خداحافظی مسعود ده نمکی با دنیای سینما؟!
هر خبر و مطلبی از فیلمسازی که همه ساخته هایش مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار گرفته، به خودی خود دارای جذابیت است!
مسعود ده نمکی این بار و در یادداشتی اعلام کرده که رسالت خودش را در یک دهه فعالیتش در حوزه سینما و ساخت فیلم به سرانجام رسانده و پس از این و با پایان تولید فیلم رسوایی۲ یا همشهری ها، دیگر در سینما، کار نمانده ای ندارد و نوع دیگری از فعالیت هنری را پیش خواهد گرفت.
اینکه آیا این نوشته را باید به منزله پایان کار ده نمکی در سینما دانست، قدری دشوار است اما نامردمی هایی که او از فضای حاکم بر سینما دیده شاید باعث شده باشد دیگر جذابیت های «هنر هفتم» برای این روزنامه نگار سابق و کارگردان امروز اهمیتی نداشته باشد...
دعایی در آستانه 46 سالگی؛
خدایا به عمرم عرض و طول را با هم بده.
آغازی بر یک پایان
اول اردیبهشت 1348 قلم تقدیر برحیات حقیر نگاشته شد. تا اینکه سال 58 کودکی ام با سختی های زندگی در کوه و کمر و روستاهای آذربایجان شرقی و تحصیلات دوران ابتدایی به پایان رسید. مدرسه نوجوانان انقلاب نارمک تهران با انقلاب همراهم کرد. در دوران نوجوانی با سخنوری، تریبون دار مجالس شهدا می شدم تا اینکه خدا خواست پایم در سه سال اخر جنگ و در شانزده سالگی به جبهه باز شد. عشق و مرادم پیرجماران بود و با رفتنش در سال 68 برای مطالبه آرمانها با راه اندازی گروه های اجتماعی مطالبه گر و عداالتخواه از دولتمردان و قلم به دستی در سه نشریه شلمچه جبهه و صبح دوکوهه دهه سوم عمرم را گذراندم . دهه هشتاد وارد حوزه سینما شدم و خواستم با زبان تصویر 10 ایده خودم را بیان کنم. تصورم این بود که دو دهه برای این کار زمان لازم خواهم داشت. اما همه اینها در یک دهه به سرانجام رسید.
سال82 مستند فقر و فحشا
سال84 مستند کدام استقلال کدام پیروزی
سال 86 سینمایی اخراجی ها1
سال87 سینمایی اخراجی ها2
سال 89 سریال دارا و ندار
سال 89 سینمایی اخراجی ها3
سال 91 سینمایی رسوایی
سال 92 سینمایی معراجی ها
سال 93 سریال معراجی ها
و انشالله سال 94 سینمایی رسوایی2 یا همشهری ها.
پرتیراژترین هفته نامه ها و پرمخاطب ترین فیلم های این دو دهه که با هزار تقلب و دروغ خواستند نادیده بگیرند و به لطف خدا نشد. چون به قول حاج یوسف رسوایی، فرشته ها به تلاش این جماعت چپ و راست در نفی عزت خدادادی خندیدند. گر چه مردم ندانند پشت این دغل کاری ها و آمار سازی ها و ندیدن ها چه حسدی و بغضی خوابیده بود.
انشالله امسال رسوایی 2 پایانی بر آن 10 ایده باشد. و خیال حضرات راحت شود . شاید یک روز برایم جوایزجشنواره مهم بود اما وقتی دیدم کپی های ناشیانه این آثار جایزه می گیرند فهمیدم ماجرا چیز دیگری است، شاید زمانی آرای مردمی جشنواره برایم مهم بود اما وقتی دیدم را که برنده اعلام می کنند در اکران عمومی مردم آنها را نمی بینند فهمیدم متر و ملاک مردمی بودن اینها نیست. شاید روزی به آمار اقبال مردم در سینما می اندیشیدم که پاسخی به این حقارت ها باشد اما اعترافات ناخوداگاه حضرات مبنی بر آمار ساختگی این انگیزه را هم برایم کم کرد، امسال عید تعمدا فیلم را به اکران نرساندم تا معلوم شود شرف المکان بالمکین است.
در طول دو دهه از عمرم مجموعه 80 جلدی فرهنگنامه اسارت و آزادگان را در طول بیست سال آماده کردم تا همه اینها اجابت دعایی باشد که از خدا خواستم خدایا حالا که خواستی من از جنگ زنده برگردم به عمر من عرض بده!
امروز که به پشت سرم نگاه می کنم کرم و لطفش را بیکران می بینم. حتی اگر تنها باشم. یک روز آقای حاتمی کیا گفت من غریبم اما حال و احوال تو را که از نزدیک دیدم گفتم تو غریب الغربایی. تو مثل خارپشت هستی و خدا تو را اینگونه خلق کرده برای همین نزدیک شدن به تو خیلی سخت است.
مطمئنا این روزها برای من سرفصل آغاز دوران جدیدی است و پایان دورانی که با شکر خدا به داده و نداده اش آن روزها را پشت سر می گذارم. پشت سر می گذارم همه قدر ناشناسی ها و ناسپاسی ها را از دوست و دشمن. پشت سر می گذارم کسانی را که زمانی سعی می کردم زبان شان باشم وحال آنکه زبان آنها حرفی را نمی زند که حرف انقلاب و عدالت خواهی و آرمانگرایی باشد. زبان آنها زبان مصلحت اندیشی منفعت گرایانه است و من نماینده این تفکر نیستم .کسانی که خوشان نیستند و آنچه که می گویند هم نیستند.
عشق به دیدار رخ مهدی فاطمه را در این دوران رنج برای همه خواهانم .
تا قلم تقدیر چه مقدر کرده باشد.
نظر کاربران
خدا روشکر