چرا آمریکا به توافق هستهای با ایران نیاز دارد؟
شکست این مذاکرات در کنار پیامدهای بسیار مخرب دیگری که برجای خواهد گذاشت به شکست استراتژی چندجانبه گرایی و دیپلماسی اجبار آمریکا هم منتهی خواهد شد.
و از سوی دیگر اعتبار داخلی نیز به منزله داشتن موضعی واحد و رویکردی منسجم است که از طریق آن بتوان به اجماعی در میان نخبگان حاکم و قوای مختلف تاثیر گذار دست یافت.
تعریف ایالات متحده از مفهوم ثبات که در " قانون صلح و ثبات در منطقه خاورمیانه" آمده است۱ که به رییس جمهور آمریکا این قدرت را میدهد تا بتواند به هر رژیمی که در این قانون تصریح آن رفته است هرگونه کمکی به جهت ثبات و پایداری و حفظ نظم موجود بدهد. این تعریق ثبات محدود به : ایجاد نظم، امنیت، و پیش بینی پذیری است که به همراه یکدیگر شاکله مفهوم به اصطلاح رژیم باثبات را تشکیل میدهد.
این ثبات رژیم به معنی حفظ و نگهداری هنجارها، نهادها، و ساختارهای الزام بخش در محدوده زمانی مشخصی است. طبق این سند راهبردی این رژیم ها که دریافت کننده کمک ایالات متحده میباشند بایستی در راستای سیاست های آن عمل کنند و همین- عدم استقلال و مشروعیت هم پیمانان ایالات متحده که عمدتا شیخ نشین های خلیج فارس هستند - میتواند عاملی برای باقی ماندن قوای بیگانه خصوصا ایالات متحده در آمریکا باشد.
خیزش های جهان عرب و به دنبال آن سرکوب مردم بحرین به وسیله عربستان با چراغ سبز آمریکا و اکنون مردم یمن از سویی و از سوی دیگر حمایت از دولت های هم پیمان مستبد از سوی دیگر ،به اعراب نشان داد که این استاندارد دوگانه ممکن است گریبان آنها را هم بگیرد. در واقع قطع حمایت از مبارک در مصر و قذافی در لیبی که هم پیمانان ایالات متحده بودند و حمایت از یکی از مستبدترین رژیم های غیر مشروع منطقه در راس آنها عربستان، شکست الگوی ایجاد دموکراسی در منطقه مورد عراق، و افغانستان، ظهور داعش و سایر گروه های تروریست تکفیری در منطقه و ادامه درگیری های منطقه این سوال را به پیش کشید که به راستی دستاورد آمریکایی ها از این سیاست دوگانه چه بوده است؟ آنچه که تالی تحولات منطقه تاکنون بوده است تبدیل منطقه خاورمیانه به بی ثبات ترین منطقه جهان بوده است. نتیجه اینکه ایالات متحده علاوه بر اینکه نتوانسته عاملی برای ثبات بخشی به منطقه باشد بلکه بازیگری شده است که به بشکه های باروت منطقه کبریت میکشد.
این شرایط با توجه به اهمیت ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک منطقه خاورمیانه به عنوان شاهراه انرژی جهان که بیش از ۶۵% انرژی مورد نیاز کشورهای جهان از آن میگذرد و همچنین موقعیت ویژه آن در نظم و ثبات جهانی ، ضرروت استفاده از بازیگران با ثبات جدید در چارچوب منافع مشترک امنیتی-اقتصادی سبب روی آوردن ایالات متحده به حل و فصل مناقشه اتمی با جمهوری اسلامی شده است. در واقع با توجه به شرایط جدید منطقه؛ بی ثباتی و عدم مشروعیت و مقبولیت کشورهای هم پیمان ایالات متحده که امکان دارد موج خیزش های جهان عرب که اکنون در پشت دروازه های آنهاست شاکله رژیم های کنونی هم پیمان آمریکا را از هم بپاشد و هم چنین ماهیت متغییر و پیچیده متغییرهای کنونی در منطقه حل و فصل معادله دو مجهولی سابق ( پرونده هسته ای ایران) میتواند راهی برای تمرکز بر حل و فصل مسایل دیگر منطقه که مورد نگرانی طرفین نیز هست باشد.
در واقع شکست مذاکرات هسته ای برای آمریکایی ها جز به معنی واگرایی هم پیمانان اروپایی و آسیایی آن و قدرت های دیگر اقتصادی با سیاست های تحریم آمریکا، زیرسوال رقتن و تضعیف جایگاه آمریکا به عنوان به اصطلاح- بازیگر ثبات بخش جهان و منطقه خاورمیانه و از میان رفتن سازو کار تحریم ها با توجه به گزارش های آزانس بین المللی انرژی اتمی مبنی بر همکاری تامه ایران و شفافیت بخشی به فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران ندارد. آنچه که توافق را برای طرف آمریکایی دست یافتنی تر و ضروری میکند .
این در حالی است که به جز آمریکا هیچ کشوری از پنج به علاوه یک با بحران اعتبار داخلی و واگرایی نسبت به پرونده هسته ای و توافق هسته ای مواجه نیست . نگاهی به " لایجه کرک-منندز)۲ که در آن اجازه ادامه تحریم ها و تحریم های جدیدتر را در طول دوران مذاکرات میداد اگرچه با تهدید به وتو از سوی اوباما مواجه شد لکن نشان از دو دستگی داخلی فی مابین قوای مقننه و مجریه این کشور دارد. اگرچه با همه اینها برای هم پیمانان ایالات متحده در منطقه مذاکرات و توافقی که از سوی آمریکایی ها تضمین شود خود عاملی برای به دست آوردن اعتبار از دست رفته است.
شکست این مذاکرات در کنار پیامدهای بسیار مخرب دیگری که برجای خواهد گذاشت به شکست استراتژی چندجانبه گرایی و دیپلماسی اجبار آمریکا هم منتهی خواهد شد و از طرفی موفقیت در رسیدن به توافقی که تضمین کننده نگرانیهای دو طرف ایرانی و غربی باشد به صورت بازی برد- برد میتواند راهی برای زنده نگاه داشتن دیپلماسی و صلح و حل و فصل مسایل و چالش های بی ثبات کننده منطقه با مشارکت ایران داشته باشد.
البته این شرایط در حالی است که برخی گمانه ها حکایت از سود بسیار بالای ایران از همین توافق دارد که بر مبنای آن ایران در پانزده سال آینده میتواند ۴۲۰ میلیارد دلار به ازای رفع تحریم های نقل و انتقالات بانکی و درآمدهای نفتی به دست بیاورد.
ارسال نظر