سومين متهم به قتل "ليلا" اعدام می شود
پرونده جنايت در روستاي «سهنله» بعد از ۱۷سال با صدور حكم مرگ براي آخرين متهم پرونده وارد مرحله تازهاي شد.
در اين جنايت دختري ۹ساله به نام «ليلا فتحي» ربوده شد و بعد از آنكه مورد تجاوز قرار گرفت، به قتل رسيد. پيش از اين پرونده دو نفر از متهمان اين واقعه با مرگ آنها بسته شده بود و اكنون متهم سوم نيز در يكقدمي چوبهدار قرار گرفته است.
ليلا ارديبهشت سال ۷۴ همراه خانوادهاش از بندرعباس راهي سنقر شد تا به خانه خواهر باردارش واقع در روستاي سهنله برود.
چند روز بعد والدين اين كودك وقتي تصميم گرفتند به شهر خودشان بازگردند ليلا اجازه گرفت تا براي كمك به خواهر بزرگش براي مدتي در آنجا بماند.
چند روز بعد وقتي خواهر ليلا براي ملاقات با خالهاش به منزل او رفت دختربچه نيز براي بازي و گردش به همراه پسرخاله ۱۱ساله خود راهي كوهستان شد. پس از گذشت ساعتي رسول براي خوردن آب از دخترخالهاش جدا شد و به يك چشمه رفت.
او وقتي برگشت اثري از ليلا نديد. جستوجوهاي اين پسربچه براي پيدا كردن دختر ۹ساله فايدهاي نداشت و به همين دليل او خانوادهاش را مطلع كرد و به اين ترتيب روستاييان و پليس تلاش خود را براي يافتن كودك آغاز كردند.
اين اقدامات با كشف جنازه ليلا به پايان رسيد. شواهد نشان ميداد دختربچه بر اثر اصابت جسمي سخت به سرش از پا درآمده است. پس از آن وقتي پزشكي قانوني جسد را معاينه كرد علاوه بر تاييد اين موضوع متذكر شد كودك پيش از مرگ مورد آزار جنسي قرار گرفته است.
كارآگاهان جنايي پليس آگاهي استان كرمانشاه در شرايطي كه دنبال ردي از قاتل يا قاتلان ميگشتند مشخصاتي از سه جوان به دست آوردند. معلم روستا در روز قتل دانشآموزان خود را براي اردوي آموزشي به كوهستان برده و ليلا را همراه سه پسر جوان ديده بود.
او وقتي مشخصات اين افراد را ارايه داد، هر سه به نامهاي هادي۱۹ساله-، محمدصفر۲۰ساله و حسن۲۲ ساله شناسايي و بازداشت شدند. هادي در بازجوييها به ربودن ليلا و تجاوز و قتل او اقرار كرد اما پيش از اينكه جلسه محاكمه تشكيل شود در زندان به زندگي خودش پايان داد به همين سبب متهمان رديف دوم و سوم در دادگاه حاضر شدند.
در اين جلسه والدين ليلا اعلام كردند جز مرگ متهمان خواسته ديگري ندارند. نتيجه اين محاكمه كه روز هفتم تير سال ۷۴ برگزار شد صدور حكم قصاص براي محمدصفر و حسن بود. پرونده در ادامه به ديوانعالي كشور رفت و از آنجا كه دو متهم اتهاماتشان را انكار كرده بودند و هادي نيز خودكشي كرده بود حكم صادره نقض شد و حسن توانست با سپردن وثيقه آزاد شود.
بعد از آن پدر و مادر ليلا بارها به تهران آمدند و از مسوولان دستگاه قضايي دادخواهي كردند به همين دليل پرونده به پايتخت فرستاده شد و قاضي دادگاه جنايي تهران رسيدگي به آن را عهدهدار شد اما از آنجا كه مدركي براي اثبات يا رد اتهام دو مرد وجود نداشت او موضوع را از موارد لوث تشخيص داد و تصميمگيري را به بعد از برگزاري مراسم قسامه موكول كرد.
