بهرام رادان: آماده کنسرت گذاشتن هستم
همیشه عاشق این بودم که روی صحنه باشم؛ البته نه به عنوان یک بازیگر تئاتر یا یک خواننده گروه کر!
همیشه عاشق این بودم که روی صحنه باشم؛ البته نه به عنوان یک بازیگر تئاتر یا یک خواننده گروه کر! بلکه همیشه دوست داشتم بازیگر یک نمایش موزیکال باشم. به همین دلیل از همان روز اول (زمستان سال 81) با «کیوان هنرمند» تصمیم گرفتیم یک نمایش موزیکال طراحی کنیم که در آن از ترانه های مشهور جهان که طرفداران زیادی دارند بهره ببریم.
بعد از مدتی، به این فکر افتادیم که اگر این کار با استقبال رو به رو شود و بخواهیم فعالیت مان را به خارج از ایران نیز گسترش دهیم، با مشکل کپی رایت رو به رو خواهیم شد و متعاقبا اجازه اجرا پیدا نخواهیم کرد!
در همین حین «کیوان هنرمند» به من گفت «بهرام، تو چرا خودت نمی خوانی؟» گفتم «من بخوانم؟! از کجا شعر پیدا کنم؟ اصل من که خواننده نیستم!» کیوان گفت «خب، با هم تمرین می کنیم، شعرش هم پیدا می شود. چه اشکالی دارد؟»
به تدریج کارمان را شروع کردیم و جلو رفتیم تا اینکه رسیدیم به ۳ سال پیش که دیدیم مجموعه ای از ترانه های انگلیسی در آرشیومان وجود دارد و تصمیم گرفتیم تعدادی از بهترین هایش را در قالب آلبومی عرضه کنیم. بعد از مدتی تحقیق و مشورت، عده ای از دوستان گفتند ممکن است ترانه انگلیسی در ایران آنچنان مخاطبی پیدا نکند!
بنابراین تصمیم بر این شد آلبوم موسیقی ای شامل ۱۰ ترانه ایرانی و ۳ ترانه انگلیسی جمع آوری کنیم. البته در این راه مسائلی نیز به وجود آمد؛ مثلا اینکه ترانه مشترکی با «مهناز افشار» اجرا کردیم که بعد از نهایی شدنش رضایت مان را از نظر کیفی جلب نکرد، بنابراین با موافقت ایشان آن را از فهرست ترانه ها حذف کردیم و رسیدیم به آلبوم امروز که متشکل از ۹ ترانه فارسی و ۳ ترانه انگلیسی است.
شاید ۱۰ برابر این چیزی که به آلبومم فکر کرده ام، به کنسرت بعد از آن فکر کرده باشم! همیشه آمادگی کنسرت گذاشتنم بیشتر از انتشار آلبومم بوده است. اگر امکانش وجود داشت، می گفتم اول کنسرت می گذارم بعد آلبومم را عرضه می کنم! چون تخصص اصلی من روی صحنه است؛ هنگام اجرای کنسرت است که مردم (آنهایی که به کنسرت من می آیند)، خواهند دید «بهرام رادان» چه تدارک و تفکراتی برای اجرای یک نمایش موزیکال حرفه ای درنظر گرفته. از اول هم قرار نبود آوازه خوانی باشم که آواز می خواند، هدفم تجربه بازی در یک نقش جدید، آن هم در قالب یک خواننده بوده است.
زمانی که داشتم نقش «علی سنتوری» را بازی می کردم، خیلی ها آمدند گفتند نمی ترسی از اینکه داری نقشی را بازی می کنی که شاید قبل از تو خیلی از بازیگرها در فیلم های دیگر تجربه اش کرده اند؟ مثلا فلان بازیگر در فلان فیلم خواند یا آن یکی گیتار زد و...! من هم می گفتم نه، نمی ترسم، چون بالاخره مردم با یکی از این همه نقش ارتباط برقرار می کنند و یکی از آنها مقبول واقع می شود؛ شاید یکی از دلایلی که باعث شد سر این آلبوم قدم هایم را با اطمینان بیشتری بردارم، به همان توفیق «علی سنتوری» برگردد، چون مردم آن شخصیت را دوست داشتند و وقتی میکروفن دستش می گرفت، با او ارتباط برقرار می کردند.
بعد از فیلم «سنتوری» از طریق یکی از دوستان به محسن چاوشی پیغام دادم که تصمیم دارم وارد وادی موسیقی شوم و نظرش را برای این نقش جویا شدم اما استقبالی از این موضوع نکرد. البته بعد از «سنتوری» دیگر خبری از محسن ندارم.
ارسال نظر