهوری با منش و مشی اوباما را به خود نخواهد دید و حتی در صورت حضور افرادی از حزب او در کاخ سفید (هیلاری یا سندرز) شرایط برای ایران بسیار متفاوت با دوران اوباما خواهد بود.
هنر ما در ماههای باقیمانده تا انتخابات در دو محور باید متمرکز شود؛ اول استفاده حداکثری از ماههای باقیمانده اوباما و دیگر درپیشگرفتن دیپلماسی فعال و تأثیرگذار در حد مقدورات انتخابات. در هر دو مورد هدف، کاهش هزینههایی است که در پرتو فشار لابیهای قدرتمند صهیونیستی و عربی که از مدتها قبل آغاز کردهاند، در دوران ریاستجمهوری بعدی بر ایران تحمیل خواهد شد. وقایع چند سال اخیر و نقش انکارناپذیر آمریکای تحت زعامت اوباما در حلوفصل بحران هستهای ایران، برهمخوردن توازن قدرت و قبول نقش ایران در منطقه از سوی آمریکا، علت اصلی حرکات دیوانهوار نتانیاهو و عربستان است.
ضروری است این تحولات مد نظر استراتژیستهای کشور برای نقشآفرینی مؤثرتر در سالهای پیشرو قرار گیرد. سیاست خارجی ایران اسلامی بهطور اصولی باید منطبق بر شعار «نه شرقی و نه غربی» به عنوان یکی از راهبردهای عملیاتی انقلاب باشد. قرارگرفتن منافع ملی در شرایط نوین جهان و دوران پسابرجام به عنوان شاغول روابط با قدرتهای جهان، موضوعی است که باید بهجد در دستور کار قرار گیرد.
در جناح دموکراتها، هیلاری کلینتون با پیروزی در نیویورک با فاصلهای تقریبا جبراننشدني از سوی رقیب همحزبی خود، سندرز، به پیش میرود و به احتمال زیاد و درصورتیکه اتفاق غیرمترقبهای رخ ندهد، کاندیدای دموکراتها در انتخابات پیشرو خواهد بود. در جناح مقابل اما، شرایط با وجود اینکه ترامپ با پیروزیهای پیدرپی قدرت بلامنازع خود را نشان داده است، ولی هنوز انتخاب نهایی کاندیدای برگزیده این حزب در مقابل کلینتون، به دلیل سیستم پیچیده انتخابات درونحزبی با ابهاماتی روبهروست.
ایران پس از سرنگونی رژیم پهلوی، حضور پررنگی در انتخابات آمریکا داشته و یکی از موضوعات مطرح در مناظرات انتخاباتی کاندیداها بوده است. به یاد داریم در همان آغازین سالهای جمهوری اسلامی، رویکرد ایران در ماجرای گروگانهای آمریکایی، سهمی درخورتوجه در شکست کارتر و انتخاب رونالد ریگان داشت.
رصد مناظرات کاندیداهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در چند ماه گذشته، حکایت از آن دارد که این بار نیز «ایران» و توافق هستهای برجام با کشورهای ١+٥ با زعامت نانوشته آمریکا به موضوعی تعیینکننده در سیاست داخلی آمریکا و انتخابات نوامبر آینده تبدیل شده است. در میان کاندیداهای مطرح دو حزب، شاهد اظهارنظر و موضعگیریهای کاملا متفاوت درباره این رویداد بسیار مهم دیپلماتیک هستیم. حضوری اینگونه در تحولات داخلی بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی، نمایانگر وزن و جایگاه ایران در جهان و منطقه است.
به طور طبیعی در نظامهای سیاسی هوشمند، این امر در وهله اول مؤلفهای ارزشمند برای تدوین سیاستهای حاکمیتی با هدف مدیریت روابط خارجی و همچنین تحولی مهم برای نخبگان کشور در تئوریزهکردن راهبردهای تأمینکننده منافع ملی و ارائه آن به دستگاههای تصمیمساز در این عرصه است. سؤال این است که موضع ایران در قبال تحولات منجر به انتخابات پیشروی آمریکا چیست و چه موضعی از تصمیمسازان کشور در قبال این رویداد مهم، تضمینکننده منافع ملی در پرتو تلاطم سیاسی منطقه، تحولات روابط ایران و آمریکا در دوران اوباما و بهخصوص توافق هستهای است؟ روی سخن این یادداشت با کسانی است که فارغ از شعارهای غیرمسئولانه جناحهایی در کشور، از تأثیر انتخابات آمریکا و نقش کاندیدایی که برای چهار یا هشت سال آینده، زمام سیاستهای کلان این کشور را در دست خواهد گرفت، آگاهی دارند.
