ماجراجوی آمریکایی در خیابانهای تهران
«ایرانیها وقتی یک آمریکایی را میبینند، آنقدر توجه نشان میدهند که با خودت تصور میکنی یک سِلِبریتی هستی و این واقعا حس شگفتانگیزی است.»
راب جکسون ۲۹ سال دارد و اهل "منهتن" آمریکا است و روش جالبی را برای ماجراجوییهایش برگزیده است. او اصولا عجلهای برای دیدن یک کشور ندارد. ترجیح میدهد مهمترین شهر یک کشور را انتخاب کند و در سفری سه تا چهار روزه، زیر و بم آن را در بیاورد.
گاهی شده یک سفر را برای دیدن یک شهر کافی ندانسته و دوباره برگشته تا باز هم آن شهر را ببیند. "راب" شیفتهی جهانگردی و مسافرت است، اما به واسطهی شغلی که دارد، فقط میتواند شش هفته در طول سال مرخصی بگیرد.
جکسون به خبرنگار گردشگری ایسنا دربارهی شیوهای که برای جهانگردی برگزیده، میگوید: خیلی دوست دارم نقاط مختلف جهان را ببینم، اما چون زمان محدودی میتوانم مرخصی بگیرم، ترجیح میدهم سفرهای کوتاه مدتی داشته باشم و فقط یک شهر را ببینم، مثلا ریودوژانیرو در برزیل را سه روزه دیدم. برای دیدن دبی چهار روز وقت گذاشتم و سفری چهار روزه به بانکوک داشتم. این شیوه سفر کردن با کارم بیشتر هماهنگ است و من از آن بسیار لذت میبرم.
او تا به حال موفق شده ۲۰ کشور را ببیند و دربارهی آغاز علاقهمندیاش به ماجراجویی و جهانگردی، میگوید: ۱۱ سالم بود که با مادربزرگم به لهستان رفتم، چون او اصالتا لهستانی است. از این سفر خیلی خوشم آمد، از آن به بعد شیفتهی مسافرت شدم. در ۲۰ سالگی سفری به لندن داشتم، هر سال یکی دو بار به این شهر میرفتم و در آنجا تعدادی دوست پیدا کردم. بعد از آن، سفر در اروپا را آغاز کردم و به کشورهای دورتری در آسیای شرقی و آمریکای جنوبی رفتم. دیدن جاهای جدید مهیجترین بخش این ماجراجوییها است.
او از انگیزهی سفرش به ایران میگوید: ایران برای آمریکاییها همیشه جاذبه داشته و کشور اسرارآمیزی بوده است. فهمیدن اینکه ایران چگونه کشوری است، برای خیلیها جذابیت دارد. متاسفانه اخبار منفی علیه این کشور زیاد است، اما من از آنهایی که به ایران آمده بودند، حرفهای مثبت زیادی شنیدم. کنجکاو بودم و میخواستم ایران را بشناسم.
این جهانگرد آمریکایی ادامه میدهد: اولین ابهام برای این سفر، آن بود که آیا از یک آمریکایی که به تنهایی سفر میکند، بازجویی میکنند؟ این سوال برای عده زیادی از هموطنانم پیش میآید. با وجود این پرسش بزرگ، هنگامی که به فرودگاه امام خمینی وارد شدم، خانمی که پاسپورتها را کنترل میکرد، فقط مُهر ورود به ایران را زد و دیگر هیچ سوالی نپرسید. حتی انگشتنگاری هم نشدم.
البته به اعتقاد او، گرفتن ویزای ایران به نسبت برخی کشورها چندان ساده نبوده است. جکسون میگوید: چند هفتهای طول کشید تا ویزای ایران را گرفتم، هرچند هیچ مشکلی پیش نیامد. فقط تنها نکتهی عجیب ماجرا، درخواست رزومه برای صدور ویزای ایران بود. به عنوان یک گردشگر برایم سوال شده بود که چرا رزومهی شخصی من را میخواهند. البته این یک مشکل حاد نیست، فقط به نظر میرسد گرفتن ویزای ایران در مقابل کشوری مثل برزیل، جزییات بیشتری دارد.
او چهار روز را در تهران سپری کرد و دربارهی علت این انتخاب که چرا مثلا اصفهان یا شیراز را که به نسبت شهرهایی تاریخیتر هستند، انتخاب نکرده، توضیح میدهد: اتفاقا آنهایی که از این سفر اطلاع داشتند میگفتند چرا اصفهان و یا شیراز نمیروی، اما من ترجیح میدادم در اولین سفرم به ایران، شهری را انتخاب کنم که ایرانیهای زیادی از هر قشر و فرهنگی در آن زندگی میکنند، برای همین تهران را انتخاب کردم. البته این شهر واقعا پُر سر و صدا است، مثل شهر خودم (نیویورک).
