آمریکا به توافق هستهای با ایران نیاز دارد؟
تحلیلها در باره میزان نیاز دولت آمریکا به یک توافق هستهای با ایران در سالهای اخیر با فراز و نشیبها و نوسانات متعددی همراه بوده است، تا این سوال قابل توجه به میان کشیده شود که تا چه میزان باید، نیاز آمریکا به یک توافق را در تحلیل و ارزیابی کیفیت یک توافق با ۵+۱ در نظر گرفت.
مرور فضای رسانهای و سیاسی ایران در سالهای اخیر نشان میدهد که در کنار تغییر موضع شدید در برابر موضوعی مانند تحریم، برداشتها از میزان نیاز آمریکا به یک توافق هستهای با ایران نیز به نحو قابل توجهی تغییر کرده است.
تا سه سال پیش، بینیازی ایالات متحده به توافق با ایران، انتظار کشیدن برای تاثیرگذاری تحریم و طولانی کردن مذاکرات با هدف به زانو در امدن ایران، باوری رایج بود و اکنون این باور به طور پیوسته تکرار میشود که رئیسجمهور آمریکا در آخرین سالهای دوره ریاست جمهوری خود برای این که از خود میراثی باقی بگذارد، بیش از هر کس دیگری به یک توافق هستهای نیاز دارد.
همین مثال ساده نشان میدهد که تکیه بر متغیرهای وابسته به زمان و یا دیگر متغیرهای غیر قابل کنترل از قبیل تحولات منطقهای تا چه حد میتواند به اشتباه در تحلیل منجر شود.
اوضاع منطقهای که ایران در ان قرار دارد به دلیل سرعت تحولات آن، مثال روشنتری از اشتباه در تحلیل مذاکرات هستهای بر پایه متغیرهای وابسته به زمان است. سه ماه پیش از این، با وجود تاکید طرف ایرانی بر این که مذاکرات تنها به مساله هستهای اختصاص دارد، عدهای از مخالفان مذاکرات هستهای مدعی بودند که ایران باید از دست برتر خود در تحولات منطقه به عنوان اهرمی برای امتیازگیری بیشتر در مذاکرات هستهای استفاده کند. سرعت تحولات در منطقه اکنون به خوبی ناپختگی این نظر را عیان کرده است و همان مدعیان فوق، اکنون تضعیف موقعیت دولت سوریه و قدرت گرفتن گروههای تکفیری در عراق و سوریه را ابزار آمریکا برای فشار بر ایران در مذاکرات هستهای میدانند.
مثال داعش و نیز مثال تغییر نگاه به میزان نیاز آمریکا به توافق هستهای، این سوال را به میان خواهد کشید که آیا تکیه بر فرضیه نیاز شدید رئیسجمهور فعلی آمریکا به یک توافق هستهای برای ثبت یک پیروزی در کارنامه خود، کار درستی است، یا این که این نیاز اوباما به توافق هم ممکن است به سرعت دچار تحول شود؟
مثالهای تاریخی متعددی از تاثیرگذاری متقابل سیاست خارجی و داخلی امریکا وجود دارد. اکنون روشن شده است که ریچارد نیکسون نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۸ آمریکا در پشت پرده از دستیاران خود خواسته است تا با سران ویتنام جنوبی ارتباط برقرار کنند تا امکان ایجاد صلح در ویتنام از بین برود و رقیب وی یعنی رئیسجمهور وقت آمریکا جانسون، انتخابات را ببازد. در سال ۱۹۸۳ نیز ناتوانی کارتر در پایان دادن به بحران سفارت آمریکا در تهران به شکست وی در برابر ریگان منجر شد و در موارد متعدد دیگری، تغییر یک رئیسجمهور در آمریکا سبب شده که سیاست خارجی آمریکا در یک موضوع خاص، دچار تغییرات جدی شود.
با همین روند، دور از انتظار نیست که صرف نظر از رسیدن یا نرسیدن ایران و ۵+۱ به توافق هستهای، دو سال دیگر در ایالات متحده رئیسجمهوری بر سر کار بیاید که سیاستی کاملا متفاوت را در قبال موضوع هستهای در پیش بگیرد.
به همین سبب، شاید بهتر باشد که ارزیابی توافق هستهای بیش از این که بر پایه میزان نیاز آمریکا به آن صورت بگیرد، بر مبنای نیاز یا بینیازی ایران به آن صورت گیرد.
ارسال نظر