در دانشگاه ها چه خبر است؟!
کمتر کسی توقع دارد از پیچ و خم راهروهای دانشگاهها که محمل علم و فرهنگ است، اخباری مانند نزاع، درگیری، خودکشی و اخباری از این دست منتشر شود.
شنیدن خبر حداقل سه مورد خودکشی و چند نزاع از میان جامعه دانشگاهی از ابتدای سال تاکنون از آن دست اخباری است که وقتی میشنوی ذهنت وارد دالان هزارتوی چراها میشود و از آن زنگهای خطری است که صدای آن نه تنها باید گوش مسئولین را آزار دهد، بلکه باید توجه همه اقشار جامعه را ناخودآگاه به خود جلب کند.
درجه حساسیت این اخبار آنقدر بالا است که حتی با وجود اینکه معمولا درباره انتشار خبرهای خودکشی مصلحت اندیشی میشود و کمتر مسئولی تمایل دارد درباره آن سخن بگوید، ماه گذشته معاون دانشجویی فرهنگی وزیر بهداشت آب پاکی را روی دست همه ریخت و صراحتا اعلام کرد طبق آماری که از افسردگی دانشجویان تهیه شده، افسردگی در میان دانشجویان افزایش پیدا کرده و خودکشی در اوج افسردگی روند افزایشی داشته است.
دکتر فراهانی همچنین اظهار کرده بود با وجود اینکه آمارهای موجود از خودکشی دانشجویان مستند نیست، اما میتوان گفت خودکشی دانشجویان علوم پزشکی در سال ۹۳ نسبت به سال ۹۲ افزایش داشته است.
این درحالیست که رییس مرکز مشاوره و سلامت سازمان امور دانشجویان وزارت علوم با اشاره به نتایج بررسی کارنامه سلامت در سال ۹۳ اعلام کرده بود در سال ۹۳ نزدیک به ۸۰ درصد دانشجویان سالم هستند.
اما از طرف دیگر مدیر کل دانشجویی وزارت بهداشت در گفتوگو با ایسنا اعتقاد داشته افت تحصیلی، سوء مصرف مواد، یأس و سرخوردگی و افکار و رفتار خود آسیب رسان چهار مسئله بحرانی در حوزه سلامت روان دانشجویان علوم پزشکی است. این چهار معضل به صورت درهم تنیده ای تعداد قابل توجهی از دانشجویان ما را مبتلا کرده و تعداد بیشتری را تهدید می کنند.
هرچند نباید توقع داشت دانشجویان به دلیل دانشجو بودنشان حق بروز هیچگونه رفتار اشتباهی را ندارند، اما از کسی پنهان نیست که دانشجویان به عنوان قشر نخبه جامعه همواره مورد توجه بوده و به نوعی الگوی اقشار دیگر جامعه و آینده سازان کشور هستند .
البته نمیتوان گفت همه سنگینی بار این اتفاق فقط بر دوش آموزش عالی است،بلکه یک فرد قبل از اینکه دانشجو باشد یک شهروند و عضوی از یک خانواده بوده و ۱۲ سال در نهاد آموزش و پرورش،پرورش یافته است و بی شک مسائل مختلف اجتماعی،اقتصادی،خانوادگی،تربیتی و.. در بروز آسیب در دانشجویان تاثیرگذار است.
رییس انجمن مددکاری کشور هم این عقیده را دارد و به ایسنا میگوید: یک دانشجو قبل از اینکه دانشجو باشد در یک محیط دیگری به نام مدرسه حضور داشته است و نقش مدرسه در تقویت مهارتهای زندگی و اجتماعی در کنار خانواده و سایر مراکز و نهادها تاثیرگذار است.از طرف دیگر یکی از ویژگیهای آسیبهای اجتماعی این است که هیچ قشری به صورت مطلق مصون از آسیبهای اجتماعی نیست و دانشجویان هم یکی از اقشاری هستند که ممکن است درگیر آسیبهای اجتماعی باشند.
سید حسن موسوی چلک در ادامه اظهار میکند: یک دانشجو الزاما همه تاثیرات را از محیط دانشگاه نمیگیرد و عوامل مختلفی از قبیل شرایط کلی جامعه،سیاست های مرتبط با این حوزه،حضور در فضاهای مجازی و... در بروز آسیب اجتماعی در فرد دخیل هستند.اگرچه میانگین خودکشی دانشجویان نسبت به جامعه، آمار بالائی نیست ، اما از یک فرد تحصیلکرده که سرمایه اجتماعی محسوب میشود انتظار نمیرود در مقابل مشکلات پناه به خودکشی ببرد یا اقدام به خشونت کند.
ناصر قاسمزاد،روان شناس و دبیر جمعیت حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه نیز چندین عامل مختلف از جمله تغییر سبک زندگی افراد،عدم امید به زندگی در میان دانشجویان،نبود راهنمای مناسب برای دانشجویان و... را در بروز آسیبهای اجتماعی در میان دانشجویان موثر میداند.
