افغان ها چگونه از راه ایران به اروپا می روند؟
قاچاق بَر،از باقرآباد بهشتزهرا ما را سوار چهار تاکسی کرد؛ ٣٠ نفر بودیم، پنج نفر روی صندلی نشستند و دو نفر در صندوق عقب. من و دوستم را که کوچکتر بودیم، در صندوق گذاشتند.
راننده خشن رانندگی میکرد و من تقریبا مطمئن بودم که دیگر سالم نمیرسیم. بعد از ١١ ساعت که به ارومیه رسیدیم ما را از صندوق عقب بیرون آوردند.
تمام بدنمان کبود بود». این، اولین راهی است که پناهجویان افغانستانی در ایران، معمولا برای رسیدن به شرایطی بهتر برای زندگی، انتخاب میکنند. علیرضا، ١٥ ساله بود که از افغانستان درگیر جنگ، به ایران آمد و بعد از شش سال کیفدوزی از هشت صبح تا ١٢ شب در کارگاهی در جنوب شهر تهران، توانست ٢٠ میلیون تومان جمع کند و به حساب چند قاچاقبر بریزد تا او را به اروپای رؤیایی نزدیکتر کنند یا چنانکه از مسیر میگوید، به مرگ.
او اما زنده ماند و حالا، دو ماه میشود که در سوئد زندگی میکند و حکایت رسیدن به آن کشور را با «شرق» در میان گذاشت.
روال رفتن به سوئد، که در میان کشورهای اروپایی، سابقه بهتری در پذیرش پناهجویان داشته، اغلب اینگونه است؛ از ارومیه به شهر وان و سپس استانبول در ترکیه، از آنجا با چند واسطه به پایتخت یونان، از یونان به مقدونیه، از آنجا به پایتخت صربستان، از صربستان به مجارستان، بعد اتریش، آلمان، دانمارک و بالاخره سوئد.
در این شکل از مهاجرت، که کُردها و سوریها هم ماههاست درحال تجربه آن هستند، خستگی راه، سرگردانی در شهرهای ناآشنا، زبان بیگانه و فرار همیشگی از پلیس، شاید کمترین خطر را داشته باشد؛ خطر اصلی، همان است که میگویند «معامله با جان» و گاهی، معامله نه تنها با جان خود، که با جان همسر و فرزندان و اعضای خانواده.
زنان حامله، کودکان خردسال و زنان و مردان سالمند، قربانیان اصلی این مهاجرتها هستند. علیرضا به «شرق» گفت: «شبی که میخواستیم از ایران وارد ترکیه شویم، خیلی سخت گذشت.
هوا سرد بود و باران هم میبارید و ما از شب تا هشت صبح، پیاده راه رفتیم تا به نزدیکی مرز ترکیه رسیدیم. خیلی گرسنه بودم و فقط یک بطری آب معدنی و چند خرما همراهم بود. همه ما خیس شده بودیم و پیرمردی که همراهمان بود، به دلیل سختی راه، نفستنگی گرفت و ایستاد.
میگفت شما بروید، من دیگر نمیتوانم بیایم. قاچاقبر، دو چوب را به شکل تابوت به یکدیگر بست، پیرمرد را روی آن گذاشت و ما بلندش کردیم. پیرمرد خیس شده بود و سنگین و ما هم خودمان نای حرکتکردن نداشتیم.
تابوت را گذاشتیم زمین، که دیدیم به زور نفس میکشد و بعد از چند دقیقه، جلو ما جانش را از دست داد. قاچاقبر هم همانجا او را رها کرد و به ما گفت حرکت کنید».
روز بعد، علیرضا و همراهان ایرانی، عرب، پاکستانی و آفریقاییاش مجبور شدند چند ساعتی را در طویلهای در شهر وان بگذرانند تا اتوبوسی، آنها را به خانه کثیفی در همان شهر منتقل کند با یک حیاط و سه اتاق برای ٣٠٠ نفر.
در این مرحله پناهجویان، باید تصمیم بگیرند سفر خود را از ایتالیا ادامه دهند یا یونان. برای رسیدن به هردو مقصد باید از دریای ناامن مدیترانه عبور کنند و باتوجه به نزدیکی یونان و جزیره کوس به ترکیه، در بیشتر مواقع این کشور، مقصد بعدی پناهجویان است.
همه پناهجویان البته این شانس را ندارند که به سفرشان ادامه دهند و بسیاری از آنها، توسط پلیس ترکیه بازداشت میشوند و هفتهها در زندان میمانند و به افغانستان بازگردانده میشوند.
وضعیت سخت پناهجویان در ترکیه باعث شد سال گذشته، تعدادی از آنها در برابر دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگی در این کشور، برای چند روز دست به اعتصاب غذا بزنند تا به پروندههایشان سریعتر رسیدگی شود.
