قتل هولناک کودک بیگناه زير رگبار باران
آن روز باران شديدي در حال باريدن بود و من براي انتقام از شوهرخواهرم، نقشه قتل پسر ۸ ساله اش را در ذهنم مرور مي کردم که مقابل مدرسه ابتدايي در اول بولوارطبرسي شمالي متوقف شدم و ...
اين ها بخشي از اعترافات هولناک جوان ۳۰ساله اي است که خواهرزاده خردسالش را قرباني اختلافات خانوادگي کرده بود. عقربه هاي ساعت ۸ صبح روز گذشته را نشان مي داد که خودروهاي پليس از پيچ و خم هاي خيابان پنجتن ۸۷ عبور کرد. مسعود (متهم به قتل) آرام در صندلي عقب نشسته بود و چشم به حلقه هاي قانون دوخته بود که بر دستانش خودنمايي مي کرد. دقايقي بعد با اشاره متهم، خودروي پليس آژيرکشان کنار زمينهاي کشاورزي متوقف شد، ديگر محلي براي عبور خودرو وجود نداشت.
به دستور قاضي ويژه قتل عمد، متهم در کنار کارآگاهان پليس جنايي قرار گرفت و پياده روي در زمين هاي خاکي آغاز شد. پس از طي حدود يک کيلومتر در بيابان هاي شهرک التيمور، مسعود مقابل دوربين قوه قضاييه ايستاد و پس از آن که قاضي «سيدجواد حسيني» موادي از قانون مجازات اسلامي را به وي تفهيم کرد که مواظب اظهارات خود باشد و حقيقت ماجرا را بيان کند، در اعترافاتي تکان دهنده گفت: سوم اسفند سال گذشته حدود ساعت ۱۲ ظهر بود که دانش آموزان مدرسه ابتدايي تعطيل شدند و من از خواهرزاده ام خواستم تا همراهم بيايد.
او از آمدن با من امتناع مي کرد ولي به هر طريقي بود خواهرزاده ۸ساله ام را با خودم بردم. باران شديدي در حال باريدن بود و او با پاي پياده در کنارم حرکت مي کرد.
چندين کيلومتر پياده روي، کودک بي گناه را خسته کرده بود. وقتي به اين جا (محل جنايت) رسيديم ديگر رمقي در بدن نداشت و کفش هايش گلي شده بود. من از حدود يک هفته قبل از جنايت، نقشه انتقام از شوهرخواهرم را مي کشيدم چرا که او در زندگي خصوصي من دخالت کرده بود. کودک معصوم نمي دانست چرا او را به اين جا آورده ام.
وقتي روي زمين نشست ناگهان او را با طناب خفه کردم. مي ترسيدم جسد او پيدا شود بنابراين با دستانم داخل کانال را حفر کردم و خواهرزاده ام را درون آن انداختم و رويش خاک ريختم.
متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت: اگرچه خيلي از اين حادثه پشيمانم اما اين اتفاق فقط به خاطر اختلافات خانوادگي بود.
این گزارش حاکي است: در آغاز بازسازي صحنه قتل ابتدا کارآگاه سلطانيان (افسر پرونده) به تشريح اقدامات پليس براي شناسايي و دستگيري متهم پرداخت و سپس گفت: پس از آن که مفقود شدن پسربچه ۸ساله به پليس گزارش شد، پرونده اي تشکيل شد و در شعبه ويژه قتل عمد مورد بررسي قرار گرفت، بنابراين کارآگاهان اداره جنايي پليس آگاهي با راهنمايي و نظارت مستقيم قاضي «حسيني» تحقيقات اطلاعاتي و غيرمحسوس را در اين باره آغاز کردند تا اين که اظهارات مادر يکي از دانش آموزان مدرسه ابتدايي سرنخ مهم اين ماجرا شد.
آن زن که از گم شدن يکي از دانش آموزان مطلع شده بود، عنوان کرد: روز حادثه جوان قوي هيکلي را ديدم که دست پسري را مي کشيد اما آن پسر مي گفت: دايي! من با تو نمي آيم!
افسر پرونده که مقابل دوربين قوه قضاييه سخن مي گفت، ادامه داد: با اين سرنخ مهم و صدور دستورات ويژه قضايي، دايي مقتول (متهم) دستگير شد و در حالي که ۳ روز از اين جنايت گذشته بود به قتل خواهرزاده اش اعتراف کرد.
بر اساس این گزارش ، قاضي شعبه ۲۱۱ دادسراي عمومي و انقلاب مشهد دستور پايان بازسازي صحنه قتل را صادر کرد تا اين پرونده جنايي ديگر مراحل قانوني خود را طي کند.
نظر کاربران
وای انسانیت ما چقدر سقوط کرده ایم