روزهای نفس گیر تا توافق هسته ای (۲)
با نگاه خوش بینانه مخالف دلواپسان با جدی شدن توافق هسته ای طی ۴۰ روز باقی مانده همان است که ادعا می کنند. این که «۵۹۸ آخرین شماره بود و نباید اجازه داد دشمن با سکوت یا اشتباه برخی خواص خائن بخواهد صلح ذلت باری را به نظام اسلامی تحمیل کند و جام زهر دیگری بنوشاند.»
هفته نامه امید جوان - مهرداد خدیر: با نگاه خوش بینانه مخالف دلواپسان با جدی شدن توافق هسته ای طی 40 روز باقی مانده همان است که ادعا می کنند. این که «598 آخرین شماره بود و نباید اجازه داد دشمن با سکوت یا اشتباه برخی خواص خائن بخواهد صلح ذلت باری را به نظام اسلامی تحمیل کند و جام زهر دیگری بنوشاند.»
اما اگر با تردید نگاه نکنیم در مخالفت عده ای با رها شدن اقتصاد و سیاست ایران از چنبره تحریم و انزوا انگیزه ها و احتمالات دیگر را می توان یافت که یا عمدی است یا از سر سوءتفاهم. یا آگاهانه و به خاطر قدرت طلبی شخصی و گروهی است یا به سبب آرمان گرایی خام و اشاره به آنها در یک مجموعه به معنی این نیست که همه مخالفان و منتقدان چنین هستند و از این دست انگیزه ها دارند که در حد گمانه زنی است:
مدل کره شمالی و غزه
در میان دلواپسان این باور وجود دارد که چنانچه ضرورت داشته باشد در شرایط تحریم نیز می توان زندگی کرد و الزاما تحریم به معنی پایان زندگی نیست و کره شمالی یا باریکه غزه را مثال می زنند که زندگی در آنها جریان دارد. تازه وضعیت غزه به مراتب دشوارتر از کره شمالی است. پیونگ یانگ از حمایت های آشکار و پنهان چین برخوردار است، سلاح اتمی دارد و کسی جرات تعرض به انسان را ندارد اما مردم غزه بی سلاح و بی دفاع هرازگاهی مورد حمله اسراییل قرار می گیرند. با این حال نه دولت های آنها ساقط شده نه مردم از کار و زندگی دست کشیده اند. اینان اما این واقعیت را نادیده می گیرند که نه کره شمالی و نه غزه جایی در روند توسعه جهانی ندارند حال آن که ایران قرار است به موجب سند چشم انداز 1404 قدرت برتر منطقه در همه زمینه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی باشد.
جام زهر
همان گونه که نقل شد این تلقی را دارند که توافق جامع هسته ای، جام زهر دیگری است. این در حالی است که اگر امام، هنرمندانه و فداکارانه تعبیر «جام زهر» را به کار برد به این خاطر نبود که بخواهد بگوید دیگرانی آن را به او نوشاندند و تحمیل کردند. بلکه می خواست از تلخی آن تصمیم بگوید و رزمندگان و خانواده شهیدان گمان نبرند که او از سر علاقه به این کار تن داده است. امام اهل فلسفه هم بود و با سقراط آشنا. سقراط جام شوکران را نوشید که تحمیلی بود اما اما با انتخاب خود قطعنامه ۵۹۸ را پدیرفت گویی از یک قدرت پیش بینی برخوردار بود و انگار به این نتیجه رسیده بود که هدف سقوط صدام حسین با قبول پایان جنگ نیز محقق خواهدشد و دیدیم که با صدام صلح شد اما او خود، در جنگی دیگر برافتاد. آموزه قرآن است که «چه بسا از امری کراهت دارید و آن را ناپسند می دانیداما خیر شما در آن است».
دلواپسانی که غالبا پس از قبول قطعنامه به دنیا آمده اند گمان می کنند ۵۹۸ تماما شر مطلق بوده و هیچ خیری در آن مستتر نبود. حال آن که بعدتر روشن شد که چه خیر کثیری در قبول صلح صدام وجود داشته است که بدون پذیرش آتش بس و پایان جنگ هشت ساله مجال بروز نمی یافت.
ما هنوز هم داریم تاوان ناهنجاری های برجای مانده از دوران جنگ را می پردازیم و اگر جنگ ادامه می یافت بیشتر می شد. مهم تر این که اگر امام قطعنامه ۵۹۸ را نمی پذیرفت و در حالی از دنیا می رفت که جنگ تمام نشده بود، رهبر بعدی چگونه می توانست این تصمیم را اتخاذ کند؟ این بیشترین خدمتی بود که رهبر فقید انقلاب در حق جانشین خود انجام داد. جنگ باید یک استثنا باشد اما در نگاه این عده انگار جنگ یک قاعده است و پایان آن یک استثنا به حساب می آید. آن هم ادامه جنگ با کشور مسلمان و همسایه در حالی که از خاک ما بیرون رفته است.
