حاشیه های تشییع شهدای منا در تهران
مارش نظامی به صدا درمیآید، بغضها آرام میشکند و آرزوها پر میکشند... هشت پیکر شهید منا در میان جمعتی اندوهگین، بدرقه شدند.
شعارهای استکبارستیز، کلام بدرقهانگیز برای هشت پیکر بازگشته از منا بود، اما آنهمه شعار دادن و خشم ریختن این درد را آرام نمیکند. آنها مظلومانه جان باختند، حتی فرصت نکردند حجشان را کامل کنند، فرصت نکردند وداع کنند.
فقط تنها مرهم این داغ آن است که قتلگاه، سرزمین آرزوها بوده و روز واقعه پس از عرفات، آنهنگام که خدواند پاسخ لبیک زائراناش را میدهد و رحمتاش را بر بندهاش تمام میکند. خوبیاش آن است که احرام بسته و از تعلقات دست شسته بودند. خوبیاش آن است که فاجعه در روز عید قربان رخ داد.
اما با این همه، درد آرام نمیشود... برای همسران، فرزندان و بازماندگانی که طعم گَس خداحافظی را نچشیدهاند و چشم به راه نشستهاند. این داغ با هیچ غرامتی با هیچ عذرخواهی و با هیچ پیام تسلیتی آرام نمیگیرد.
بغضهایشان تمام نمیشود، وقتی روایت میکنند که آنها احرامبسته چه مظلومانه میان دست و پا زدنها خفه شدند و بیصدا، جان دادند و ساعتها طول کشید تا پیکرهای سیاه شدهشان زیر آفتاب سوزان عربستان جمع شود و روزها طول کشید تا هویتشان شناخته شود و ساعتها طول کشید تا اجازه دهند جسم پاک و بیگناهشان را به ایران بازگردانند و حال چه روزها باید انتظار کشید تا غمی که نابخردی انسان عاملاش بود، با همان منطق بشری توجیه شود.
و حالا در دانشگاه تهران مردم آمدهاند تا یادشان را گرامی بدارند، هشت پیکر شهید منا از استان تهران که مجال بازگشت به میهن را پیدا کردند و امروز میان گلهای سپید، پرچمهای آبی که مزین است به شعار «بکُشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود»، میان نوای دمام و سنج مردمان جنوب، با همراهی سیلی از جمعیت بدرقه بهشت زهرا(س) تهران شدند تا پیکرهای پاکشان در قطعه ۵۰ شهدا آرام بگیرد.
هیاتهای عزاداری تهران هم بودند، مرثیهسراییهای تلخ روزهای عطشان امامحسین (ع) در صحرای کربلا را میکردند و عدهای که بر سر مردم آب میریختند تا جبران روز منا را کرده باشند، تا یادآوری کنند کارهای کوچک مانع وقوع فجایع بزرگ میشود.
در میان جمعیتی که از مسوولان عالیرتبه کشور گرفته تا مردم عادی شهر جمع شده بودند، حاجیه خانمهای عزاداری هم آمده بودند تا سراغ گمشدهشان را از دانشگاه تهران بگیرند، به این امید که شاید کسی باشد که جواب سوالشان را بدهد که زائرشان چه شده است. زنی مویهکنان التماس میکند که بگویند پیکر همسرش که در منا جا گذاشته، کجاست؟ میگوید: حج و زیارت جواب درستی نمیدهد. به جمع عزادار آمده بود تا سوگاش را علنی کند، میخواست مسوولان دیگر را به کمک بطلبد تا پیکر همسرش را پیدا کنند، اما صدای حقطلبیاش میان شعارهای مرگ بر آل سعود گم شد.
جمعیت سیاهپوش پیکرهای سپید را تا دو چهارراه آنطرفتر از دانشگاه تهران بدرقه کرد و بعد هفت شهید منا به بهشت زهرا سپرده شدند.
ارسال نظر