قاسمزاد در گفت وگو با ایسنا نیز به تغییر سبک زندگی در جامعه ایران اشاره می کند و میگوید:جامعه ما در حال پیروی از سنت به صنعت است و این گسستی که بین سنت و صنعت در جامعه به وجود میآید باعث تغییر در سبک زندگی میشود، در حالی که افراد با همان باورهای قبلی و هویتی خود زندگی میکنند.این تفاوت باعث بروز تنش در فرد میشود.
اختلاف طبقاتی در دانشگاه باعث سرخوردگی فرد میشود
وی به قشر دانشجو اشاره میکند و توضیح میدهد:هنگامی که فرد به عنوان دانشجو وارد دانشگاه میشود دارای حس کمال طلبی،میل به رشد و رسیدن به رفاه است اما پس از مدتی متوجه اختلاف طبقاتی وسیع بین خود و افراد دیگر میشود. اختلاف طبقاتی زیاد میتواند زمینه سرخوردگی را نزد افراد که از پایگاه اجتماعی ضعیفتر، فقر فرهنگی و اقتصادی برخوردار هستند ایجاد میکند.در واقع قرار گرفتن در گروههایی که فرد با آنها احساس همسانی نمیکند و دیگران را برتر از خود می پندارد میتواند اثرات سوء داشته باشد.
دبیر جمعیت حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه ادامه میدهد: متاسفانه نظام سهمیهبندی غلطی که در آزمونها وجود دارد، باعث میشود دانشجویان برای تحصیل از شهرستان به تهران و از تهران به شهرستان مهاجرت کنند. این امر باعث میشود افراد با فرهنگ و سبک زندگی متفاوت مجبور به زندگی در جای دیگر شوند که در برخی افراد منتج به بروز سرخوردگی و افسردگی میشود.
قاسمزاد به شرایط موجود در جامعه اشاره میکند و توضیح میدهد:شرایط موجود جامعه به گونهای است که تحصیلات عالیه تاثیری در اشتغال ثابت و بهبود وضعیت زندگی و معیشت افراد در آینده ندارد.وضع اشتغال ثابت نیست، تامین اجتماعی در جامعه ضعیف بوده و چیزی به نام استخدام و بستن قرارداد سخت و ناممکن است. همین نبود امنیت شغلی و... تصویری مایوس کننده و تاریک از آینده را نزد فرد رقم میزند و میتواند از عواملی باشد در که در برخی افراد باعث ایجاد اضطراب،تنش و افسردگی شود.
جامعه دانشگاهی به مرور فراموش میشود
وی بر وابستگی جوانان به خانوده خود تاکید میکند و میگوید:در جوانان ما نوعی وابستگی به خانواده وجود دارد و جدا کردن آن ها از خانواده و اسکان دادن آن ها در خوابگاهی که افراد بسیاری با فرهنگهای مختلف سکونت دارند خود منشا بروز بسیاری از اختلالات است.این حادثه زمانی رخ میدهد که افراد در سنین ۱۸ تا ۲۵ سالگی و اوج بحران بلوغ عاطفی به سر میبرند و همه اینها در حالیست که عملکرد مراکز مشاور دانشگاهی نیز مشخص است، کدام مرکز مشاوره میتواند ادعا کند که دانشجویان را از این نظر حمایت می کند و مشاوره درست ارائه میدهد؟ باید گفت جامعه دانشگاهی به مرور تبدیل به یک جامعه فراموش شده میشود، زیرا والدین مانند گذشته بر فرزندان خود نظارت ندارند و هیچ حامی دیگری برای حمایت نظر روحی و روانی دانشجویان وجود ندارد. در صورتی که معمولا افراد در این سن عاشق میشوند،دوستیابی میکنند و دچار هیجانات عاطفی،جنسی،اجتماعی و...میشوند.
نقش نهادهای دیگر در بروز آسیبهای اجتماعی دانشجویان
قاسمزاد بر نقش نهادهای دیگر در بروز آسیبهای اجتماعی دانشجویان تاکید میکند و توضیح میدهد:فرد از نهاد خانواده وارد جامعه میشود، وقتی بستر خانواده آرام نباشد، پدر خانواده به دلیل مشکلات خانوادگی مجبور است چند شیفت کار کند و بین اعضای خانواده رابطه و صمیمیتی وجود نداشته باشد،وقت فرزند خانواده دائم در فضاهای مجازی بگذرد، فرد دوره رشد نامناسبی را میگذارند. بعد از خانواده،آموزش و پرورش ،محیطهای فرهنگی اجتماعی و... همه زنجیرههای متصل به یکدیگر هستند و همین فرد آسیب دیده وارد آموزش عالی میشود.از طرف دیگر باید بررسی کرد روابط اساتید و دانشجویان چقدر صمیمی است،میزان فعالیت کانونهای اجتماعی و فرهنگی در دانشگاهها چقدر است و چند درصد دانشجویان در این کانونها عضو میشوند؟
باید گفت همین "سرمایه اجتماعی بودن" یک دانشجو مهمترین دلیل است برای اینکه کوچکترین آسیبی در این قشر تا این اندازه بزرگ و مهم به نظر بیاید و انتظار رود نهادها و مقامات مسئول تدابیر ویژهای را برای هرچه کمتر شدن این آسیبها اتخاذ کنند.
ارسال نظر