روزی که شیخ دیپلمات ناجی شد
تا سه سال پیش تصویر او میان نیروهای سیاسی، سیاستمداری اصولگرا و میانهرو بود. او در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی، نماینده حزب جمهوری اسلامی از سمنان بود. میگویند هاشمیرفسنجانی کارخانه ساختِ سیاستمدار در ایران است و دو حزب اعتدال و توسعه و کارگزاران را دو بال راست و چپ او میدانند.
حسن روحانی در اردیبهشت سال ١٣٩٢ در پاسخ به این سؤال که خود را نماینده کدام جریان سیاسی میداند، گفت: «من خودم را نماینده غیرافراطیون از هر دو جناح میدانم. تعدادی افراد افراطی داریم که میتوانند در این جناح یا آن جناح باشند. من هیچگاه رابطه خوبی با افراطیون نداشتهام. در تمام عمر سیاسیام مشی میانه و معتدل داشتهام. هیچ علاقهای به کار و تصمیم افراطی نداشتهام و همیشه در برابر تصمیمات افراطی چه در زمان مجلس، چه مجمع تشخیص مصلحت نظام و چه شورایعالی امنیت ملی ایستادگی کردهام.
مشی من دوری از افراطیگری بوده و همیشه با افراد معتدل دو جناح همکاری داشتهام. من بهعنوان کاندیدای مستقل وارد انتخابات شدهام. من از حمایت هر جناح، حزب و گروه قانونی که در کشور فعالیت میکند، استقبال میکنم و فکر میکنم آنها که در کنار من خواهند بود و به من رأی خواهند داد از دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب خواهند بود. البته طیف گستردهای در جامعه ما تعلق جناحی- حزبی ندارند. بیشتر مردم براساس سخنان کاندیداها و برنامههای آنها یکی را انتخاب میکنند. جناحها بیشتر قادر هستند، موج بیافرینند. به دلیل آنکه ما حزب فراگیر نداریم، بخش بزرگی از جامعه ما چندان تعلق حزبی و جناحی ندارند».
اما ٢٢ فروردین ١٣٩٢ که رسما نامزدی در یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری را اعلام کرد، کسی گمان نمیکرد حسن روحانی به نماینده مطلوب و مقبول تحولخواهان ایرانی تبدیل شود. در زمان انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ حضور برخی از کاندیداها روشن و پیشبینیپذیر بود، بسیاری میدانستند که محمدرضا عارف از جریان اصلاحطلب یا محمدباقر قالیباف از اصولگرایان در انتخابات حضور خواهند داشت، اما تا پیش از فروردین ٩٢ حتی احتمال حضور روحانی در انتخابات در حد حدس و گمان بود، چه برسد به احتمال انتخاب او بهعنوان یازدهمین رئیسجمهور ایران، اما اگر با دانستههای امروزمان به گذشته نگاه کنیم، نشانههایی وجود دارد.
دفاع از گذشته
آخرین روزهای بهمن ١٣٩١ حسن روحانی پس از سالها در تلویزیون ایران در برنامهای بلندمدت ظاهر شد. از مهر ١٣٨٢ مسئولیت پرونده به شورایعالی امنیت ملی و دبیر این شورا، حسن روحانی سپرده شده بود. روحانی تاکتیک اعتمادسازی، تنشزدایی و مذاکره را با غرب برگزید و به نوعی تعامل بازدارنده با آنان پرداخت، اما مرداد ١٣٨٤ و پس از پیروزی احمدینژاد در انتخابات و دراختیارگرفتن ریاست دولت، پرونده هستهای به علی لاریجانی سپرده شد و سیل انتقادات مقامات و رسانههای دولتی نصیب عملکرد تیم روحانی شد. تا جایی که سیدحسین موسویان، مذاکرهکننده ارشد تیم به اتهام جاسوسی به دادگاه احضار شد.
فقط پس از هفت سال، در روز ٢٧ بهمن ٩١ به حسن روحانی فرصتی برای دفاع داده شد. او در یک گفتوگوی تلویزیونی به سؤالات حسین رنجبران، مجری برنامه «دیروز امروز فردا» پاسخ داد. روحانی در این برنامه ابتدا با ارائه بیوگرافی کوتاهی از خود درباره سابقه مبارزات خود در رژیم گذشته و همراهی با نهضت امام خمینی (ره) پس از انقلاب سخن گفت، اما بخش اعظم سخنان حسن روحانی به دفاع از عملکرد تیم مذاکرهکننده هستهای در زمان ریاست او اختصاص داشت: «ما فعالیتهای هستهای را ادامه دادیم و نیروگاه اصفهان سال ٨٣ کامل شد.
