تنها نکته موجود در شبکههای اجتماعی ایران
یک استاد ارتباطات معتقد است: شبکههای اجتماعی فرصتی برای تعالی افکار عمومی هستند. محقق کردن این فرصتها پیششرطها و الزاماتی دارد که متأسفانه به دلیل عدم آمادگی پیشین جامعه ما و عدم تجربهاندوزی بهینه و صحیح در نحوه بهرهبرداری از تکنولوژیها این فرصتها کمابیش به ضد خود و به تهدید تبدیل شده است.
دکتر مهدی منتظرقائم - عضو هیات علمی دانشگاه تهران - در نشست افکارسازی و افکارسوزی شبکههای اجتماعی مجازی که در مرکز افکارسنجی ایسپا برگزار شد، با یادآوری این تهدید اظهار کرد: متأسفانه با وجود شبکههای اجتماعی، موبایلی و کامپیوتری میدان اصلی عرصه گفتوگوهای ما عرصههای کلاسیک یعنی همان کتابفروشیها و روزنامهها با محدودیتهایی که دارند شده است و جریان اصلی گفتوگوهای اجتماعی هیچگاه در فضای مجازی شکل نگرفته است؛ به دلیل اینکه ما نتوانستهایم امنیت و تأمین مالی را از طریق به رسمیت شناختن کپیرایت به دست آوریم؛ در نتیجه فضای اجتماعی ما تبدیل به مطالب کوتاه، بریده، کامنتهای لحظهای یا همان خاطرهنویسی شده است که حالا هم تودههای ما وارد این فضا شدهاند و هم نخبگانمان.
منتظرقائم همچنین بیان کرد: ظرفیت پایین شبکهها برای گفتوگویی دوطرفه، باعث شده بهویژه شبکههایی مثل فیسبوک مرکزیت بیشتری پیدا کنند. آن چیزی که ما از شبکههای اجتماعی کامپیوتری حداقل در افکار عمومی ایران شاهدیم، فقط لایک بوده است. خیلی ساده یک آیکون تأیید مطلبی مفهومیترین و مرکزیترین مولفه در تعامل جامعه ما با شبکههای اجتماعی شده است. حال این لایک مرتبط با محتوای مطالب صورت میگیرد یا صرفا روابط شخصی اینجاست که علاقه، عاطفیگری و روابط بستهی درون شبکههای پیشین باعث میشود کلام بیش از آنکه معنای مشارکت دستهجمعی را برای کشف حقیقت داشته باشد، فقط یک نفر حرف میزند و دیگران لایک میکنند.
این استاد دانشگاه با اشاره به مطالب فوق هشدار داد: این اتفاقات، زنجیره شومی را درست میکند که ما را در مدار وضع تفکر فعلی دور میچرخاند. درون حلقههای سنی، جنسیتی، مکانی، زبانی، ایدئولوژیک، حزبی و... جزیره جزیره عمل میکند و امکان وصل شدن قطرهها به هم در مسیر ارتقاء تعالی فکر ایجاد نمیشود.
منتظرقائم در بخش دیگری از مطالب خود با بیان اینکه ما در فضای اجتماعیمان معیارهای نخبگی و پختگی را نتوانستهایم اعمال کنیم، توضیح داد: علت آن هم این است که ما واقعا نتوانستیم کپیرایت را در ایران هم به عنوان قانون که مبنای پاداش و تنبیه مالی باشد و هم به عنوان ابزار عرفی و اخلاقی که بتوانیم اخلاق اسناد، استناد و ارجاع را در جامعه رواج دهیم، نهادنیه کنیم و این مرجع که از کجا شنیدهای و از کجا نقل میکنی به عنوان مکانیزم برای حفظ شهرت گویندگان اصلی نهادینه نشده است.
