گفتگو با سید محمد بهشتی
اطلاعاتی جالب درباره تاریخچه گورستان ها
می توان گفت که از آغاز یکجانشینی ما در ایران گورستان داشته ایم که قدمت آن به حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار سال پیش می رسد.
ما خوانده ایم که در آغاز آفرینش کلاغ ماموریت یافت تا شیوه خاک کردن مرده را به انسان یاد بدهد. شاید تاریخ قبرستان به این داستان برسد اما می خواهیم بیشتر درباره این تاریخ، به خصوص در ایران بدانیم.
- می توان گفت که از آغاز یکجانشینی ما در ایران گورستان داشته ایم که قدمت آن به حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار سال پیش می رسد. مثلا در تپه ازبکی و در سایت های پراکنده در دشت قزوین. از جمله آثاری که به استقرار دلالت می کند، گورستان است. نکته مهم این است که در آن دوران گورها معمولا در خانه ها بوده اند. در گذشته معمولا جسدها را در کف خانه ها و به شکل جنینی (چنباتمه) دفن می کردند. احتمالا این کار مبتنی بر این باور که مرگ یک تولد دوباره است، انجام می شد.
استقرار و یکجانشینی در تمدن سیلک (نزدیک کاشان) و حدود هفت هزار سال پیش یا شاید هم بیشتر، شکل نوینی به خود گرفت. کم کم اولین قصبه ها (روستاهای بزرگ و مفصل) کل گرفتند و در آنها تخصص به وجود آمد؛ یعنی کسانی که آنجا زندگی می کردند که مثلا شغل شان سفالگری یا فلزکاری بود.
با توسعه روستاها و تبدیل شدن آنها به شهر، گورستان ها نیز متحول شدند. کم کم در این گورستان ها اجسامی را با مرده ها دفن می کردند. دلیل این کار این بود که باور داشتند جهان دیگری وجود دارد و شخص قرار است در آن جهان حیات دوباره ای داشته باشد؛ لذا به همراه جنازه وسایلی در قبر می گذاشتند تا زاد راهی باشد که او طی خواهد کرد.
اینها که می گویید مربوط به قبل از اسلام است؟
- بله. خیلی قبل تر از اسلام و حتی مربوط به پیش از پدیدار شدن آیین زرتشت. از نمونه های گورهای دوره شهر نشینی می توان به شهر سوخته (از ۶۲۰۰ تا ۴۲۰۰ سال پیش) اشاره کرد که طی حفاری های متعدد، درون گورها تعداد زیادی شیء پیدا شده است.
چه چیزهایی؟
- انواع و اقسام ظروف، پارچه و اشیای فلزی. یعنی اشیایی که نشان می دهد متوقفی از چه جایگاه اجتماعی برخوردار بوده است. همچنین در شهر سوخته نمونه گورهایی را پیدا کردند که با هم تفاوت دارد. طبعا گورها و شکل گورها و شکل تدفین بیانگر بسیاری از مسائل است.
مهمترین چیزی که شکل گورها نشان می دهد، چگونگی باور و اعتقاد یک قوم است. مثلا در شهر سوخته، نمونه گورهایی را پیدا کرده اند که با هم متفاوتند. اشکال مختلف تدفین حکایت از آن دارد که آنجا افرادی با اعتقادات متفاوت در کنار هم زندگی می کرده اند.
در دوره هایی از ایران گویا گوری وجود نداشته و مرده ها را در دخمه ها رها می کردند.
- بله، در برخی برهه ها و دوره های جدیدتر مثل دوره سلسله ماد، شاهد گور دخمه ها هستیم. یعنی در داخل کوه ها دخمه هایی ایجاد می کنند و جنازه را در آنجا قرار می دهند. این موضوع تا دوره هخامنشی هم تداوم دارد. البته در دوره هخامنشی دو رویه می بینیم؛ یکی از زمان کوروش تا پایان کمبوجیه است.