آبسنگین اراک به ثمر نشست، کیک زرد بندرعباس تولید شد و... مهمترین نکته این بود که باید کاری میکردیم که شورای حکام قبول کند که فعالیت ایران صلحآمیز است. خوشبختانه ما توانستیم در قطعنامه شورای حکام آذر ٨٣ به این موفقیت برسیم. در این قطعنامه اشاره شد که فعالیتهای هستهای ایران به سمت فعالیتهای نظامی منحرف نشده است. نکته دیگر این بود که ایران اگر قصوری داشته، اقدامات اصلاحی هم انجام داده است. در نهایت فکر میکنم توانستیم به سه هدفی که سران نظام برای ما مشخص کرده بودند، برسیم».
انصراف
البته حسن روحانی یکبار تصمیم به انصراف از صحنه رقابتهای انتخاباتی گرفت. محمد هاشمی در مصاحبهای پس از انتخابات سال ٩٢ درباره واکنش سیاسیون به ثبتنام هاشمی در انتخابات میگوید: عدهای از ثبتنام آقای هاشمی شکایت میکردند و از طرف دیگر دوستان ما در جبهه اصلاحات، ازجمله آقایان روحانی و عارف پیشنهاد انصراف دادند، اما آقای هاشمی از آنها خواستند که در صحنه باقی بمانند.
سیاستورزی با طعم بادام تلخ
در جریان تبلیغات انتخاباتی روحانی کمکم به چهره مورد اجماع بخش بزرگی از نیروهای سیاسی تبدیل شد. روحانی بدون لکنت سخن میگوید، او نظرات خود را حتی اگر تلخ و گزنده باشد، صریح به زبان میآورد. نکتهای که اولینبار در مناظره انتخاباتی ١٧ خرداد ١٣٩٢ برجسته شد. روحانی در بخشی از مناظره در پاسخ به قالیباف گفت: «من سرهنگ نیستم. حقوقدان هستم». جملهای که به نقلقولی مشهور بین اهالی سیاست و روزنامهنگاران تبدیل شد.
روحانی در این مناظره با واکنش صریح نسبت به سخنان محمدباقر قالیباف درباره حوادث کوی دانشگاه تهران، گفت: «از آقای قالیباف تعجب میکنم، درست است که باید با هم رقابت بکنیم؛ ولی نه اینگونه؛ درباره موضوعی که گفتید باید بگویم: شما میگفتید اجازه دهید دانشجویان بیایند، به شکل گازانبری برای آنها برنامه دارید و کار را تمام میکنید؛ اما من گفتم راه این نیست، از ابتدا یا بگوییم مجوز وجود ندارد و یا اگر مجوز میدهیم، اجازه دهیم آنها کارشان را بکنند. آن زمان من درباره چند کلانتری به شما گزارش دادم، شما گفتید کل آدمهای سالم من این عدد هستند، آقای قالیباف من یادم هست که چه تعدادی نام بردید؛ برنگردید به آن دوره، حرفها بسیار است؛ اما اینجا جای بازکردن آن نیست.
راجع به اقوام بگویید شورایعالی امنیت ملی چه اقدامی علیه اقوام انجام داده؟ جز اینکه تأکید کند به حقوق همه اقوام احترام بگذارد؛ اگر مواردی به شکل موردی از ناجا یا هر کجای دیگری اتفاق افتاده، شورا با آن برخورد میکرده. شما یک اتهام بزرگ به شورا میزنید. من فردی هستم که از ابتدای زندگی سیاسی مسیرم روشن است، هیچگاه پادگانی عمل نکردم، سرهنگ نیستم، من حقوقدانم، حواسمان باشد چگونه حرف میزنیم، من اطلاعات لازم را در حافظه دارم. آیا شما میگویید که من دنبال آزادی بیان نبودهام. در دوران شاهنشاهی من در برابر شاه ایستادم، همیشه در برابر افراطیون ایستادم؛ خط من اعتدال بوده است؛ ولی اگر بنا به این شیوه باشد، من حرفهای بسیاری برای گفتن دارم».
عقبنشینی نکن
امروز اما بعد از دوسالواندی حضور روحانی بر صندلی ریاستجمهوری میتوان گفت که او مرد ممکنکردن ناممکنها، عبور از بحران و بهنتیجهرساندن توافقهای باورنکردنی است. روحانی روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشته است. میگویند فلسفه زندگی هنری کيسینجر در یک جمله خلاصه میشود: «عقبنشینی نکن!» و ازاینبابت ظاهرا حسن روحانی با کيسینجر موافق است.
