ناگفتههای سفر سید حسن خمینی به گرگان
ما هم مثل «حاج حسن آقا» از آن ها نمیترسیم. آن ها اقلیت هستند و یک ملت در مقابل شان صف کشیده اند.
نرسیده به گرگان، خطه ای از گلستان ایران. از تهران می آیم. ورودی شهر را بنرهای بزرگی از عکس مجتهدی جوان که شناسنامه انقلاب، وی را علامه می خواند پوشانده اند.
دقیق تر که می شوم، بنرها خبر از مراسم گرامیداشت بیست و ششمین سالگرد ارتحال بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران می دهد و البته ترکیب واژه ای با عنوان «یادگار امام» برروی آن ها جلوه گری می کند.
به گرگان که وارد می شوم، مردم از میهمانی عزیز که قرار است به شهرشان بیاید، سخن می گویند. شواهد حاکی از آن است که گرگان میزبان یادگاری گرانقدر از پیر جماران است؛ «آیت الله سید حسن خمینی»
به حافظه سیاسی ام که رجوع می کنم، به این مهم می رسم که گرگان قرار بود در اردیبهشت ماه میزبان حاج حسن آقا باشد. اما...
دلیل تاخیر در سفر را می دانستم اما شینطتی رسانه ای مرا وادار کرد تا از مردم کوچه و خیابان دلیل این موضوع را بپرسم. جوانی که در یک گوشه خیابان مشغول فروش پیاز و سیب زمینی بود توجه ام را جلب کرد. قدم زنان به سراغش رفتم. به وی گفتم حاج حسن آقای خمینی به شهرتان می آید اما قرار بود قبل تر از این ها میهمان تان شود، دلیل این دیرکرد چیست؟
جوان با ترسی نهفته در چهره پاسخی جالب داد. او گفت: «حاج حسن آقا پسر امام است، دوستش دارم اما کاری به این کارها ندارم، من فقط سیب زمینی و پیاز می فروشم.»
نکته قابل تامل در پایان پاسخش این بود: « بچه که بودیم به ما گفتند! چوپانی کن و وقتی که بزرگتر شدیم، وادارمان کردند! سیب زمینی و پیاز بفروشیم.»
به گفتگوهایم با مردم ادامه دادم تا این که به یک شاه کلید یکسان در پاسخ هایشان برای علت تاخیر در سفر یادگار امام برخورد کردم؛ «تندروها».
مردم کوچه و خیابان حاشیه سازی «تندروها» را دلیل تاخیر در سفر می دانستند اما معتقد بودند که این عده بسیار قلیل اند و گرگان با تمام وجود مشتاق دیدار و میزبانی از یادگار امام است.
در میادین اصلی و خیابان های اطراف که قدم می زدم، اشتیاق در شهر فریاد می زد، اشتیاق دیدار!
دور یکی از میادین شهر، به ایستگاهی صلواتی رسیدم. حال و هوای عجیبی حاکم بود. یکی از جوانان مشتاق دیدار با یادگار امام را کنار کشیدم و چند کلامی هم صحبت شدیم. جوان از شور و نشاط بی اندازه مردم برای ملاقات با «حاج حسن آقا» می گفت. البته یک جای صحبت هایش توجه من را بیشتر جلب کرد. می گفت تندروها چندبار آمده اند و تهدید کرده اند که ایستگاه های صلواتی را به آتش می کشیم.
از وی پرسیدم: واکنش شما چه بود؟
گفت: ما هم مثل «حاج حسن آقا» از آن ها نمی ترسیم. آن ها اقلیت هستند و یک ملت در مقابل شان صف کشیده اند.
زمان موعود فرا می رسد، استقبال باشکوه و بی نظیر مردم در گلزار شهدا و مصلی نمازجمعه گرگان، تبلور فریاد اشتیاق آن ها برای دیدار با یادگار امام بود.