در این دوره گورها به شکل زیگوراتی (کوه سان) هستند. مثل قبر کوروش یا قبر کمبوجیه در استان بوشهر که به گور دختر مشهور است. رویه دیگر هم از زمان داریوش اول به بعد است که در رجوع به دوره گور دخمه مشاهده می شود؛ مثلا در نقش رستم و بنا بر همان سنتی که مادها داشتند. برخی حدس می زنند که این تغییر شکل تدفین ناشی از تحولات اعتقادی در دوره هخامنشی است.
- بله. در دوره اشکانی تدفین ها با تابوت انجام می شد و در آن زمان انواع و اقسام تابوت به جا مانده است. در این دوره رسم بود که استخوان ها را درون خمره هایی می گذاشتند که به آن «استودان» می گفتند. استودان یعنی «استخوان دان» که در دوره ساسانی هم همین وضعیت وجود دارد. مثلا در حفاری های آتشکده دره گز، طاقچه هایی کشف شد که درون آن به شکل صندوقی استودان می شد.
به دوره اسلامی می رسیم...
- در دوره اسلامی شکل تدفین ها کاملا متفاوت و بر اساس آیین اسلامی است. در مورد شکل تدفین دوره ساسانیان و زرتشتیان هنوز با قطعیت نمی توان نظر داد چون آن نیز دچار تغییر و تحولاتی شده است. نمونه هایی در ری و کرمان و یزد داریم اما هنوز با قطعیت نمی توان گفت که اینها مربوط به دوره ساسانی است. ممکن است مربوط به زرتشتیان دوره های متاخر باشد اما شواهد به دست آمده حکایت از این می کند که در دوره ساسانی مرده ها را در داخل زمین دفن نمی کردند و آداب دیگری مراعات می شده است.
به هر حال در دوره اسلامی تدفین شیوه خاصی دارد و از آن زمان این سنت تغییری نکرده است. نکته قابل توجه این است که ما در دوره های تاریخی مختلف در کشورمان مومیایی نداشتیم، گاهی می بینیم اشخاصی که در کار قاچاق اشیا هستند، ادعا می کنند که مومیایی پیدا کرده اند اما اساسا ما در طول تاریخ هیچ وقت آن طور که مثلا در مصر وجود داشته، سنت مومیایی نداشته ایم.
شیوه دفن مرده ها در مصر باستان نیز موضوع جالبی است؛ چرا مرده ها را مومیایی می کردند؟
- ببینید، خود نفس تدفین حکایت از آن دارد که انسان از همان آغاز که مرده هایش را دفن می کرد، به یک آخرت و جهان متفاوتی اعتقاد داشته، وگرنه مانند حیوانات مرده هایش را رها می کرد. وقتی دفن صورت می گیرد، معنی اش این است که باوری به یک جهان دیگر وجود دارد و مطابق آن تدفین انجام می شود. مومیایی کردن هم به این دلیل است.
مصری ها برای جسم اهمیت قائل بودند و بر این باور بودند که انسان با همین جسم خود به عالم دیگری می رود. در نتیجه خیلی تلاش می کردند که این جسم را حفظ کنند تا در عالم دیگر همراه شخص باشد، چرا که می گفتند اگر جسم از بین برود، شخص نمی تواند مراحل بعد از مرگ را طی کند.
به نظر شما آیا شکل ظاهری گوستان ها اهمیت دارد؟ چرا بعضی جوامع سعی می کنند گورستان هایی خاص و متفاوت داشته باشند و این که چرا در گذشته گورستان ها مهم بودند؟
- خود گورستان ها و کیفیت قرارگیری و آرایش گورها در آنها با انواع و اقسام ابزار شکل می گیرد؛ مثلا با شکل سنگ قبرها یا چیزهایی که روی آنها می گذارند یا آدابی که به جا می آورند. این آداب بیش از هر چیز نشان می دهد که نظر افراد آن دوره درباره مرگ چه بوده است.
کتابی ترجمه شده به نام «تاریخ مرگ» که درباره روند مواجهه اروپاییان با موضوع مرگ بحث می کند. آنجا خواندم که در قرون وسط مثلا دوره هایی وجود داشته که فقط افراد شاخص مثل قدیسین را در مکانی معلوم دفن می کردند و بقیه جنازه ها را دسته جمعی درون چاله هایی در یک محوطه باز می انباشتند. بعد کنار آن را چال می کردند و دسته های بعدی را آنجا دفن می کردند.
