مرعشی: پول تبلیغات نداشتیم
گفتوگوی روزنامه ایران با حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران و عضو شورای سیاستگذاری انتخاباتی اصلاح طلبان
گفتوگوی روزنامه ایران با حسین مرعشی: در بحثهای پیش از انتخابات ۹۲، من و همفکرانم در جبهه اصلاحات، معتقد بودیم در انتخابات ریاست جمهوری، لازم نیست حتماً نامزد تمام عیار خودمان در صحنه باشد بلکه اولویت با ایجاد نقطه بود، خاطرم هست در یک ملاقات دو ساعته با جناب آقای روحانی، در زمانی که هنوز آقای هاشمی ردصلاحیت نشده بود و آقای روحانی درحال بررسی بودند، به ایشان گفتم، مهم ترین کار شما، باید این باشد که در ملاقات با مسئولان عالی رتبه نظام، تأکید کنید ما هر محدودهای که برای رقابت تعریف شود را قبول داریم
همین حالا،یعنی دو سال و نیم بعد از ریاست جمهوری آقای روحانی، همچنان معتقدیم آقای روحانی، نه هاشمی دوم است و نه خاتمی دوم، بلکه آقای روحانی، حسن روحانی است و خصوصیات خودش را دارد و در بسیاری از جهات نیز رئیس جمهوری اهل ابتکار و مقاوم است، هرچند ممکن است به پارهای کارکردهای دولت هم انتقاد داشته باشم.
چند گروه بودند که ایده انحرافی را پی میگرفتند و معتقد بودند باید از رئیس دولت اصلاحات فاصله بگیرند. این رویکرد را به ما هم توصیه میکردند و میگفتند ما باید نهاد ائتلاف را بدون توجه به نظرات، افکار و رهنمودهای رئیس دولت اصلاحات پی ریزی کنیم و با فاصله کاملاً معنی داری با ایشان، کار ائتلاف را دنبال کنیم.استدلال شان این بود که اگر ما با ایشان کاملاً همراه باشیم، ما را خواهند زد. اما در مقابل، منطقما این بود که کاملاً برای نظام، جبهه اصلاحات و دولت سرمایه بزرگی است و ما بدون رئیس دولت اصلاحات، مردم را نخواهیم داشت.
برخی میگفتند اصلاحطلبان باید هویت خود را حفظ کنند و از ائتلاف مثلاً با اصولگرایان انتقاد میکردند، البته آنان وزن درون جناحی زیادی نداشتند اما در نقطه مقابل، فعالان وزین تر و تشکیلاتی تر اصلاحطلبان بر ضرورت ائتلاف برون اردوگاهی حتی با اصولگرایان میانه رو هم تأکید داشتند.
هویت ما با هم بودن است و اینکه بتوانیم جمع را گسترش دهیم. پس با ائتلاف، به هویت خود لطمه نمیزنیم، زیرا ائتلاف از نگاه ما رفتن زیر علم دیگران نیست. ما آرمان و شعار خودمان را داریم، اما یارگیری هم میکنیم. اتفاقاً همین حرفهای آرمان گرایانه در انتخابات شورای دوم شهر تهران ما را زمین زد. در آن انتخابات، حزب کارگزاران با توجه به حضور در تهران و ریشه داشتن در شهرداری، به واسطه حضور آقای کرباسچی و بسیاری دیگر از مدیران شهرداری تهران یا اصلاً حضور کارگزاران در شورای اول مانند آقایان نوری و عطریانفر بودند، در شورا و شهرداری،صاحب نظر و صاحب نفوذ بود. از سوی دیگر، حزب مشارکت هم تازه تشکیل شده بود و در مجلس ششم، اکثریت را در اختیار داشت. این برتری در قوه مقننه باعث شده بود برخی از دوستان حزب مشارکت، فکر کنند قطب اصلی قدرت در کشور هستند. ابتدا بنا شد ۶ نامزد از کارگزاران و نیروهای ائتلافی با حزب و ۹ نامزد از مشارکت و همپیمانانشان، در فهرست انتخاباتی شورای شهر منتشر شود. اما دوستان مشارکت، مدام جلوتر آمدند و ما نیز به خاطر مصلحت کلی، کوتاه آمدیم تا اینکه توافق شد آنان ۱۳ نامزد معرفی کنند و ما دو نامزد. اما شب آخر،