همزمان با این اعتصاب بود که سازمان عفو بینالملل هم گزارشی منتشر کرد در انتقاد از برخورد گارد ساحلی ترکیه و یونان با پناهجویان. در گزارش «مرزهای ترس و امید» آمده است: «پناهندهها پس از رسیدن به سواحل یونان، توسط گارد ساحلی این کشور مجبور میشوند تا خود را برهنه کنند.
همچنین نیروهای مرزی پیش از اخراج مهاجران به سوی ترکیه، همهچیز این مهاجران را نیز میگیرند و آنها را با اسلحه تهدید میکنند». این گزارش، حاصل گفتوگو با ١٤٨ مهاجر و پناهنده درباره وضعیتشان در یونان بود که در فاصله ماه سپتامبر ٢٠١٢ تا آوریل ٢٠١٤ انجام شد.
سختگیریهای پلیس ترکیه و طولانیشدن فرایند رسیدگی به پرونده پناهجویان در کمیساریای عالی، بسیاری از آنان را به این فکر میاندازد که به کشوری دیگر پناه ببرند اما براساس گزارشی که روزنامه نیویورکتایمز منتشر کرد، گذر از دریای مدیترانه با قایقهایی که چند برابر بیش از گنجایششان پُر شدهاند تنها در سال ٢٠١٤ باعث شد سههزارو ٥٠٠ نفر جان خود را از دست بدهند یا در دریا گم شوند.
علیرضا و بسیاری دیگر از پناهجویان، درباره این بخش از مسیر، تجربهای مشترک دارند: «٥٠ نفر وارد یک قایق ٩ متری شدیم و در میانه راه، قایق تَرَک برداشت و تا به جزیره برسیم، با بطریهای نوشابه، آب را از داخل قایق به بیرون میریختیم تا غرق نشویم.
نه میشد بنشینیم و نه بخوابیم. قایق فقط برای دو پا جا داشت که بایستیم». اما اگر پناهجویان، از این مرحله هم جان به در ببرند، در مقصدهای بعدی با وضعیتی آشفتهتر از ترکیه روبهرو خواهند شد.
«ایتالیا»، علاوه بر راه آبی طولانی، جنگلهای ناامنی دارد و سجاد، پناهجوی افغانستانیای که پنج سال پیش به قصد پناهندگی در سوئد، از ایران خارج شد، تجربه یک گروگانگیری را هم در آن جنگلها از سر گذراند که در نهایت، توانست شبانه از یک ساختمان دو طبقه به پایین بپرد و با پای شکسته فرار کند.
مقصد نزدیکتر اما «یونان» است که در آن، نام دو محل بیش از هرچیز با پناهجویان و بهویژه پناهجویان افغانستانی پیوند خورده است؛ «جزیره کوس» و «پارک ویکتوریا» در آتن. براساس آمار سازمان ملل، از آغاز سال جاری میلادی تاکنون ١٢٤هزار پناهجو وارد یونان شدهاند که بیشتر آنها ابتدا وارد جزیره کوس میشوند و بعد، به دیگر شهرها میروند؛ جزیرهای که جمعیت بومی آن، ٣٠ هزار نفر است اما در ماههای اخیر، هفت هزار پناهجو به آن اضافه شده است و با توجه به بحران مالی این کشور، کمپها گنجایش و امکانات کافی برای نگهداری از این افراد را ندارد و بسیاری، مانند علیرضا بهناچار مدتی را خارج از کمپ میگذرانند: «من و دو دوستم، یک هفته بیرون از کمپ، کنار کوه زندگی کردیم.
شبها از سرما نمیتوانستیم بخوابیم و چوبخشکهایی را جمع میکردیم و آتش میزدیم تا کمی گرم شویم. معمولا در روز، یک وعده غذا میدادند اما یک روز اصلا غذایی نیامده بود و من هم خیلی گرسنه شده بودم.
وقتی به کمپ رفتم، گونیهای نان خشک را گوشه کمپ دیدم. رفتم یک گونی را برداشتم که یک عرب من را دید و داد زد پلیس پلیس! خیلی ترسیدم ولی گونی را رها نکردم و با آن فرار کردم. تا مدتها غذایمان همان نان خشک بود که با آب میخوردیم».
بهترین روز برای پناهجویانی که گرفتارشدن در جزیره کوس را تجربه کردهاند، روزی است که «برگه ترک خاک» به آنها داده میشود. از آن روز دیگر میتوانند به آتن بروند و بعد، سالونیک؛ شهری بسیار زیبا، تاریخی و با آثاری بازمانده از دوره باشکوه امپراتوری روم شرقی که البته هیچکدام از اینها، برای پناهجویانی که ناچار هستند بیش از ١٠ ساعت پیادهروی کنند و با زخم پاهایشان کنار بیایند، یا شبها در پارکها و روی کارتن بخوابند، چندان اهمیتی ندارد.