به همین ترتیب محوطه را دور می زدند و وقتی به موقعیت اولیه باز می گشتند، استخوان دسته اول را هنگام کندن چال جدید از خاک درمی آوردند و به شکل تزیین در دیواره های گورستان به کار می بردند؛ مثل گورستان «سن اینوسنت» پاریس که امروزه به ی مرکز فرهنگی مدرن تبدیل شده و اثری از گذشته در خود ندارد. بدین ترتیب عملا گورستان محیط ترسناک و متعفنی می شده است.
در اروپا نیز تدفین سیری داشته و بنا بر اعتقادات، نوع تدفین متفاوت بوده است. در کشور خود ما هم یک وضعیتی داریم که حکایت از فرهنگ مان می کند و یک وضعیتی داریم که حکایت از احوال فرهنگ ما می کند چون به نظر من فرهنگ و احوال فرهنگ متفاوت است. احوال فرهنگ می تواند احوال خوش یا احوال خرابی باشد ولی فرهنگ چیزی است که همیشه وجود دارد و ثابت است. مثلا یک درخت گردو را در نظر بگیرید. ماهیت درخت گردو بودن همیشه آن است اما احوال این درخت ممکن است متغیر باشد.
در طول تاریخ زمانی که ما حالمان خوب بوده، متوفی از نظر ما همچنان عزیزمان بوده، پس آن را مثل یک زباله از خودمان دور نمی کردیم. ما همان رفتاری را با متوفی داشتیم که مثلا در زمان حیاتش با او داشتیم. اگر در زمان حیات به دیدار او می رفتیم و برایش میهمانی برپا می کردیم، وقتی هم که فوت می کرد برایش خیرات می دادیم و مراسم برگزار می کردیم و رفتاری را نشان می دادیم که او همچنان عزیز ماست و مرده ها را خیلی از خودمان دور نمی کردیم. اگر شما به شهرها و روستاهای مختلف بروید می بینید که قبرستان ها در جوار روستاها و شهرهاست.
این موضوع امروزه خیلی رعب آور است. در فرهنگ گذشتگان ترس از مرده وجود نداشت؟
- نه، کسی که دفن می شد عزیزشان بود و با آن الفتی داشتند. شما هرگز عزیزتان را از خود جدا نمی کنید. او را دفن کرده اید اما ارتباط عاطفی تان با او قطع نشده است. به همین دلیل در روستاها گورستان ها نزدیک محل زندگی افراد است. حتی گورستان هایی بودند که در میان شهرها قرار داشتند. البته گاهی به این دلیل که روستاها گسترش پیدا کردند و تبدیل به شهر شدند.
مثلا تهران چیزی حدود ۳۰۰ روستا بود که تمام آنها گورستان داشتند و بعد که این روستاها توسعه پیدا کردند، گورستان ها داخل شهر قرار گرفتند. شما گورستان قلهک را در نظر بگیرید یا دزاشیب یا امامزاده صالح (ع) را. معمولا هم افراد در آنجا دفن شده بود. مثل امامزاده هایی که در تهران هستند و معمولا اطرافشان گورستان شکل گرفته است.
پس به نظر شما در آن زمان که به مرده ها توجه می شد، حال فرهنگ خوب بوده است؟
- بله. خب این مربوط به زمانی است که احوال فرهنگ ما خوب بود اما در دوره معاصر حال فرهنگ مان خراب می شود. حدود دهه ۴۰ حال فرهنگ مان خراب شده است و از آن زمان همه چیز کمی می شود و تنزل پیدا می کند. در این فرهنگ، مردگان تبدیل به زباله می شوند.
همان رفتاری که با زباله می شود با مرده نیز می شود. مثلا می گوییم رباله آلودگی دارد و غیربهداشتی است، بنابراین آن را به دورترین نقطه از شهر پرتاب می کنیم. استدلال هایی هم که درباره مرده ها می شود، همین است که غیربهداشتی هستند. گاهی که عمیق تر به موضوع نگاه می کنند می گویند مردگان بهداشت روان جامعه را به هم می زنند که از این طرز فکر ما گورستان بهشت زهرا بیرون می آید.
