نوایی که ماندگار شد
سال گذشته، موسیقی مقامی خراسان چند اسطورهاش را از دست داد؛ مهرماه سال ۹۳ استاد غلامعلی پورعطایی بود که «غمش در نهانخانه دل نشست» و ساز و نوای او برای همیشه سکوت کرد.
نفسهای نسل اساتید بزرگ موسیقی مقامی، دیگر به شماره افتاده است. ما در یکی - دو سال اخیر، بسیاری را ناباورانه از دست دادهایم. مهجور بودن این اساتید و اسطورههای موسیقی ارتباط مستقیمی با محجوب بودن آنها دارد. این اساتید مانند درختانی پربار، سر به زیرند. هر کسی که از نزدیک با استادان بزرگ موسیقی مقامی خراسان برخورد داشته است، میتواند کاملا وارستگی شخصیتی آنها را درک کند و عارفانه زیستن آنها را بهخوبی ببیند.
اولینبار که غلامعلی پورعطایی، استاد آواز و نوازندگی موسیقی مقامی خراسان را دیدیم چند سال پیش بود، در یک جمع موسیقایی که مزین به اشعار حضرت مولانا نیز بود. با یک لباس موقر و سپید و جلیقهای مشکی، از همان لباسهای خراسانی، سازش را به دست گرفت، پنجههایی ریخت و همه را مدهوش کرد. بعد از آن، گاهی با خانواده و خود استاد در ارتباط بودیم.
خبر بیماریاش همه را نگران کرده بود. وقت انتقال او از شهرستان تربت جام به مشهد، میگفت که دلش برای سازش تنگ شده است. هنگام بیماری او، بزرگداشتی در تربت جام برای او برپا شده بود که متأسفانه روز بزرگداشت همزمان شد با مرگ ناباورانهاش در بیمارستان. طبق وصیت خود استاد که در شعری گفته بود «طناب و چوب دارم را بیارید / غبار کوی یارم را بیارید / وصیت میکند پورعطایی / شب مرگم دوتارم را بیارید» شب مرگ استاد، دوتارها و آوازهای محلی در تربت جام طنینانداز شدند.
به بهانه سالگشت درگذشت این نوازنده دوتار گفتوگویی با فرزندش در کنار آرامگاه این بزرگمرد شهیر موسیقی خراسان داشتیم.
زینب پورعطایی با بیان اینکه در دوران بیماری پدرم هرچه اصرار میکردیم، استاد اجازه انتقالش را نمیداد، گفت: حتی یکی از دوستان و طرفداران پدرم از کانادا تماس گرفت و تلاش زیادی کرد که استاد برود و آنجا درمان شود؛ ولی ایشان اصلا قبول نکرد و ما با اصرار خیلی زیاد، استاد را به بیمارستان مشهد منتقل کردیم. استاد همیشه میگفت دوست ندارم فرزندانم جنازهام را از غربت بیاورند.
او اظهار کرد: وقتی پدرم در بیمارستان بستری بود، بسیار دلتنگ سازش میشد. ما ساز را در بیمارستان هم برایش میبردیم، حتی با وجود بیرمق بودنش باز هم دستش را به حالت پنجه بر ساز تکان میداد.
پورعطایی ادامه داد: پدرم معمولا در کنار مردم بود و در حال سفر و اجرا. عشق و علاقه او به موسیقی مقامی بسیار زیاد بود.
وی بیان کرد: هنگام انتقال پیکر ایشان که قرار بود در مشهد دفن شوند، برخی مسؤولان در شهرستان تربت جام به ما قولهایی دادند که عملی نشدند؛ آنها گفتند که استاد را به تربت جام بیاوریم، همچنین قرار بود یادمانی هم برگزار شود، اما نشد.
در اینباره فرماندار شهرستان تربت جام نیز به خبرنگار سرویس موسیقی ایسنا گفت: تا پس از فوت استاد پورعطایی، ما هیچ قطعهای به نام «قطعه هنرمندان» نداشتیم؛ ولی حالا این قطعه بهشکل مناسبی ساخته و آرامگاه مرحوم پورعطایی هم در آن جانمایی شده است. سنگ قبر آن نیز با توجه به مطالب و مضامینی که خانواده ایشان داشتند، نوشته و حدود ۲۰ روز پیش نصب شد.
وی همچنین اظهار کرد: وقتی قطعه هنرمندان میسازیم، دیگر چیزی به نام یادمان نداریم. اینکه آن روزها، بحث وجود قطعه نامآوران مطرح بوده یا نه یا قرار بوده یادمان ویژهای برای ایشان بگذارند، من از آن بیخبرم؛ اما آنچه اتفاق افتاد در واقع در شورای فرهنگی، اجتماعی و شهرداری، مسؤولان به یک نظر واحد رسیدند که به جای اینکه برای یک نفر یادمانی شکل گیرد، قطعهای درست شود و هنرمندان در آن قطعه باشند. ما در شهرستان تربت جام، به هنرمندان یک نگاه واحد داریم.
فرماندار تربت جام افزود: آرامستانی که استاد پورعطایی در آن دفن شده است، قابلیت این را ندارد که برای هریک از هنرمندان یادمانی داشته باشد. بنابراین ما یک قطعه هنرمندان ایجاد کردیم. البته برای اینکه یادمان، تندیس یا جانمایی عکس داشته باشیم، هنوز پرونده و باب آن باز است.
ارسال نظر