گفتند بهتر است دو فهرست جدا ارائه کنیم. هرچه هشدار دادیم که در این صورت، هر دوی ما شکست میخوریم، قبول نکردند و گفتند بهتر است یک «وزن کشی» بشود. نتیجه این شد که آقای تاجزاده، رئیس فهرست حزب مشارکت ۱۴۸ هزار رأی آورد و آقای عاشوری رئیس فهرست کارگزاران ۱۴۵ هزار رأی. در این میان، آقای چمران با ۱۵۰ هزار رأی انتخابات را برد. این تجربه باعث شده بود، چند ماه پیش از برگزاری انتخابات هفتم اسفند ۹۴ و در بحبوحه طرح بحث ائتلاف،نگران تکرار تجربه تلخ انتخابات شوراها باشیم.گاهی سخنان نگران کننده هم توسط برخی زده میشد اما اکثریت، همگام با ایده ضرورت تشکیل ائتلاف بودند و سرانجام هم با همیاری، هدف گذاری دشوار رسیدن به ائتلاف محقق شد.
در مجموع ائتلاف خوبی در تهران شکل گرفت که مهم هم همین بود که در نهایت به پیروزی قاطع منجر شد. در شهرهای بزرگی مانند مراکز استانها مثلاً در شیراز، اصفهان، ساری، زاهدان و کرمان، تقریباً ائتلاف ما کامل بود. شاید در یکی دو شهر بزرگ، اختلاف سیاسی بروز کرد.
هر فرد در صورت داشتن همه صلاحیت ها میتوانست تا هزار امتیاز کسب کند. این فرم برای نامزدها تکمیل شد و در آن سوابق تحصیلی، مدیریت و سوابق پژوهشی، کار رسانه ای، سوابق جبهه و جنگ، تسلط به زبانهای خارجی، سخنوری و رأی آور بودن و حتی آراستگی ظاهری هم امتیاز داشت. فرم جامعی بود و کسی که همه این شاخصها را میداشت، میتوانست هزار امتیار کسب کند، اما حداکثر امتیازی که از سوی نامزدهای ما کسب شد، ۸۰۰ بود.
ما فهرست خود را با ژنرالهای آینده بستیم، اما اصولگرایان با ژنرالهای شناخته شده.
یکی از دوستان شک کرد و معتقد بود حداکثر ۱۵ نفر از تهران مرحله اول به مجلس راه مییابند، اما من تردید نداشتم که حتی یک نفر هم بیرون نمیماند.
به نظر، سال هاست که تکلیف سیاست در تهران روشن است. حتی سال 88 ما در تهران برنده انتخابات بودیم و رئیس دولت مستقر، در آرای پایتخت از رقیب جا ماند. یا در انتخابات خبرگان 8 سال پیش هم آقای هاشمی نفر اول رأی دهندگان پایتخت نشین شد. بنابراین، معتقد بودم اگر در تهران پیام ما به مردم برسد و اگر بیش از 45 درصد مردم در انتخابات شرکت کنند، مثل همیشه، دست برتر را خواهیم داشت.
مردم در بررسی برجام در مجلس، تفاوت آقای لاریجانی با رسایی یا با حسینیان را به روشنی درک کردند. در بررسی برجام، معلوم شد که مجلس نهم، مجموعه یکپارچهای نیست و میان اصولگرایان، تفاوت های چشمگیری وجود دارد. مردم فهمیدند آقای لاریجانی میخواهد مسأله برجام حل شده و مشکلات کشور برطرف شود، هم پیمانان او نیز از او حمایت میکنند، اما در نقطه مقابل، عدهای ایستادهاند تا کشور را به زمین بزنند، درحالی که میدانند رهبری با برجام موافق است، اما تا میتوانند مخالفت میکنند.