خاطره مرحوم حاج سیداحمد خمینی درباره از دست دادن «فاو» بسیار نکته آموز است. او می گوید نمی دانستم خبر سقوط «فاو» را چگونه به امام بدهم (وقتی در ماه های آخر جنگ بعثی ها پس گرفتند). با احتیاط گفتم و بلافاصله امام پاسخ داد: «بالاخره مال خودشان بود دیگر». یعنی امام مرزهای سرزمینی را به رسمیت می شناخت و موافقت با ورود نیروهای ایران به خاک عراق نه به قصد تصرف این کشور که برای گوش مالی صدام و متنبه کردن او بوده و این که دوباره چنین هوسی به سر وی نزند. اکنون نیز ۶ هزار سانتریفیوژ ما به رسیمت شناخته می شود و هدف از افزایش شمار آنان شاید به خاطر این بوده باشد که به همین ۶ هزار رضایت دهند نه این که از ابتدا ۱۹ هزار سانتریفیوژ هدف بوده باشد.
منافع شخصی و گروهی
در وضعیت تحریم امکان رقابت اقتصادی وجود ندارد و این انحصار هرقدر به مذاق اغلب مردم تلخ باشد به کام قلیلی شیرین می نشیند. از این رو تحریم و انزوا همان مفهومی را که برای ما دارد برای دیگران تداعی نمی کند. در وضعیت عادی یا شبه عادی تاجران تجارت می کنند اما در وضعیت تحریم سر و کله آدمی مثل بابک زنجانی پیدا می شود.
بسیار ساده انگارانه است اگر گمان کنیم شخص بی هویت و یک لاقبایی به نام بابک زنجانی به تنهایی ۹ هزار میلیارد تومان از درآمد صادرات نفت خام را برای خود برداشته است. او قطعا حامیان و متحدانی داشته یا هنوز هم دارد که منافع اتقصادی و تقویت بنیه مالی خود را در گرو فعالیت آدم هایی مثل بابک زنجانی می دیده اند. «فادر» برای ما حامل غنیمت است و فتح و ظفر اما برای هندی ها غارت و تجاوز را تداعی می کرده است.
تشبیه تحریم ها به نادرشاه افشار شاید دوستداران این ایران گشای مبتکر و خلاق را خوش نیاید اما غرض تنها بیان تفاوت نگاه ایرانی ها و هندی ها به اوست. گروهی در ۸ سال احمدی نژاد و تحت لوای شعارهای هسته ای به آلاف و الوفی رسیدند که در خواب هم نمی دیدند. تحریم ها و ادعاهای هسته ای برای آنان به منزله تغییر طبقه اجتماعی و اقتصادی بود و از این رو دوست ندارند در این چهل روز اتفاقی رخ دهد که آنان را از این سفره محروم کند. دیدم که در قبال بحث بورسیه چه موضعی گرفتند. شاید شماری از منع کنندگان مردمان به پرهیز از چرب و شیرین دنیا چنان در این چربی و شیرینی غرقه شده اند که بیم دارند پایان آن را نتوانند تاب بیاورند.
سعدآباد و لوزان
اگر در سال ۸۳ با توافق سعدآباد و پاریس مخالفت نمی کردند چه بسا اصلاح طلبان و اعتدال گرایان همان موقع بر سر حسن روحانی به توافق می رسیدند و در این حالت در سال ۸۴ دیگر محمود احمدی نزاد به قدرت نمی رسید تا اصول گرایان رادیکان، دولت و قوه مجریه را هم تجربه کنند. آنان یک بار با نفی خاتمی و روحانی و توافق هسته ای در سعدآباد و پاریس به احمدی نژاد رسیدند و شاهد و معشوق را در آغوش کشیدند این بار نیز پس از ۱۰ سال بر آن سرند که با نفی روحانی و ظریف و توافق هسته ای لوزان سوییس راه را برای بازگشت به قدرت و برکشیدن احمدی نژادی دیگر هموار سازند.
به عبارت دیگر اصول گرایی رادیکال را در گرو مناقشه هسته ای می دانند چرا که هرگونه توافق و به پایان رسیدن این پروتکل را به منزله فتح باب پرونده دیگری مانند حقوق بشر می دانند که در قبال آن دیگر نمی توانند به نهج البلاغه استناد کنند و پای مثال های تاریخی مانند بت شکنی ابراهیم حکمیت علی (ع) را به میان آورند.