این اما شاید پایان خطرهای مسیر باشد چراکه معمولا باقی مسیر تا آلمان، دانمارک، اتریش یا سوئد، با قطار و اتوبوس طی میشود و بیشتر پناهجویان افغانستانی، دوستان و اقوامی را در این کشورها دارند که آنها را در مواجهه با زبان، فرهنگ و شیوه زیست جدید، همراهی میکنند اما بااینحال، چالشهای مهاجرت، به این زودی تمام نمیشود.
مقصد؛ «اروپای رؤیایی» یا «اروپای درگیر بحران»؟
مهاجرت افغانستانیها به اروپا، پیش از آنکه بحران سوریه آغاز و داعش در عراق ظاهر شود، شاید میتوانست آنها را به بخشی از آرزوهای خود برساند اما این روزها، سرازیرشدن ناگهانی پناهجویان به اروپا، آن کشورها را هم در مدیریت این موضوع دستپاچه کرده است.
اتحادیه اروپا، مشغول هماهنگکردن ٢٨ کشور عضو است اما هنوز هم برخی از آنها، مانند بریتانیا، دانمارک و ایرلند، نه براساس سیاستهای اتحادیه که براساس قوانین داخلی خود درباره پناهجویان تصمیم میگیرند و بسیاری از پناهجویان را رد میکنند؛ حتی با وجود اینکه در سال ٢٠١٥، بزرگترین گروه پناهجویان به اروپا، سوریها بودند و بعد، افغانستانیها که هردو هم به دلیل فقدان امنیت در کشورهایشان، در تعریف «پناهنده» که در کنوانسیون ١٩٥١ آمده، میگنجند.
آلمان، آمریکا و سوئد اما براساس آمار کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در سال ۲۰۱۴ بیشترین میزان پناهجویان را پذیرفتهاند و به طور کلی براساس اعلام دفتر حمایت از پناهندگان در اروپا، نرخ پذیرفتهشدن پناهندگی شهروندان سوریه، عراق، ایران، افغانستان و سومالی در سال گذشته در اتحادیه اروپا، بیش از ۵۰ درصد بوده است.
رقمی وسوسهکننده برای مردمی که مدتهاست در شک و تردید برای پناهندگی هستند. علاوه بر این، شرایط مناسب افغانستانیهایی که سالها پیش به اروپا رفتند هم این تردید را به یقین نزدیکتر میکند. حمید، ١٩ ساله است و پنج سال پیش به سوئد مهاجرت کرد.
آن سالها در ایران، با پدرش در خیابان مولوی در یک کارگاه کیفدوزی کار میکرد و حالا در سوئد، دارد برای رشته پزشکی آماده میشود: «بعد از آنکه پلیس من را به اداره مهاجرت معرفی کرد، چند ساعت با من مصاحبه کردند و دائم سؤال میپرسیدند و آن روز آنقدر بر من سخت گذشت که از آمدنم پشیمان شدم».
بعد از مصاحبه اما برای او یک سرپرست و یک goodman (قیم برای مهاجران زیر سن قانونی) تعیین کردند، به صورت رایگان به او زبان سوئدی آموختند و هر ماه مبلغی برای گذران زندگی در کمپ، برایش واریز و شرایط ورود به مدرسه و حالا دانشگاه را برایش فراهم کردند.
دستیابی به این امکانات اما حالا بهسادگی آن سالها نیست. از سال ٢٠١١ و با افزایش جنگهای داخلی در افغانستان، تعداد پناهجویان افغانستانی تنها در سوئد، ٧٢ درصد افزایش پیدا کرد و آندرش دانیلسون مدیر کل اداره مهاجرت این کشور هم از کمبود بودجه برای تهیه مسکن و فراهمکردن امکانات برای پناهجویان و البته طولانیترشدن زمان رسیدگی به پروندههای پناهجویان گفت.
دیگر کشورهای اروپایی هم با این مشکلات دستوپنجه نرم میکنند و این در حالی است که سازمان ملل پیشبینی کرده است تا سال میلادی جدید، ٨٥٠ هزار پناهجوی دیگر وارد اروپا خواهند شد.
اگر امکاناتی در اروپا در انتظار پناهجویان، از جمله پناهجویان افغانستانی باشد، طبیعتا به همه تعلق نمیگیرد و براساس قوانین بینالمللی، تنها کسانی که درخواست پناهندگیشان پذیرفته میشود، میتوانند در کشوری که به آن درخواست دادهاند بمانند، کار کنند و در نهایت تابعیت بگیرند.
اما گاه به پناهجو پناهندگی کامل اعطا نمیشود و فقط تحت حمایت قرار میگیرد و حتی گاه، پناهجویان مدارک شناسایی خود را در طول مسیر سخت، از دست دادهاند و نمیتوانند محقبودن خود را برای پناهندگی، ثابت کنند.
ارسال نظر