این ماجراجوی جوان در سفر کوتاهش به پایتخت ایران، بازار و رشته کوه البرز را جذابترین نقاط یافته است. "راب جکسون" شانس این را داشته که در سفر چهار روزهاش به تهران یکی دو روز هوای پاک را تجربه کند و میگوید: شهر به کوه منتهی و به ناگهان در آن گُم میشود، دیدن چنین منظرهای واقعا شگفتانگیز است.
"راب" برای صحبت کردن دربارهی غذای ایرانی اشتیاق زیادی نشان میدهد، با آنکه در سفر چهار روزهاش به تهران، با توجه به رژیم غذایی که دارد فرصت امتحان کردن تمام خوراکها را نداشته، اما میگوید: همیشه شنیده بودم کباب غذای خاورمیانه است، به هر حال من فرد محتاطی هستم و در انتخاب غذا ماجراجو نیستم، مخصوصا آنکه گوشت سفید برایم اولویت دارد، اما به نظرم خوردن کباب ایرانی یک نوع ماجراجویی است، مخصوصا برای آنهایی که از آمریکا میآیند و این خوراک را متعلق به خاورمیانه میدانند.
ناهنجاریهای پایتخت از دیدهی "راب جکسون" مانند هر گردشگر دیگری دور نمانده است. او از ترافیک و آلودگی تهران به عنوان یک معضل بزرگ یاد میکند و میافزاید: ترافیک در خیابانهای این شهر واقعا اسفناک است. میزان آلودگی در تهران بیشتر از آنچه که در خبرها و کتابها خواندهام،است. وقتی برای دیدن برج آزادی رفته بودم، سوزش چشم و بینیام واقعا آزاردهنده شده بود. رانندگی مردم قابل تأمل است، سر و صدا و شلوغی هم که دیگر هیچ. با این حال تهران بدترین جایی نبوده که تا به حال به آنجا رفتهام، شهر لیما در پرو از تهران خیلی جلوتر است.
وی سپس به مردمی که در سفرش به تهران با آنها روبهرو شده اشاره و بیان میکند: آنها حاضر بودند خود را به هر زحمتی بیندازند تا به یک خارجی کمک کنند، این واقعا جالب است.
این جهانگرد میگوید: هر کشوری زیبایی خاصی دارد، در هر شهری میتوان جاذبهی بهخصوصی را کشف کرد. در ایران این مردم هستند که از تمام جاذبهها گوی سبقت را ربودهاند. اگر به ایران نمیآمدم، این رتبه را به مصر میدادم، اما حالا ایران با اختلاف خیلی زیادی از مصر، در رتبه بالایی قرار دارد.
جکسون میگوید: مادرم فرد خیلی محافظهکاری است و تا حالا از آمریکا خارج نشده، پیش از آمدنم به ایران خیلی نگران و ترسیده بود، وقتی از اینجا برای او پیام فرستادم خیلی آرام شد. واقعا امیدوارم روابط دو کشور و مردم ایران و آمریکا خوب شود و روابط سیاسی قابل اعتمادی برقرار شود.
وی اضافه میکند: دربارهی مهماننوازی ایرانیها و به خصوص برخورد آنها با آمریکاییها تا جایی که میتوانم اطلاعرسانی خواهم کرد، به همه آنهایی که میشناسم خواهم گفت ایران کشور ترسناکی نیست.
"راب جکسون" تصویری که از ایران به مردم جهان القاء شده را صرفا تحت تاثیر اخبار منفی رسانهها میداند و میگوید: آمریکاییهای زیادی هنوز ماجرای گروگانگیری سفارتخانهشان را در تهران به خاطر دارند. این خبر بد در ذهن خیلیها مانده، ولی من در این سفر متوجه شدم اوضاع در ایران خیلی تغییر کرده است. کاری که میتوانم بکنم این است، دیگران را ترغیب کنم حتما به ایران سفر کنند.
نظر کاربران
ازش بپرسید اومده ایران چقدر خرج کرده ' ماهم میتونیم بریم کشورش به این آسونی و ارزونی ' راستی اگه آمریکاییها به ما ویزا نمیدن چرا به این آمریکایی ویزا داده شده
و این است روایت ملت ادم ندیده ایرانی
تا ما به استاندارد روابط اجتماعی برسیم دنیا به اخر رسیده