پیام رسانی خطا درباره ۱۷۵ شهید کربلا ۴
فیلم سینمایی ۱۷۵ غواص به مرحله پیش تولید رسید.
خبرگزاری مهر: فیلم سینمایی ۱۷۵ غواص به مرحله پیش تولید رسید.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: عملیات «کربلا ۴» لو میرود و بخاطر این خیانت، لشگری که فرماندهی آن را حبیب و حاج کاظم بر عهده داشتند گرفتار عراقی ها شده و زمین گیر میشوند. در نتیجه این حرکت همه رزمندهها شهید و مجروح شدند. در این حال حاج کاظم میخواهد نیروهایش را به عقب برگرداند اما حبیب مجروحین را تنها نمی گذارد... سالها میگذرد و حبیب برنمیگردد تا اینکه در سال ۹۴ پیکر حاج حبیب توسط حاج کاظم که اکنون رئیس تفحص است در یک گور دسته جمعی پیدا میشود که ۱۷۵ غواص دست بسته را که زنده به گور شده بودند به خاک وطن باز میگرداند...
داستان توسط خانم ثنا صادقی نگارش یافته است و بر اساس آن چه در خلاصه آمده، ارتباطی با واقعیت ها ندارد. ساخت فیلم های داستانی از جبهه و جنگ، مشروط بر آن که بیننده را متوجه داستانی بودن آن بنماید، چندان مورد اشکال و ایراد نیست. اما در جایی که فیلم به مستند نزدیک می شود و یا به عنوان داستان مستند ( که اصل آن واقعیت داشته است) شناخته می شود، نباید بر اساس ذهنیات و تخیلات نویسندگان روایت شود. زیرا اثری که به نام ۱۷۵ غواص در جامعه هنری تولید می شود، خود را به باور اجتماعی نزدیک ساخته و به عنوان روایتی واقعی - یا نزدیک به واقعیت- باور خواهد شد.
درست است که بمب خبری «۱۷۵ غواص» توانست توجه جامعه را بار دیگر به موضوع جنگ و دفاع و ایثار و شهادت جلب نماید، اما از همان روزهای نخست برای کسانی که در جریان عملیات کربلا ۴ بودند، این خبر که «۱۷۵ غواص را زنده و سالم دستگیر کرده باشند و همه آنان توسط ارتش صدام زنده به گور شده باشند»، غیر قابل قبول و باور بود. توضیحات سردار باقرزاده هم در روزهای بعد نشان داد که بی دقتی برخی اصحاب رسانه باعث بروز چنین تلقی اشتباهی از موضوع شده است. ( اینجا و اینجا)
طبعا خبرغیرواقعی درباره ۱۷۵ شهید، اثرات سوء دیگری در عرصه افکار عمومی و تحلیل های مخالفین جنگ بر جای گذاشت. تحلیل هایی که عمده آنان متکی بر همین خبر و اخباری از این دست بود.
فرماندهان و افراد آشنا با جنگ می دانند که نیروهای تکور در عملیات کربلا ۴ در چهار موج اصلی، شامل گروه اندکی غواص، (به عنوان موج اول) و تعداد دیگری نیروهای سوار شناور ( به عنوان امواج دوم تا چهارم) سازماندهی شده بودند.
سازمان حمله به گونه ای بود که با کمترین نیروی ممکن، یعنی غواصان، خطوط ساحلی دشمن درهم شکسته شود و یا سرپل مناسبی برای رخنه نیروهای موج دوم به بعد از دشمن گرفته شود. امری که برغم اطلاع و آگاهی دشمن و آمادگی او، در بسیاری از مواضع ساحلی با موفقیت روبرو شد و تنها در بخش جزایر (بوارین و ماهی و ام الرصاص) با پیچیدگی جغرافیایی امکان تحقق نیافت و موجب شد تا فرماندهی عملیات تصمیم به عقب نشینی از سایر مناطق تصرف شده بگیرد.
اخذ چنین تصمیم مهمی به سرعت امکان پذیر نبود و علاوه بر تبعات سیاسی و روانی شدیدی که برای کشور و نیروهای مسلح در پی داشت، می توانست موجب انهدام نیروی رخنه کرده خودی در آن سوی اروند شود.
در مجموع، هنگامی که تدبیر عقب نشینی اتخاذ و به رده های عمل کننده ابلاغ شد، عقب نشینی تدریجی آغاز گردید. و اکثر قریب به اتفاق نیروهای سالم توانستند خود را به ساحل اروند رسانده، با قایق یا شنا از منطقه دشمن خارج شوند. به این ترتیب، عناصر اصلی خبر در ماجرای ۱۷۵ غواص، عاری از صحت بود:
تعداد ۱۷۵ شهید، همگی غواص نبودند. زیرا غواصان به عنوان نیروهای ویژه و آموزش دیده، تنها جمع اندکی از نیروهای تکور ما را به خود اختصاص می دادند.