ساعت ۱۸ هفتم خرداد در مصلی نمازجمعه گرگان. مصلی مملو از جمعیت است اما همچنان مردان و زنان در حال ورود هستند. به سختی در میان آن ها قدم بر می دارم تا به جماعتی از علمای اهل سنت گرگان برسم. اندکی هم کلام شدیم، از عشق خود به امام و یادگار ایشان سخن گفتند و البته التزامشان به خط امام و رهبری. در ادامه اما از گلایه های غم نگیز خود پرده برداشتند، گلایه هایی که کم و بیش خطوط قرمز را در هم می نوردید.
یک ربع از ساعت ۱۸ گذشت. مجری مراسم پشت تریبون رفت و بر پرهیز از شعارهای افراطی که خارج از جایگاه مراسم است، تاکید کرد آن چنان که گویی اخباری مبنی بر ایجاد تندروی در میان جمعیت به وی رسیده باشد. اما شواهد از حضور قریب الوقوع یادگار امام در جایگاه اصلی داشت.
ده دقیقه دیگر نیز گذشت و برای بار دیگر مجری مراسم تاکید بر پرهیز از شعارهای افراطی می کرد. تاکیداتش را که می شنیدم، بی اختیار به یاد مراسم سالگرد ارتحال امام در سال 89 افتادم که تندروها حین سخنرانی «حاج سید حسن آقا» با سردادن شعارهای افراطی نظم مراسم را به هم زدند و یادگار امام را آزرده خاطر.
ساعت 18:30 که شد به یک باره جمیعت حاضر در مصلی به نقطه انفجار اشتیاق رسید و با سردادن شعارهایی همچون «ستاره بیت امام، بر تو درود بر تو سلام»، «صلی علی محمد، بوی خمینی آمد»، «صلی علی محمد، یاور رهبر آمد» و ... به استقبالی گرم از یادگار امام پرداختند. هر چه بیشتر دقت کردم، خبری از سردادن شعارهای افراطی نبود. اگر چند نفر تندرو هم این چنین نیتی داشتند، پیش از به فعلیت رساندن نیتشان مقهور و مغلوب سیل خروشان جمعیت در استقبال از یادگار امام شدند.
پس از انجام مقدمات مراسم و آرام گرفتن مردم، «حاج سید حسن آقا» پشت تریبون رفت. به رسم همیشه در ابتدای سخنرانی خود همگان را دعوت به قرائت فاتحه ای برای شهدا و امام شهیدان کرد.
اما اظهارات «یادگار امام» در این مراسم را می توان به دو بخش مهم و اساسی «مردم گرایی» و «وحدت» تقسیم کرد. وی از مولفه های اندیشه سیاسی امام سخن گفت که اصلی ترین آن «تکیه به مردم» و «توجه و اتکال به قدرت بی نظیر مردم» بود.
از قدرت بی نظیر مردم که سخن گفت، بی اختیار ذهن سیاسی ام حکم بر این داد که مخاطب این سخنش را تندروها قرار داده است، همان اقلیتی که به قصد اخلال درمراسم آمدند اما مغلوب موج عظیم مردمی شدند.
«حاج حسن آقا» هرچه جلوتر می رفت، شفاف تر می شد. تا اینکه به صراحت بیان کرد: باید «به آغوش مردم برگردیم» تا با موج عظیم مردم «تمام نگاه های افراطی را کنار بزنیم».
بی اغراق می توان گفت این شاه کلید اظهارات یادگارامام و هشداری جدی اش به جریان تندرو بود، همان جریانی که بر خلاف اندیشه های امام و رهبری و ذات جمهوری اسلامی، برای مردم و رای آن ها هیچ ارزش و احترامی قائل نیست.
مجتهد جوانی که شناسنامه انقلاب «علامه» و مردم «ستاره بیت امام» می خواندنش، در انتها از «وحدت» گفت، از اینکه باید «کینه ها را از دل بزداییم». این را که گفت صدایی لرزان پشت گوشم را نواخت؛ «سید حسن امید مایی!»
نظر کاربران
تند رو های گلستان عددی نیستند دربرابر سید حسن خمینی ها.....