به موضوع اول این یادداشت و نقش پررنگ ایران در انتخابات آمریکا بازگردیم. اگر این فرض مقرون به صحت باشد (که بر اساس شواهد چنین است)، ایران نمیتواند خود را کنار بکشد و با واگذاشتن عرصه براي لابیهای صهیونیستی و عربی، به نظارهگری بیتفاوت تبدیل شود. در چند ماه گذشته، فصل مشترک سخن کاندیداهای مطرح دو حزب درباره ایران، «برجام» است.
بر کسی پوشیده نیست که رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی با صراحت، مخالف توافق ایران با غرب و حلوفصل مسئله هستهای بودند و برای جلوگیری از آن از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. در میان کاندیداهای مطرح، هیلاری کلینتون و برنی سندرز، کاندیداهای مطرح دموکرات، با تفاوتهایی از توافق اوباما با ایران حمایت میکنند. در جناح جمهوریخواه، هر دو کاندیدای این حزب، ترامپ و تد کروز، بیهیچ ملاحظهای مخالفت خود با برجام را فریاد میزنند.
هرچند حتی در صورت راهیابی یکی از این دو به کاخ سفید، این اتفاق نخواهد افتاد ولی مهم، تفاوتهای فاصله سندرز با کلینتون و این دو با تد کروز و هر سه با ترامپ در رابطه با ایران است. در میزان تعهد هریک از این کاندیداها در قبال رژیم صهیونیستی، وابستگی و تعهد آنان به این رژیم، تأثیرگذاری لابی عربستان بر آنان و... تفاوتهای جدی وجود دارد. از منظر تاریخی، ایران در رژیم گذشته، حضور جمهوریخواهان در کاخ سفید را بر دموکراتها مرجح میدانست و آن را در راستای منافع خود ارزیابی میکرد.
در میان عوامل سقوط شاه و برچیدهشدن دودمان شاهنشاهی- علاوه بر تحلیلهای مرتبط با لایههای درونی فاسد نظام- بسیاری از تحلیلگران، انتخاب جیمی کارتر، رئیس جمهور دموکرات، در سال ١٩٧٥ و مطالبات حقوق بشری او از رژیم ایران را هم بهعنوان یکی از مؤلفههای تأثیرگذار در افزایش شکافهای درونسیستمی میدانند. در ٣٧ سال پس از انقلاب نیز آمریکا و ایران، مناسبات پرفرازونشیبی را پشت سر گذاشتهاند و رویکرد ایران در قبال آمریکا متأثر از عملکرد این کشور در ٣٧ سال سلطنت پهلوی دوم و همچنین نقش آمریکا در تحولات پس از انقلاب بوده است.
موضوعی که هنوز هم بدون توجه به تغییرات انکارنشدني در جهان ادامه دارد. اجمالا میتوان گفت ایران اسلامی، استراتژی مشخص یا مدونی مبتنی بر تحلیل شرایط جهان بر اساس منافع ملی در قبال آمریکا و انتخابات این کشور نداشته است.
اکنون نیز در شرایط متغیر جهان و اوضاع پرتلاطم منطقه، موضع رسمی ایران در قبال انتخابات آمریکا همچون گذشته در هالهای از ابهام قرار دارد. ایران خواهان ایفای نقشی با هر میزان از تأثیرگذاری در این رویداد مهم نیست. در سطح نخبگان، تحلیلگران سیاسی و محافل جناحی نیز موضع یکسانی وجود ندارد. این امر هرچند شاید به دليل تأثیرنداشتن مواضع آنان در بخش تصمیمگيري باشد ولی در واقع از شرایط داخلی کشور نشئت میگیرد.
اشتراکات دو حزب آمریکا در قبال مسائلی مانند رژیم اسرائیل و بحران دیرپای فلسطین، نباید محملی برای یکسانپنداشتن حاکمان آمریکا در قبال ایران باشد و نبايد با عبارات غیرعلمی و عامیانهای که ورد زبان برخی از محافل سیاسی خاص است، درباره انتخابات این کشور سخنگفت.
واقعیت این است که تفاوت حضور این دو حزب در کاخ سفید، با وجود اختلافات بنیادین جمهوری اسلامی و آمریکا در دو دهه اخیر، روشنتر از آن است که نادیده گرفته شده و از کنار آن بیتفاوت عبور کنیم. از باراک اوباما که پدیدهای منحصربهفرد در تاریخ آمریکاست بگذریم، مقایسه رفتاری بیل کلینتون و جورج دبلیو بوش نمایانگر واقعیتهای انکارناپذیری است که میتواند مد نظر سیاستسازان کشور قرار گیرد.