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران همچنین با یادآوری اینکه شبکههای اجتماعی انتظار بسیار طولانی برای بشریت و تمام طرفداران تعالی فردی، جمعی، شبکههای اجتماعی بوده است، بیان کرد: حتی شبکههای اجتماعی و رسانههای اجتماعی ارتباطات افقی، ایجاد امکان مشارکت فعال شهروندان هر چه بیشتر در ساختن معنا برای جهان اجتماعیشان، داوریشان برای وضع موجود همه و همه محتوای افکار عمومی هستند. اینها مورد حسرت تمام دانشمندان در تمام ملل بیش از ۲۵۰۰ سال پیش بوده است؛ به ویژه در بخش مدرنیته که این مطالبه مطرح شده است.
او سپس گفت: مفهوم حزب سیاسی چیزی جز این نیست که عدهای بتوانند کنار هم جمع شوند و کار تخصصی درمورد نحوه تصمیمسازی در یک عرصه انجام دهند. دانشگاه چیزی جز این نیست که ما بتوانیم افکار را از اقلیتی به اکثریتی منتقل کنیم که بتوانند حیات اجتماعی را به شکل بهتری اداره کنند؛ بنابراین تمام تلاشی که بشریت طی چند قرن گذشته کرده است برای این بود که شهروندان آگاهتر، فعالتر، مشارکتجویانهتر و شناخت حیات اجتماعی فعالیت کنند، اما تمام این تکنولوژیهای جدیدی که وجود دارند به اعتقاد من پایان تکنولوژیهای شبکهای و شبکهسازی اجتماعی نباید باشد. این تکنولوژیها فقط موج اول و دوم شبکههای اجتماعی است و پشت سر آن باید تغییراتی هم در سطح فناوری و هم در سطح کاربری صورت بگیرد تا ما بتوانیم رویای تاریخیمان را محقق کنیم یا محققشده فرض کنیم.
وی سپس با اشاره به ظهور شبکههای اجتماعی، اظهار کرد: از آغاز انقلاب دیجیتال در دهه ۸۰ بهویژه دهه ۹۰ ابتدا کامپیوتر ابزار اصلی شد و تمام شبکهسازیها در اینترنت و کامپیوتر جاسازی شدند. بعدها به انواع متفاوتی از شبکهها رسیدیم که بسیاری از این مدلها وارد ایران نشدهاند یا در ایران رواج پیدا نکردهاند.
منتظرقائم یکی از آسیبها و انحرافات اصلی که جامعه ایران در انتخاب شبکههای اجتماعیاش دارد را انتقال به افکار عمومی سطحی دانست و افزود: این انحراف از ابتدای ورود کامپیوتر و شبکه سازیهای کامپیوتری وجود داشته که حکایت از لایههای زیرین مسائلی در جامعه ایران دارد. این شبکهها، پس از کامپیوتر به شبکههای موبایلی و هوشمند منتقل شدند. آن چیزی که در جامعه امروز ما بیشتر واژه شبکه اجتماعی را به آن اطلاق میکنند اما به هیچ وجه این چنین نیست، در واقع شبکههای مبتنی بر تلفن همراه هوشمند است که این شبکهها در واقع یکی از انواع شبکهها هستند که بحث خاص خود را دارند.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از گفتوگوی خود مقدمهای را درباره مفهوم افکار عمومی و حوزههای ابهام آن بیان کرد و در نتیجهگیری که بدنه اصلی مباحث این نشست بود، به تلقی و تصوری که از تأثیر شبکههای اجتماعی چه کامپیوتری و چه موبایلی در ایران داشت، نقاط ضعف و یا احیانا نقاط قوت و همچنین باید و نبایدها پرداخت.
او بیان کرد: افکار عمومی میدانی است که ما از طریق مشارکت در آن، جامعهپذیری و فرهنگپذیری را سپری میکنیم. ما از طریق وارد شدن به جهان افکار عمومی، حقوق شهروندان را میآموزیم، تمرین میکنیم و در آن مدار تکلیف مدنی حضور پیدا میکنیم؛ بنابراین اگر ما از این زاویه وارد شویم، میتوانیم وارد بحث مفهوم شبکههای اجتماعی شویم.