این افراد سالم دستگیر نشده بودند، و تقریبا همه آنها (غیر از چهار نفر!) دارای آثاری از جراحت بودند. منطقه کشف پیکرها فاصله زیادی (۱۵ کیلومتر) با منطقه درگیری دارد. و این به معنای تجمیع نیروهای دستگیر شده از کل منطقه عملیات در یک نقطه است. بعدا نیز مشخص شد که شهدا از یگان های مختلف بوده اند.
مروری بر خاطرات اسرا و مصاحبه با برخی فرماندهان ارتش عراق نشان می دهد که این شهدا همگی مجروح بوده، و بسته شدن دستها از جلو، نشانه ناتوانی آنها در حرکت می باشد.
کشف گورهای دسته جمعی دیگر در مناطق مختلف عراق نشان می دهد که ارتش عراق در برخی موارد، مجروحین دستگیر شده را پس از تخلیه اطلاعاتی به صورت جمعی اعدام و در گودال هایی انفرادی یا جمعی مدفون می ساخته است.
آن چه موجب انتشار شایعه «۱۷۵ غواص» شد، علاوه بر بی دقتی اصحاب رسانه های خودی، تمایل رسانه های دشمن بر القای ناتوانی و ناکارآمدی فرماندهان جنگ و ارائه یک مشت از خروار تلفات بی حساب جنگ! و سوار شدن بر امواج احساسی و عاطفی مردم برای حمله به اندیشه «مقاومت و عقلانیتِ توام با آن» بود. این شبهات به صورت حاشیه هایی قوی تر از متن، در اذهان نسل سوم و جوانان شکل می گرفت و مستند آن هم داستان ها و گزارش های غیر واقعی از «۱۷۵ غواص زنده به گور شده»! بود.
اکنون با گذشت چندماه، جا دارد تا هنرمندان و نویسندگان و تحلیلگران، به جای بهره برداری های تبلیغاتی و کوتاه مدت از این ماجرا، به بیان واقعیت ها و حقیقت های آن نبرد بپردازند و از داستان سرایی احساسی و خارج از عقلانیت جبهه ها به شدت دوری کنند.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، از همان بدو انتشار اخبار مربوط به «۱۷۵ غواص»! با اطمینان از عدم صحت آن، اقدام به انتشار مطالب مهمی در این زمینه برای روشن شدن اصل ماجرا نمود. و مسائل مهمی نظیر دروغ بزرگ امواج انسانی، ضرورت تکریم و حفظ و گسترش فرهنگ مقاومت و شهادت طلبی را در کنار بررسی واقعیت نبرد کربلا ۴ ارائه کرد.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: عملیات «کربلا ۴» لو میرود و بخاطر این خیانت، لشگری که فرماندهی آن را حبیب و حاج کاظم بر عهده داشتند گرفتار عراقی ها شده و زمین گیر میشوند. در نتیجه این حرکت همه رزمندهها شهید و مجروح شدند. در این حال حاج کاظم میخواهد نیروهایش را به عقب برگرداند اما حبیب مجروحین را تنها نمی گذارد... سالها میگذرد و حبیب برنمیگردد تا اینکه در سال ۹۴ پیکر حاج حبیب توسط حاج کاظم که اکنون رئیس تفحص است در یک گور دسته جمعی پیدا میشود که ۱۷۵ غواص دست بسته را که زنده به گور شده بودند به خاک وطن باز میگرداند...
داستان توسط خانم ثنا صادقی نگارش یافته است و بر اساس آن چه در خلاصه آمده، ارتباطی با واقعیت ها ندارد. ساخت فیلم های داستانی از جبهه و جنگ، مشروط بر آن که بیننده را متوجه داستانی بودن آن بنماید، چندان مورد اشکال و ایراد نیست. اما در جایی که فیلم به مستند نزدیک می شود و یا به عنوان داستان مستند ( که اصل آن واقعیت داشته است) شناخته می شود، نباید بر اساس ذهنیات و تخیلات نویسندگان روایت شود. زیرا اثری که به نام ۱۷۵ غواص در جامعه هنری تولید می شود، خود را به باور اجتماعی نزدیک ساخته و به عنوان روایتی واقعی - یا نزدیک به واقعیت- باور خواهد شد.
درست است که بمب خبری «۱۷۵ غواص» توانست توجه جامعه را بار دیگر به موضوع جنگ و دفاع و ایثار و شهادت جلب نماید، اما از همان روزهای نخست برای کسانی که در جریان عملیات کربلا ۴ بودند، این خبر که «۱۷۵ غواص را زنده و سالم دستگیر کرده باشند و همه آنان توسط ارتش صدام زنده به گور شده باشند»، غیر قابل قبول و باور بود. توضیحات سردار باقرزاده هم در روزهای بعد نشان داد که بی دقتی برخی اصحاب رسانه باعث بروز چنین تلقی اشتباهی از موضوع شده است. ( اینجا و اینجا)
طبعا خبرغیرواقعی درباره ۱۷۵ شهید، اثرات سوء دیگری در عرصه افکار عمومی و تحلیل های مخالفین جنگ بر جای گذاشت. تحلیل هایی که عمده آنان متکی بر همین خبر و اخباری از این دست بود.