بیل کلینتون با وجود دیوار بلند بیاعتمادی و مخالفتهای جناحهای افراطی طرفدار رژیم صهیونیستی، گام اول را برای کاهش تنش با ایران برداشت. در جریان حضور رئیسجمهور دوران اصلاحات در سازمان ملل تلاش کرد دیداری هرچند تصادفی با او داشته باشد. خانم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه، به خاطر دخالت کشور متبوعش در کودتای ٢٨ مرداد و ساقطکردن دولت قانونی و ملی دکتر محمد مصدق و بازگرداندن شاه به قدرت از ایران عذرخواهی کرد؛ در واقعه انفجار پایگاه نظامی آمریکا در عربستان سعودی (خبر) اگر کسی غیر از بیل کلینتون در مصدر رئیسجمهوری بود (فردی مانند بوش پدر یا پسر از حزب جمهوریخواه) به احتمال زیاد به بهانه کشتهشدن سربازان آمریکایی در این واقعه، در دستزدن به اقدامی ماجراجویانه درنگ نمیکرد.
از یاد نبردهایم که جورج دبلیو بوش در بحران حادثه تروریستی سپتامبر ٢٠٠١ و حمله به افغانستان باوجود نقش مؤثر ایران در موفقیت آمریکا که برای اعاده حیثیت این کشور ارزشی حیاتی داشت، بهجای تشکر از دولت اصلاحات، ایران را در لیست کشورهای محور شرارت قرار داد. در ماجرای هستهای ایران در صورت استمرار حاکمیت امثال جورج دبلیوبوش و در پرتو سیاستهایی که منجر به ارجاع پرونده هستهای به شورای امنیت و تصویب قطعنامههای تحت فصل هفتم و ذیل موادی از این فصل که از آن آگاهیم شد، قطعا سرنوشت این پرونده به گونهای کاملا متفاوت با آنچه اکنون شاهد هستیم، رقم میخورد.
خطرات احتمالی رویکارآمدن افراد خطرناک و ماجراجویی مانند ترامپ و تدکروز برای منافع ملی و امنیت ایران و تأثیرات آن در خاورمیانه (عراق، سوریه و حمایت جدی از رژیم عربستان) روشنتر از آن است که نیازی به بیان داشته باشد. درباره توافق تاریخی برجام نیز همانطور که پیشتر گفته شد ممکن است جمهوریخواهان نتوانند رسما تعهدات اوباما و توافق را لغو کنند، اما مطمئنا روش اجرا و پیگیری توافقات به گونهای کاملا متفاوت و با موانع و دستاندازهای جدی مواجه خواهد شد. بهیقین کاخ سفید، رئیسجمهوری با منش و مشی اوباما را به خود نخواهد دید و حتی در صورت حضور افرادی از حزب او در کاخ سفید (هیلاری یا سندرز) شرایط برای ایران بسیار متفاوت با دوران اوباما خواهد بود.
هنر ما در ماههای باقیمانده تا انتخابات در دو محور باید متمرکز شود؛ اول استفاده حداکثری از ماههای باقیمانده اوباما و دیگر درپیشگرفتن دیپلماسی فعال و تأثیرگذار در حد مقدورات انتخابات. در هر دو مورد هدف، کاهش هزینههایی است که در پرتو فشار لابیهای قدرتمند صهیونیستی و عربی که از مدتها قبل آغاز کردهاند، در دوران ریاستجمهوری بعدی بر ایران تحمیل خواهد شد. وقایع چند سال اخیر و نقش انکارناپذیر آمریکای تحت زعامت اوباما در حلوفصل بحران هستهای ایران، برهمخوردن توازن قدرت و قبول نقش ایران در منطقه از سوی آمریکا، علت اصلی حرکات دیوانهوار نتانیاهو و عربستان است.
ضروری است این تحولات مد نظر استراتژیستهای کشور برای نقشآفرینی مؤثرتر در سالهای پیشرو قرار گیرد. سیاست خارجی ایران اسلامی بهطور اصولی باید منطبق بر شعار «نه شرقی و نه غربی» به عنوان یکی از راهبردهای عملیاتی انقلاب باشد. قرارگرفتن منافع ملی در شرایط نوین جهان و دوران پسابرجام به عنوان شاغول روابط با قدرتهای جهان، موضوعی است که باید بهجد در دستور کار قرار گیرد.
پ
ارسال نظر