ترقی: احمدی نژادی ها خط قرمز نیستند
یک بار دیگر مؤتلفهایها پیشقدم شدند. بازهم برای اینکه احمدینژادیهاي غيرانحرافي را به خود متصل کنند. آنها سعی دارند تا دایره آنچه را اصولگرایی مینامند آنقدر وسیع کنند تا هرچه نیرو دارند را بتوانند در این دایره بگنجانند.
تازهترین موضع حمیدرضا ترقی از اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه این است. او درباره حضور جریان احمدینژاد در انتخابات به «ایلنا» گفته است ما هنوز وارد مصادیق نشدیم اما معیارهای اصولگرایی ملاک اصلی برای آوردن افراد در فهرستهای انتخاباتی است؛ اینکه فردی در دولت احمدینژاد بوده خیلی مهم نیست اما وابستهنبودن به انحراف و غیراصولگرایی برای ما خط قرمز است.
این خط قرمزهایی است که ترقی برای ورود احمدینژادیها به جریان اصولگرایی از آن نام میبرد. «احمدینژادی» که در خطی که اصولگرایان انحراف مینامند نباشد. یعنی یک احمدینژادی که پایبند به احمدینژاد باشد اما مخالف با اسفندیار رحیممشایی. درواقع خط قرمزهای سنتیهای اصولگرا برای پذیرفتن احمدینژادیها هنوز همان مواضع قبلی آنهاست که همواره تکرار کردهاند.
اصولا اختلاف آنها با جریان احمدینژاد از جایی شروع شد که به مشایی و حامیانش عنوان «جریان انحرافی» را اطلاق کردند. بعد از آن صفبندی در درون جریان احمدینژاد عملا آغاز شد. گروهی شدند حامی احمدینژاد و مشایی و گروهی هم به دلیل مخالفت با مشایی کمکم از دولت اخراج شدند. بعضی از آنها به جریان پایداری پیوستند، بعضی هم چند وقتی است که گروهی به نام «یکتا» را به وجود آوردهاند. یکتا مجوعه وزیران احمدینژاد است که ظاهرا با برخی سیاستهای او ازجمله حمایت تمامقد او از اسفندیار رحیممشایی مخالف هستند.
جریانی که در دل خود عموما به نحلههای فکری متعددی تقسیم شده است و انواعی از احمدینژادیها سر برآوردهاند و هرکس مرید یک نفر است. یکی حلقه اطراف مشایی، یکی حلقه اطراف الهام، یکی حلقه وزیرانی که مخالف مشایی هستند. دراینمیان تنها چیزی که گویا مغفول مانده، نظر خود احمدینژاد است. او در روز ثبتنام برای انتخابات ریاستجمهوری ٩٢ یک جمله معروف گفت. دست مشایی را بالا گرفت و گفت: «احمدینژاد یعنی مشایی، مشایی یعنی احمدینژاد». تا به امروز هم بر سر حرف خود مانده است.
اما اطرافیانش توجهی به این بیان صریح ندارند و مشغول اجتهاد مورد نظر خود دربرابر این بیان روشن صریح هستند. حالا صحبتهای حمیدرضا ترقی هم از همین جنس است. احمدینژادی مخالف با جریان انحراف. اما این احمدینژادی اصولا احمدینژادی از جنس دیگر است. جریان سنتی اصولگرا درواقع برای ادامه حیات خود در عرصه سیاسی کشور و برای اینکه رنگولعابی نو به خود بدهد، در حال دستیازیدن به هر مستمسکی است تا از هر نمدی کلاهی برای خود بسازد.
آنها از زمانی که پروژه ائتلاف با پایداریها را کلید زدند، درواقع تصمیم گرفتند تا از سرپلهای میانه خود عبور کنند و طرحی نو از مؤتلفهای نو در غیاب بزرگانی چون عسگراولادی دراندازند. اگرچه ادعا دارند که مشغول رایزنی با همه جریانهای اصولگرا هستند، اما عملا تلاش آنها همگی معطوف به همراهی مؤتلفه، جبهه پیروان و جریان پایداری شده است.
ترقی سپس به استراتژی جریان متبوعش اشاره میکند؛ استراتژی پیوند با هر نحلهای از اصولگرایی صرفا برای تشکیل یک مجلس اصولگرا. او در همین راستا میگوید: حساسیتی نسبت به این نداشتیم که حتما یکی از ما باید به مجلس برود. برای ما مهم این بوده که مجلس دست اصولگرایان باشد ولو اینکه از ما حتی یک نفر هم در آن نباشد. او ادامه میدهد: مجلسی که اصلاحطلب باشد و ما هم در آن نماینده داشته باشیم، برای ما قابل قبول نیست چون استراتژی ما این است که فعلا زمینه اجتماعی و سیاسی کشور را در شرایطی نمیبینیم که بهعنوان حزب مستقل وارد عرصه انتخابات شویم.
ارسال نظر