آیا سرنوشت ویلسون در انتظار اوباما است؟
پرزیدنت ویلسون در پایان جنگ جهانی اول معاهده ای را به خانه آورد تا تصویب شود که با واکنش بسیاری از لیبرال ها مواجه شد. آنها این معاهده را خیانت به آرمان های او می دیدند.
اگر توافق ایران شکست بخورد، فقط یک لحظه تاریخی دیگر وجود خواهد داشت که بتوان این شکست را با آن مقایسه کرد: پیمان ورسای.
چاک شومر فقط یک سناتور است اما اعلامیه او مبنی بر اینکه با توافق هسته ای بین المللی با ایران مخالفت خواهد کرد، به عنوان یک عامل تغییر دهنده بازی، مورد توجه قرار گرفت. جمهوریخواهان مجلس نمایندگان و سنا در عزم خود برای برهم زدن دستاورد دیپلماتیک رئیس جمهور مصمم هستند و دموکرات ها نیز با فشار قوی از طرف لابی قدرتمند ایپک برای رد کردن این توافق مواجهند.
اگر تعداد کافی از دموکرات ها در مجلس نمایندگان و سنا از این رویه پیروی کنند، کنگره می تواند وتوی رئیس جمهور را بی اعتبار سازد، این توافق را از بین ببرد و آمریکا و اسرائیل را کاملا منزوی در بین جامعه جهانی رها کند. سیاست خارجی اغلب کنگره و قوه مجریه را از هم جدا کرده است و مواردی که در آنها کنگره عملا یک راهکار سیاست خارجی عمده را متوقف کرده است، بسیار نادرند.
اگر این اتفاق رخ دهد(کنگره توافق هسته ای ایران را رد کند)، فقط یک لحظه تاریخی وجود خواهد داشت که این شکست را بتوان واقعا با آن مقایسه کرد: خودداری سنا از تصویب پیمان ورسای در سال های ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰. شباهت های قابل توجهی بین این دو موقعیت وجود دارد، و پیامدهای یک شکست دیگر برای رئیس جمهوری آمریکا، می تواند تقریبا به همان اندازه پایان رویاهای صلح وودرو ویلسون جدی باشد.
پرزیدنت ویلسون در پایان جنگ جهانی اول معاهده ای را به خانه آورد تا تصویب شود که با واکنش بسیاری از لیبرال ها مواجه شد. آنها این معاهده را خیانت به آرمان های او می دیدند.
ویلسون نظیر باراک اوباما با مشکلات سیاسی داخلی نیز مواجه بود. او دو بار بدون کسب اکثریت قاطع آراءدر انتخابات پیروز شده بود و در انتخابات ۱۹۱۸ کنگره، از مردم خواست یک کنگره دموکرات را انتخاب کنند تا دست او در مذاکرات قوی شود، اما به جای آن جمهوریخواهان پیروز شدند. او هیچ تلاشی نکرد تا جمهوریخواهان یا دموکرات های کنگره را در مذاکراتش شریک کند.ویلسون همچنین از پذیرفتن نظرات محتاطانه و بی ضرر کنگره درباره این معامله خودداری کرد. سنا در نهایت به این پیمان رای منفی داد و این پیمان نتوانست تایید اکثریت دو سوم اعضای کنگره را کسب کند.
پیامدها فراوان بود، فرانسه تضمین های انگلیسی-آمریکایی درباره مرز خود با آلمان را از دست داد و آمریکا از رسیدگی به مشکلات اروپا دست شست (به جز مشکل بدهی های جنگ که هنوز امیدوار است آن را حل کند). این احساس که واشنگتن دیگر قابل اعتماد نیست، موجب شد آمریکا نتواند تا سال ۱۹۴۱، زمانی که جنگ جهانی دوم به راه افتاده بود، دوباره نقش رهبری خود را بازیابد. جهان به جای ورود به عصری تازه از قانون و دموکراسی، در هرج و مرج فرو رفت.
امروز باراک اوباما حتی کارت های کمتری نسبت به ویلسون دارد. او هیچ بختی برای کسب حتی یک رای موافق از جمهوریخواهان ندارد و حزب خود او نیز دچار دودستگی است.
این معامله حمایت شورای امنیت سازمان ملل و تقریبا همه کشورهای جهان به جز رژیم اسرائیل را با خود دارد و شکست آن، دست ایران را در دنبال کردن هر برنامه هسته ای که بخواهد باز می گذارد. همچون اقدام سنا در سال ۱۹۲۰، جلوگیری از شکل گیری این معامله، بر نقش رهبری آمریکا در جهان تاثیر منفی می گذارد و با شکست این توافق، جهان وارد هرج و مرجی فزاینده با تبعاتی خواهد شد که ما نمی توانیم آن را حتی با مدد تاریخ، پیش بینی کنیم. با این حال، این کل ضربه ای نخواهد بود که حزب دموکرات باید از آن نگران باشد، در سال ۱۹۲۰ در انتخاباتی که پس از ناکامی پیمان ورسای برگزار شد، نامزد جمهوریخواهان به پیروزی چشمگیر دست یافت.
ارسال نظر