وی سپس گفت: غربیها از اواخر قرن ۱۹ به بعد به این نقد رسیده بودند که مدرنیته و ظهور تکنولوژیهای جدید، فرایند طبیعی شکلگیری جامعه و افکار عمومی را مختل میکند؛ به دلیل اینکه مدرنیته اولیه وعده نه فقط تنوع و تکثر کمی بلکه توسعه کیفی افکار را دارد؛ یعنی اینکه بتوانیم شهروندان مسئول، دانا و دارای حق رأی تربیت کنیم. بنابراین ظهور رسانههای جمعی جدید، ظهور تکنولوژیهای جدید، ظهور اقتصاد سیاسی سرمایهدارانه، ظهور کاپیتالیسم باعث شده است تا تمایلات مدرنیستی در دوراهی بین منافع سرمایهدارانه یا آن منافع تودهای و دموکراتیک قرار بگیرد. بنابراین ظهور در تکنولوژیهای ارتباطی جدید انحرافی بود که هم راستها و چپها آن را تئوریزه کرده بودند و این باعث شده بود که ارتباطات افقی، ارتباطات تودهها با تودهها و ارتباطات نخبگان با تودهها و حتی ارتباطات نخبگان با نخبگان به طور طبیعی انجام نشود و آن مثلث ساخت قدرت در جامعه به سمت ارتباطات از بالا به پایین منحرف شده بود. یعنی تک تک محتوای افکار ما به جای اینکه توسط مشارکت ما در جهان اجتماعی با افراد شبیه خودمان صورت بگیرد یا در تعامل تودههای نخبگان به وجود بیاید، تحت سلطه حاکمان، رهبران و نخبگان انجام میگیرد؛ بنابراین از قرن ۱۹ به بعد بود که دانشمندان در حسرت این بودند که ارتباطات افقی بتواند رواج پیدا کند.
وی در ادامه مطالب بالا یادآور شد: همیشه این درد و حسرت در پس ذهن دانشمندان علوم اجتماعی بوده که زیست جمعی انسان باید در درون جماعتها و درون شبکههای افقی، روابط دوستی فامیلی و همسایگی و خانوادگی و... شکل بگیرد نه در درون مکانیزمهای انتزاعی خیلی بزرگ و روایتهای کلان انتزاعی؛ بنابراین اتفاقی که در غرب افتاده این است که با ظهور انقلاب اطلاعات و تکنولوژیهای جدید بعد از یک وقفه ۱۵۰ ساله، امکان بوجود آمدن شبکههای اجتماعی مطرح شده است. در ادبیات ارتباطات توسعه دهه ۷۰ تئوریزه میشد که ما باید به سمت رسانههای بومی، محلی و خرد برگردیم و از رسانههای بزرگ مثل تلویزیون و رادیو و مطبوعات سراسری توسعه درنمیآید. در ادبیات توسعه این تئوریزه شکل گرفته بود که ای کاش بشود رسانهها و مکانیزمهای ارتباطی را آنچنان جدا کرد و آنها را از انحصار افراد حرفهای صاحبان سرمایه خارج کرد؛ به نحوی که تودههای مردم بتوانند با خودشان یا نخبگان ارتباطی فارغ از مکانیزمهای نظارت بر کنترل ساختههای قدرت داشته باشند و شبکههای اجتماعی چنین چیزی هستند.