به نظر شما زیباسازی گورستان ها چه اهمیتی دارد؟ آیا می توان از هنرهای موجود برای بهتر کردن فضای آنها استفاده کرد؟
- اگر ما به گذشته این موضوع نگاه کنیم می بینیم که گورستان های خیلی معروفی داشته ایم. مثل تخت فولاد اصفهان که گورستان بسیار مهمی بوده است و آدم های بسیار مهمی در آن دفن شده اند. وقتی شما به سراغ شان بروید می بینید که روی قبرهای شان از سنگ های بسیار زیبایی استفاده شده و حکایت از آن دارد که آن شخص متوفی کیست و چه جایگاهی دارد.
هنرمندان در شاخه های مختلف مثل خوشنویسی و سنگ تراشی آثار زیبایی روی این سنگ ها ایجاد کرده اند و موجب ایجاد محوطه ای شده که حقیقتا برای کسانی که می خواهند در این زمینه مطالعاتی انجام دهند، جالب توجه خواهد بود اما وقتی همه چیز به تولید انبوه می رسد، سنگ قبر هم به تولید انبوه می رسد و در نتیجه همه شان شبیه هم می شوند و اوج آمال مدیریت بهشت زهرا این می شود که تمام سنگ قبرها شکل هم باشند! ولی نکته ای که به نظر من باید اتفاق بیفتد این است که با توجه به این که مدنیت در جامعه رو به اوج گیری است، رفته رفته مواجهه جامعه نیز با مردگانش متفاوت می شود.
با این تفاصیل شکل ایده آل گورستان ها چگونه باید باشد؟
- در شهر تهران چیزی حدود ۲۰۰ گورستان داریم که مساحت این گورستان ها تقریبا با مساحت بهشت زهرا برابری می کند. حال سوال این است که چرا اهل هر محلی در هماخن محل دفن نمی شوند؟ این موضوع می تواند کمک کند که ارتباط عاطفی بهتری در مقیاس اجتماعی برقرار شود. روزگاری هر شب جمعه مردم به زیارت اهل قبور می رفتند اما با وضعیت فعلی گاهی سالی یک بار به مرده هایشان سر می زنند. این ارتباط هر چقدر قوی تر باشد، پیوندهای خانوادگی را مستحکم تر می کند.
در شهر تهران با پدیده ای مواجهیم که من آن را «خانه به دوشی» نامیده ام. یعنی عمر سکونت افراد در یک محل به پنج سال و حتی کمتر از آن رسیده استت در صورتی که تا ۴۰ سال پیش نسل ها در یک خانه و یک محله زندگی می کردند و به این صورت جامعه و پیوند محله ای شکل می گرفت.
این کورستان هایی که داخل شهر هستند، اگر احیا شوند و دوباره امکان تدفین در آنها ایجاد شود، شرایط متفاوت خواهد بود. شما فرضا به عنوان یک شهروند تهرانی عزیزت را در همان محله دفن می کنی و دیگر برایت راحت نیست که محل زندگی ات را تغییر دهی و این کمک می کند به این که این جریان خانه به دوشی تخفیف پیدا کند و مهار شود.
مهمترین عاملی که باعث می شود جامعه یا محله از بین برود، همین خانه به دوشی است. باید نوع مواجهه مان را با مرده هایمان متفاوت کنیم، آن وقت می توانیم وارد حوزه های دیگر شویم. مثلا هر کس سنگ قبر بستگانش را بر اساس سلیقه و فرهنگ خود و جایگاه اجتماعی شخص متوفی با استفاده از هنر سنگ تراشان و هنرمندان سفارش دهد و سنت پیشین درباره سنگ قبرها دوباره به جریان بیفتد.
زمانی بهترین خوشنویسان کشور روی سنگ قبرها کتیبه می نوشتند و بهترین سنگ تراشان آنها را تزیین می کردند. تا زمانی که گورستانی واحد وجود دارد که تعداد زیادی متوفی باید هر روز در آن غسل داده و دفن شوند، مسلم است که شیوه های مکانیزه و غیرکیفی در گورستان سازی ادامه پیدا می کند.
*ساجده سلیمی
ارسال نظر