فرماندهان و افراد آشنا با جنگ می دانند که نیروهای تکور در عملیات کربلا ۴ در چهار موج اصلی، شامل گروه اندکی غواص، (به عنوان موج اول) و تعداد دیگری نیروهای سوار شناور ( به عنوان امواج دوم تا چهارم) سازماندهی شده بودند.
سازمان حمله به گونه ای بود که با کمترین نیروی ممکن، یعنی غواصان، خطوط ساحلی دشمن درهم شکسته شود و یا سرپل مناسبی برای رخنه نیروهای موج دوم به بعد از دشمن گرفته شود. امری که برغم اطلاع و آگاهی دشمن و آمادگی او، در بسیاری از مواضع ساحلی با موفقیت روبرو شد و تنها در بخش جزایر (بوارین و ماهی و ام الرصاص) با پیچیدگی جغرافیایی امکان تحقق نیافت و موجب شد تا فرماندهی عملیات تصمیم به عقب نشینی از سایر مناطق تصرف شده بگیرد.
اخذ چنین تصمیم مهمی به سرعت امکان پذیر نبود و علاوه بر تبعات سیاسی و روانی شدیدی که برای کشور و نیروهای مسلح در پی داشت، می توانست موجب انهدام نیروی رخنه کرده خودی در آن سوی اروند شود.
در مجموع، هنگامی که تدبیر عقب نشینی اتخاذ و به رده های عمل کننده ابلاغ شد، عقب نشینی تدریجی آغاز گردید. و اکثر قریب به اتفاق نیروهای سالم توانستند خود را به ساحل اروند رسانده، با قایق یا شنا از منطقه دشمن خارج شوند. به این ترتیب، عناصر اصلی خبر در ماجرای ۱۷۵ غواص، عاری از صحت بود:
تعداد ۱۷۵ شهید، همگی غواص نبودند. زیرا غواصان به عنوان نیروهای ویژه و آموزش دیده، تنها جمع اندکی از نیروهای تکور ما را به خود اختصاص می دادند.
این افراد سالم دستگیر نشده بودند، و تقریبا همه آنها (غیر از چهار نفر!) دارای آثاری از جراحت بودند. منطقه کشف پیکرها فاصله زیادی (۱۵ کیلومتر) با منطقه درگیری دارد. و این به معنای تجمیع نیروهای دستگیر شده از کل منطقه عملیات در یک نقطه است. بعدا نیز مشخص شد که شهدا از یگان های مختلف بوده اند.
مروری بر خاطرات اسرا و مصاحبه با برخی فرماندهان ارتش عراق نشان می دهد که این شهدا همگی مجروح بوده، و بسته شدن دستها از جلو، نشانه ناتوانی آنها در حرکت می باشد.
کشف گورهای دسته جمعی دیگر در مناطق مختلف عراق نشان می دهد که ارتش عراق در برخی موارد، مجروحین دستگیر شده را پس از تخلیه اطلاعاتی به صورت جمعی اعدام و در گودال هایی انفرادی یا جمعی مدفون می ساخته است.
آن چه موجب انتشار شایعه «۱۷۵ غواص» شد، علاوه بر بی دقتی اصحاب رسانه های خودی، تمایل رسانه های دشمن بر القای ناتوانی و ناکارآمدی فرماندهان جنگ و ارائه یک مشت از خروار تلفات بی حساب جنگ! و سوار شدن بر امواج احساسی و عاطفی مردم برای حمله به اندیشه «مقاومت و عقلانیتِ توام با آن» بود. این شبهات به صورت حاشیه هایی قوی تر از متن، در اذهان نسل سوم و جوانان شکل می گرفت و مستند آن هم داستان ها و گزارش های غیر واقعی از «۱۷۵ غواص زنده به گور شده»! بود.
اکنون با گذشت چندماه، جا دارد تا هنرمندان و نویسندگان و تحلیلگران، به جای بهره برداری های تبلیغاتی و کوتاه مدت از این ماجرا، به بیان واقعیت ها و حقیقت های آن نبرد بپردازند و از داستان سرایی احساسی و خارج از عقلانیت جبهه ها به شدت دوری کنند.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، از همان بدو انتشار اخبار مربوط به «۱۷۵ غواص»! با اطمینان از عدم صحت آن، اقدام به انتشار مطالب مهمی در این زمینه برای روشن شدن اصل ماجرا نمود. و مسائل مهمی نظیر دروغ بزرگ امواج انسانی، ضرورت تکریم و حفظ و گسترش فرهنگ مقاومت و شهادت طلبی را در کنار بررسی واقعیت نبرد کربلا ۴ ارائه کرد.
پ
ارسال نظر