دیدیم که پایداریها با وجود آگاهی از نظر رهبری، اصرار داشتند نگذارند برجام، نهایی و اجرایی شود. از این جا، مردم تفاوتهای علی لاریجانی با تندروها را فهمیدند. آقای لاریجانی نیز روی همین اعتماد عمومی به خودشان، همراه با کمک چهره هایی نظیر ناطق نوری، ولایتی و مقتدایی در تلاش بودند بنیانی را ایجاد کنند تا کل اصولگرایی را در جبهه اعتدالی قرار دهند. در این مسیر، آقای ناطق نوری حتی با برخی از دوستان ما نیز صحبت کرده بودند که در تهران میتوانیم چند نفر از فهرست شما را در فهرست خود بگذاریم و در مقابل، آنان نیز افرادی را از فهرست ما در فهرست خود قرار بدهند. یعنی فهرستها را به هم نزدیک کنیم و در برخی حوزهها میتوانستیم فهرست مشترک بدهیم. کار عقلایی بسیار خوبی درحال شکل گرفتن بود، اما ناگهان، آقای حدادعادل آمد و همه این شخصیتها را کنار زد و گفت نه، من فهرست را میبندم و اصولگرایان همه با هم متحد هستند. در نهایت هم یک فهرست با پایداری بست و دیدیم، همه نامزدهای ائتلاف شان، با رأی ندادن مردم به آنان کناری رانده شدند.
این است که پیروزی ما در سال ۹۲ کامل نبود و ما در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی کامل نرسیده بودیم. بله، دولت را به دست گرفتیم، اما با مجلسی رو به رو بودیم که حداکثر ایستادگی را در مقابل دولت انجام میداد. لذا ما به عنوان هم پیمانان آقای روحانی، تا امروز دولت اول آقای روحانی را دولتی دارای انطباق کامل با سلیقه و خواست رئیس جمهوری نمیدانیم، بلکه دولتی میدانیم که حضور مجلس نهم در شکلگیری آن بسیار مؤثر بوده است.فضای عمومی سیاسی کشور نیز همین طوری بود. در دولت آقای روحانی بود، اما در بسیاری از موارد احزاب نمیتوانستند جلسات خود را برگزار کنند. برخوردهایی که گروههای فشار شیراز، در زمان استاندار قبلی با آقای مطهری انجام دادند، نشان میداد که در گوشه و کنار، چه فشارهایی وجود دارد. همه ما متوجه شرایط کشور بودیم، چه آنانی که در دولت بودند و چه ما که در بیرون، حامی دولت بودیم، همه میدانستیم و توجه داشتیم که کار ما نیمه تمام است.
پ
نظر کاربران
حالا مردم يكم اومدن سمت خانواده شما , لطفا شما هم يكم صداقتتون رو بيشتر از گذشته كنيد....... پول تبليغات نداشتيم يعني چي ..... در جاييكه اين همه كانديدهاي غير معروف و تازه وارد راه شو بلدن پول تبليغاتشون رو از كجاها بيارن اونوقت خانواده هاشمي با اينهمه برو و بيا و ثروت و .... تو پول تبليغاتشون موندن..... توروخدا حداقل براي احترام به خودتون با مردم صادق باشيد...
آخ جیگرم سوخت.وقتی میبینم حزبی که صاحب ثروته پول تبلیغات نداره خیلی مکدرمیشم.مگه فاینانس نداشتید؟شما که همه کانال های ماهواره ای وتلگرام ایرانی دراختیارتون بوده .چرامنوامثال منوالاغ فرض میکنید .لطفا دیگه توهین نکنید به شعورما.