آنان اکنون افسوس می خورند که چرا در نوبت قبل دایره مخالفت و نفی را به برخی از اعضای تیم هسته ای وقت- موسویان- محدود کردند و مستقیما با خود روحانی از در چالش برنیامند تا اکنون دوباره گرفتار نشوند؟ ظریف، یکی از قابلیت های ریاست جمهوری است و یکی از تخصص های دلواپسان، سوزاندن گزینه های رقیب و نیروهای بالقوه است.
آیا همان کاری که پیش تر برای جلوگیری از نامزدشدن کرباسچی و مهاجرانی انجام دادند اکنون با ظریف انجام می دهند و نمی خواهند توافق هسته ای سر بگیرد تا در سال ۹۶ (با مجوز روحانی و در صورت انصراف خود او) و در سال ۱۴۰۰ در پایان دوره دوم احتمالی روحانی با کاندیدایی به نام ظریف مواجه نشوند؟
پله های بعدی
رییس جمهور روحانی فردای توافق مقدماتی در سوییس گفت: این پله اول است و ما به تعامل تا بام جهان می اندیشیم. پس می توان یکی از دلایل تکاپوهای دلواپسان و رادیکال ها در این چهل روز پیش رو را نگرانی از اقدامات بعدی دانست. زیر بار «الف» نمی روند تا ناگزیر از ادای بقیه حروف الفبا نباشند. نگران آن هستند که فردای توافق جامع هسته ای بحث مذاکره و رابطه با آمریکا پیش آید. مهم تر اما این که حداقل به لحاظ روانی اوضاع اقتصادی و اجتماعی بهبود می یابد. با گشت ارشاد می توان گفت دولت قادر به تعییر اجتماعی نیست اما برای این که وضعیت اقتصادی بهبود نیابد شکست توافق الزامی است.
در این حالت در فصل انتخابات خواهندگفت مگر وعده نداده بودید که هم چرخ های سانتریفیوژ می چرخد و هم چرخ های اقتصاد و معیشت پس کو؟! حالا که نه آن می چرخد و نه این. اگر بتوانند دولت و شخص روحانی را در توافق هسته ای ناکام بگذارند آن گاه می توانند در عرصه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نقش مدعی را بازی کنند و یک روز از غم نان و بیکاری مردم بگویند و دیگر روز درباره اوضاع سیاسی هشدار دهند و روز سوم پوشش زنان ایرانی را به عنوان مهم ترین تهدید جامعه جهانی معرفی کنند و در عرصه فرهنگ وزارت ارشاد را به خاطر این فیلم و آن نمایش شماتت کنند. با توافق هسته ای اما شاید این بازی وارونه شود.
علاقه به فوق العاده
در همه جای دنیا اقتدارگرایان به وضعیت فوق العاده بیش از وضع عادی علاقه دارند. در وضعیت فوق العاده اقدامات غیرقانونی یا فراقانونی یا محدودکننده آزادی های شخصی یا اجتماعی قدری موجه جلوه می کند. در وضعیت عادی اما مطالب مجال طرح می یابد. کم نیستند کسانی که دوست داشتند همه موجودیت رقیب را در کوره ای به نام وقایع سال ۸۸ ذوب کنند تا بدون رقیب یکه تاز صحنه شوند. فردای پایان جنگ در سال ۶۷ بحث آزادی احزاب و مطبوعات از سر گرفته شد و اگر ماجرای سلمان رشدی در زمستان ۶۷ و عزل آیت الله منتظری در بهار همان سال و بعد هم درگذشت امام پیش نمی آمد شاید به نقطه متفاوتی می رسید اما با پایان فصل اول جمهوری اسلامی و شروع فصل تازه طبعا موضوعات و مناسبات تغییر کرد.
توافق هسته ای پایان یک فصل ۱۲ ساله و شروع فصل تازه ای خواهدبود و به مناسبات سخنان تازه نیاز دارد. دلواپسان اما علاقه ای ندارند فصل جدید و گفتمان تازه ای رقم بخورد که با ابعاد آن آشنا نیستند. دوست دارند همین بازی ادامه پیدا کند که در آن احساس مهارت و چیرگی می کنند. مهم تر این که در این حالت دولت روحانی دیگر یک پرانتز چهارساله در حاکمیت آنان نخواهدبود و ادامه می یابد در حالی که دوست دارند این وضعیت ادامه یابد تا پرانتز را در سال ۹۶ و خودشان ببندند.
نظر کاربران
مرگ بر آمریکا
هیچ وقت آمریکا به تعهدات خود وفادار نیست بعد از توافق سال 92 قرار بود تحریم جدیدی علیه ایران وضع نشه اما تحریمهای جدیدی اضافه کردند.....تازه اوباما گفته تحریمها لغو نمیشن بلکه به حالت تعلیق درمیان واقعا ...مرگ بر آمریکا
نه بابا، نمیدونستم 598 صلح ذلت بار بوده!! آخه همیشه تو گوش ما میخوندن که... همون هیچی نگم بهتره.