حسن روحانی در عمل نشان داده که یک پراگماتیست (عملگرا) است. روحانی جزء کسانی است که در سیاست اصالت را متعلق به سودمندی میدانند. در نظر مکتب پراگماتیسم، افکار مانند ابزارهایی هستند برای حل مسائل و مشکلات بشر و تا زمانی که اثر مفیدی دارند، صحیح و حقیقیاند و پس از آن غلط و خطا میشوند. از نظر پراگماتیستها هر نظریه یا آموزهای باید بر پایه نتایجی که از آن به دست میآید، سنجیده شود. آنان امر سیاسی را معطوف به نفع جمعی میدانند و هرچه خیر جمعی را در بر داشته باشد، خوب است.
بیدلیل نیست که روحانی از همان ابتدای سیاستورزی در میانه جناحهای سیاسی ایستاده بود. حسن روحانی نمیتواند سیاستمداری در خدمت چپ یا راست باشد؛ چراکه تنها اصلی که در سیاست به آن پایبند است، سودمندی جمعی است.
مذاکره بهمثابه تأمین منافع
توافق هستهای ایران با غرب را توافقی تاریخی، نه فقط در عرصه تاریخ ایران، بلکه در عرصه دیپلماسی جهانی میدانند. حسن روحانی از ابتدای نامزدی برای این کار برنامه داشت. ٢٢ فروردین ٩٢ هنگامی که روحانی اعلام نامزدی کرد، میدانست که وزیر خارجهاش محمدجواد ظریف خواهد بود؛ دیپلماتی تمامعیار و مغز متفکر گفتوگو با دشمنان در ٣٧ سال گذشته که کلید قفل هستهای در دستان او بود.
تیم وزارت امور خارجه حسن روحانی با سیاستهای اعتدالی و روش گفتوگومحور، ایران را به نقطه اتکایی برای حل بحران خاورمیانه تبدیل کرده است. روحانی در همان روزهای نخست اعلام کرد که همکاریهای بینالمللی ایران را افزایش خواهد داد. هنگامی که سخن از همکاری بینالمللی به میان میآورد، منظورش همکاری بینالمللی با قدرتهای بزرگی بود که ایجاد ارتباط با آنان امنیت و منافع ایران را تضمین میکند؛ هرچند این ارتباط به معنای عادیسازی روابط با یک رقیب و یا دشمنی قسمخورده باشد.
روی دیگر سکه البته چیزی فراتر از عادیسازی روابط بود؛ زیرا با شرایط کنترلناپذیر خاورمیانه در دوران پسا بهار عربی، عادیسازی کاری سخت بود و ایران کشوری بود فاقد اتکای لازم بینالمللی. حسن روحانی میدانست که ایران به چیزی بیش از تختهپارههای اطمینانناپذیر در دریای خروشان خاورمیانه نیاز دارد؛ بنابراین برخلاف دولت نهم و دهم که به دنبال ایجاد بلوکی از کشورهای کوچکِ درحالتوسعه و مخالف سیاست غرب بود، حسن روحانی یکراست به سراغ بزرگترها رفت و نشان داد میتواند نفسها را در سینه حبس کند.
نماینده آیتالله
روحانی در سال ۱۳۲۷ در شهرستان سرخه در استان سمنان به دنیا آمد. پدر او حاج اسدالله فریدون در بازار سمنان مغازه داشت و نماینده آیتالله بروجردی در شهر بود. روحانی از شهری در میان کوههای سرخه آمده؛ شهری که به آن جزیره لهجهها میگویند. شاید بههمیندلیل است که توان گفتوگو به لهجه راست و چپ را در سیاست ایران خوب میداند. آرادان زادگاه محمود احمدینژاد و سرخه تنها ٧٣ کیلومتر با هم فاصله دارد؛ اما گفته میشود که تاریخ مردمان سرخه به قبل از ظهور زرتشت بازمیگردد و مردمان آرادان جزء عشایر اليكایی با تاریخی نهچندان قدیمی هستند.
اگر اتفاقات دورههای مختلف تاریخی را به نوعی لازم و ملزوم هم بدانیم، شاید ظهور پوپولیستی مانند محمود احمدینژاد لازم بود تا اندیشههای اصلاحطلبانه، معتدلان راست را به سوی تحولخواهی حرکت دهد و اصولگرایان سنتی به میانه برساند. چنانکه اصلاحطلبان، حسن روحانی را در سال ٩٢ تا خیابان پاستور همراهی کردند و اکنون قصد دارند که براي ریاست مجلسی چنين کنند.
نظر کاربران
گفته میشود که تاریخ مردمان سرخه به قبل از ظهور زرتشت بازمیگردد و مردمان آرادان جزء عشایر اليكایی با تاریخی نهچندان قدیمی هستند.
عاالی بود