منتظرقائم سپس بیان کرد: امید و وعدهای که شبکههای اجتماعی یا رسانههای اجتماعی در ادبیات مدرن به ما میدهند و ما هم براساس همین گزارهها شبکههای اجتماعی را داوری میکنیم، چنین وضعیتی دارد. اینکه شهروندان بتوانند به عنوان ارتباطگر و نه ارتباطگیر تولیدکننده و نه مصرفکننده، پیامدهنده و نه پیام گیرنده و به عنوان یک مسئول پردازش تولید اندیشه، نقد و نظر مشارکت کنند. یعنی اینکه صحنه میدان افکار عمومی با مشارکت تعداد هر چه بیشتر از شهروندان بتواند برساخته شود و در ذیل این فعالیت، هر چه مشارکت آگاهانهتر، فعالتر، نقادانهتر باشد و کما و کیفا جامعه به سمت همزیستی و همافزایی حرکت کند، از این طریق تکلیف متقابل دولت و ملت هم در قبال هم مشخص میشود.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از گفتوگوی خود به مقایسه شبکههای کامپیوتری و شبکههای اجتماعی موبایلی پرداخت و یادآور شد: شبکههای کامپیوتری محتوا و ماندگاری بیشتری دارند و افراد در این شبکههای کامپیوتری میتوانند مطالب را به نام خود و هویت خود متصل کنند؛ این در حالی است که در شبکههای اجتماعی موبایلی امکان ذخیرهسازی بسیار کم است و فضای ارتباطی برای بیان نظر و ایده و هویت بازتابی فرد اصلا وجود ندارد؛ بنابراین شبکههای اجتماعی کامپیوتری اگر ادامه دهنده افکار فرهیخته و سنجیده هستند شبکههای اجتماعی موبایلی از سطح پایینتری در اجتماع و طیف فرهنگی حرکت میکنند و خواسته و ناخواسته کارکرد آنها رو به پایین و سطحی میشود به نوعی که حرفهای روزمرگی،بیان احساسات و رو به هزینه نکردن حرفهای جدی میرود. به عنوان مثال شما در فیسبوک کپی پیست را کمتر میبینید تا شبکههای اجتماعی. اما در شبکههای اجتماعی موبایلی کپی پیست کردن، چاپ و نشر و فقدان استناد و ارجاع را میبینید.
منتظرقائم در بخش دیگری از این نشست بیان کرد: زمانی که ما هنوز نظام حزبی کاملی نداریم، نظام نخبگی را نتوانستیم به شکل کمی و کیفی رشد دهیم زمانی که دانشگاه و آکادمی ما جایگاه راستینی برای تولید و عرضه افکار جدی بر جامعه را ندارد و در ذیل مدرکگرایی کمرش خم شده است، در نبود چنین جریانهای ارتباطی امید بستن به شبکههای ارتباطی خیلی نمیتواند جای اعراب داشته باشد و این روند روند خوبی نیست. به عنوان مثال اگر ۱۰ سال پیش جامعه ما در شبکههای اجتماعی گفتنهای کمتری داشت الان گفتنهای بیشتری دارد و در واقع تنوع و تکثر سوری را بیشتر افزایش داده است. به عبارت دیگر مشقهایی که هیچ وقت تبدیل به آگاهی عمومی نمیشوند را رواج میدهد.
وی سپس بیان کرد: آن نسل فضای مجازی ما قهر کرده و عادت کرده در فضای بسته به حیات خود ادامه دهد. در حدی که این سیاه مشقها دور خود میچرخند. جزیرههای جدید بسیار زیاد شدهاند و مرزهای آنها هم مشخص نیستند. اگر این جزیرهها نتوانند مدیریت شوند بحران جدی را رقم میزند و ما در شبکههای اجتماعی با گسستهای هویتی روبرو خواهیم شد.
دکتر مهدی منتظر قائم در پایان به یک جمله سیاسی استناد کرد و یادآور شد: نخبگان ما اگر به جای قهر فرهنگی قهر سیاسی میکردند این مشکلات را نداشتیم در حالی که آنها باید بایستند و هزینهاش را بپردازند. نخبگان ما وظایفی داشتند که کوتاهی کردند. در نتیجه ما باید برگردیم و ستون مرکزی را از نو بسازیم. متأسفانه شرایط عدم حضور نخبگان در شبکهها و طرد نخبگی توسط تودهها زندگی باری به هر جهت را رقم زده است.
ارسال نظر