در اين مراسم خانواده مقتول ۵۰ مرد را معرفي كردند كه همگي سوگند خوردند اطمينان دارند محمدصفر و حسن قاتل هستند. در نهايت بار ديگر براي اين دو راي قصاص صادر شد. البته آن زمان حسن فراري بود و حكم وي به صورت غيابي به امضا رسيد. احكام صادره در ديوانعالي كشور نيز مورد تاييد قرار گرفت و محمدصفر در حاليكه مصرانه ادعا ميكرد در قتل ليلا بيگناه است روز ۲۶ ارديبهشت سال ۸۶ بهدار آويخته شد.
اجراي اين حكم هم مادر ليلا را آرام نكرد و او دنبال دستگيري سومين متهم و مجازات او بود. اين زن خودش با تحقيقاتي كه انجام داد، فهميد حسن ساكن كاشمر است به همين دليل به آنجا رفت و بعد از شناسايي كردن وي موضوع را به پليس اطلاع داد.
حسن كه در اين سالها ازدواج كرده بود بعد از دستگيري و انتقال به تهران بار ديگر ادعاي بيگناهي كرد و گفت: «من اصلا خبر نداشتم غيابي به قصاص محكوم شدهام و وقتي من را با سند آزاد كردند فكر كردم ماجرا تمام شده است و ديگر پيگير موضوع نشدم.»
حسن به راي صادره اعتراض كرد به همين دليل قاضي شعبه ۱۱۵۶ مجتمع قضايي بعثت مسوول بررسي مجدد پرونده شد و او نيز اعلام كرد تنها راه تصميمگيري درخصوص مجرم يا بيگناه بودن مرد محكوم به اعدام، برگزاري قسامه است.
اين بار نيز مادر ليلا ۵۰ نفر را براي اداي سوگند معرفي كرد و مراسم به نفع او برگزار شد و حكم قصاصي كه قبلا صادر شده بود، بار ديگر تاييد شد.
پرونده حسن اكنون در اختيار اجراي احكام قرار گرفته و اين مرد در آستانه مجازات قرار دارد اين در حالي است كه مادر ليلا ميگويد به هيچوجه قصد ندارد اعلام گذشت كند و فقط در صورتي به آرامش ميرسد كه حسن را بالاي چوبهدار ببيند.
نظر کاربران
یعنی امنیت و عدالت در این مرز پر گهر که مادر و پدر مقتول باید بارها به تهران تشریف بیارند و بارها مراسم قسامه برگزار کنند و متهم هم با قرار وثیقه آزاد بشه و بره زن و زندگی تشکلی بده و مادر مقتول خودش پیگیر ماجرا بشه(بعد لابد پلیس میگه که پس ما اینجا چکاره بودیم؟اگر هر کس بخواهد خودش به دنبال کشف جرم و مجرم و ...برود که...) و نهایتا با تمام درد از دست دادن و تجاوز یه دختر ده ساله این همه زمان و انرژی برای اجرای عدالت خرج کنه؟
این نظر من که احتمالا قسمت های زیادیش قابل تایید نیست.یه خط دیگه مینویسم به سبک کامنت های قابل تایید که اون یکی شاید تایید بشه:
ای وای آدم تنش از وحشت مور مور میشه عزیزم...چه مردمان بدی پیدا میشن .بیچاره مادره امیدوارم خدا بهش صبر بده!!! :دی
جای تعجبه در مملکتی که ادعای اجرای عدالت تا دور دستها شنیده میشه, چرا قاتل یک نوجان بیگناه باید آزاد بگرده و اولیای دم برای برقراری عدالت التماس کنند ؟!!! لطفا حقایق را سانسور نکنید و بگذارید مردم حرف دل همدیگر را بشنوند.
ای وای نظرم تایید شده (هر چند یه جاهاییش افتاده) اما باز هم جای شکرش باقیه . واقعا ممنون از شما
خداییش این 50 نفرو از کجا پیدا کرده که همه قسم خوردن؟؟؟؟؟!!