روایت محمود دعایی از دیدار با صدام
روزنامه شرق در گفت و گویی با حجت الاسلام محمود دعایی سفیر اسبق ایران در عراق نوشت: من ١٥ خرداد ٥٨ وارد عراق شدم و در اسفندماه ٥٨ از عراق فراخوانده شدم و پایان مأموریت من در عراق بود.
اهم سخنان وي را در ادامه بخوانيد:
* در این هشت ماه و خوردهای که من در عراق بودم، عمده ملاقاتهایی که داشتم، با وزارت امور خارجه عراق بود. اولین ملاقات من البته با حسن البکر بود. منتها حسن البکر در عراق تحمل نشد و با کودتایی از کار خود استعفا داد و صدام حسین حاکم شد. در زمان تصدی صدام دو ملاقات تشریفاتی با صدام داشتم، اما هیچگاه مذاکرهای با صدام نداشتم.
* اعیادی بود که معمولا رؤسای جمهور به مناسبت آن نشستی را داشتند و سفرای مقیم را به حضور میپذیرفتند. ما بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران به آن ملاقات دعوت شده بودیم. در آن ملاقات تبریک گفتیم. طبیعتا من در آن ملاقات، چون اولین ملاقاتی بود که با او داشتم، درخواستی را مطرح کردم. درخواستم این بود که ایرانیهای زندانی که در عراق هستند، به میمنت و مبارکی آن جشن، آزاد بشوند.
ظاهرا صدام هم دستوری داده بود و تعدادی از زندانیها آزاد شده بودند. به غیر از آن من ملاقاتی نداشتم. جز اینکه صدام از یک سفر خارجی به عراق بازآمده بود. مرسوم بود که وقتی رئیسجمهور از سفر مهمی از خارج میآید، هیأتهای دیپلماتیک از رئیسجمهور استقبال میکردند. وزرات خارجه عراق هم از ما دعوت کرده بود که برای استقبال از صدام در فرودگاه حاضر شویم. من هم در صف نمایندگان سیاسی ایستاده بودم که صدام از جلوی ما رد شد و با تکتک ما دست داد و با من هم دست داد. دیگر غیر از آن ملاقاتی با صدام نداشتم.
* مرحوم آقای منتظری در خطبههای نماز جمعه تهران رسما علیه حزب بعث و مسئولان عراقی سخنانی را مطرح کرده بودند. بعد از آن، مسئولان عراقی ما را احضار کردند و گفتند که نسبت به این اظهارات ما اعتراض داریم و باید جبران کنید. ما البته در ملاقاتهای قبل از آن هم میگفتیم که بعد از انقلاب یک آزادی ویژهای در ایران هست و ارباب جراید و سیاسیون اظهارات شخصی خود را دارند و آنچه از نظر ما اهمیت دارد، اظهارت رسمی مسئولان سیاسی و وزارت خارجه است. اگر رئیسجمهوری یا وزیرخارجه اظهارنظری داشته باشد، آن مهم است. آنها در پاسخ مشابهی به من گفتند که ببینید، مهمترین نهادی که شما در کشور خود دارید، نهاد قانونگذاری تدوین قانون اساسی است که رئیس آن همین آقای منتظری است.
یعنی رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی این سخنان را مطرح کرده است. این یعنی بالاترین مقام رسمی و سیاسی کشور شما چنین اظهاراتی را مطرح كرده است. بر این اساس هم قرار بود که ما این اعتراض آنها را به مسئولان کشورمان برسانیم... اما طرف ایران در جواب میگفتند که وظیفه داریم و تکلیف شرعی است و سخنانی از این دست.. اعتراضاتی هم که نسبت به آنها داشتیم، به مواضع آنها علیه ایران برمیگشت. صدام در اولین نطق خود بعد از تصدی ریاستجمهوری، درباره جزایر سهگانه ایران ادعایی را مطرح کرده بود و نیز درباره هموطنان عربزبان ما. ما بهعنوان معترض متنی را در اختیار وزارت خارجه عراق قرار دادیم.
*من ملاقات شخصی با صدام نداشتم و صدام پیغامی را توسط من نفرستاده بود که من بخواهم آن را در خدمت بزرگان به امام منتقل کنم. تنها موردی که آنها برای مذاکره پیشنهاد کرده بودند، آن هم به دنبال اعتراضاتی بود که ما نسبت به تحرکات آنها داشتیم و اینکه چرا نسبت به حسن نیت ما بیاعتنا هستند، این بود که نماینده تامالاختیاری از طرف ایران برای مذاکره بیاید. این پیشنهاد را هم سعدالحمادی، وزیر خارجه وقت، مطرح کرده بود. به غیر از آن، پیغام و پیشنهاد دیگری نبود. البته امام هم به این پیشنهاد پاسخ باتدبیری دادند.
امام گفتند که من ترجیح میدهم که نمایندهای مذاکره کند که از طرف منتخبین مردم باشد و رسمیت داشته باشد. ما انتخاباتی در پیش داریم، که قرار است مجلس و ریاست جمهوری در آن انتخاب شوند، من ترجیح میدهم که مذاکرهکننده رسمی مقامی باشد که مسئولیت سیاسی رسمی در کشور داشته باشد و اگر شما حسن نیت دارید؛ تا زمانی که این مقامات تشکیل میشود، شرایط را شرایط آرامی انتخاب کنید که امکان مذاکره وجود داشته باشد. در این زمینه البته کسی که دغدغه میهنی و انقلاب دارد، در جریان همین شایعات مورد اشاره شما قرار گرفت و از من توضیحاتی خواست که آن را در اختیار شما قرار دادم.
* اگر آن زمان مذاکرهای بين ايران و عراق صورت میگرفت، میتوانست جنگ را به تأخیر بیاندازد، ولی نمیتوانست جلوی جنگ را بگیرد. مگر این که ما تسلیم خواستههای آنها شویم.
ارسال نظر