كهرم: تا ۱۰ سال ديگر هم خاک میخوريم
بهمن ماه سال گذشته، ماه بسيار سختي براي ايرانيها بود. آنقدر خاك از همه جا به ايران آمده بود كه زندگي مردم غربنشين با خاك عجين شده بود.آنقدر گرد وغبار مخصوصا در استان خوزستان ماند تا همه چيز؛ از زندگي مردم گرفته تا ريههايشان را مملو از ريزگردها كرد.
آنقدر گرد وغبار مخصوصا در استان خوزستان ماند تا همه چيز؛ از زندگي مردم گرفته تا ريههايشان را مملو از ريزگردها كرد. همان زمانها ريزگردها در تهران و چند استان ديگر مثل سمنان هم بيداد ميكرد. انگار اينهمه خاك به ايران آمده بودند تا زندگي مردم را به تاراج ببرند.
تعداد مراجعهكنندگان به بيمارستانها در اين استان به طرز سرسامآوري زياد شد. به مقدار زيادي ماسك در ميان مردم توزيع ميشد و حتي در بعضي مناطق خطرناكتر، شير هم به مردم داده ميشد. مدارس تعطيل شد و مردم از كار و زندگي افتاده بودند. اما تا مدتها رئيس سازمان حفاظت محيطزيست يعني «معصومه ابتكار» آب در دلش تكان نخورد.
بالاترين مقامي كه بايد در اين زمان به تكاپوي بيشتري بيفتد، به نظر خونسرد ميرسيد، به راحتي روي صندلياش در سازمان متبوعش تكيه زده بود و فقط شده بود سيبلي براي تيرهاي انتقاد از بدي آب و هوا! تا اينكه وزير بهداشت به جاي ابتكار، دست به كار شد و يك روز قبل از ۲۲ بهمن به استان خوزستان سفر كرد تا ببيند وضعيت سلامت مردم به خوزستان رفت. چند روز بعد از آن هم البته ابتكار اين شهر چگونه است اما نزول اجلالش در اين استان همزمان شده بود با بهتر شدن وضعيت ريزگردها.
اواخر بهمن ماه، خبري منتشر شد با اين مضمون: «تفاهمنامه همکاری برای مبارزه با ریزگردها بین دو کشور ایران و عراق و با حضور معاون اول رئیس جمهور و نخستوزیر عراق امضا شد.» در اين نشست دو طرف بر مبارزه با ریزگردها تاکید و تفاهمنامه همکاری در این زمینه امضا کردند. اما بعد از اينكه گردو غبار، بار و بنهاش را بست و از خوزستان و تهران و ديگر شهرها رفت، همه چيز هم به دست فراموشي سپرده شد. ديگر كسي حرفي از ريزگرد نزد و حتي خبري درباره اينكه كاري در حال انجام است، منتشر نشد. در صورتي كه داستان بايد تازه شروع ميشد.
اواخر فصل بهار و شروع فصل تابستان، زماني است براي حضور بيشتر ريزگردها در ايران. اما با حضور گردوغباري كه اين روزها در تهران وجود دارد، انگار زمين و هوا زودتر كارشان را شروع كردهاند. با اين اتفاق قانون به سراغ اسماعيل كهرم، بومشناس، فعال محیطزیست و مشاور رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در امور محیط طبیعی رفته و با او صحبت كرد تا بدانيم تا الان چه اقداماتي صورت گرفته كه در دام مرحله براي مبارزه با بحران گرد و غبار هستيم. اما بعد از اين گفتوگو، معلوم شد كه اين بحران تا حداقل ۱۰ سال ديگر هم قابل حل شدن نيست!
گرد و غباري كه الان در تهران ميبينيم از كجا مي آيند؟ آيا كاري شده براي اينكه اين مشكل كمتر شود؟
حقیقتش من نمیدانم اينها از كجا آمده. ولي ما با استفاده از تصاوير ماهوارهاي، ميبينيم كه
46-47 منطقه بحراني وجود دارد كه همه ريزگردهاي توليد شده، از اين مناطق به ايران وارد ميشوند.
كدام مناطق؟
يكي از اين مناطق، كشور سوريه است. اين كشور مناطق بحرانياي دارد كه آنقدر با نيروهاي مختلف و داعش درگير است كه ريزگرد اصلا به چشم دولتش نميآيد. دومين كشور، عربستان سعودي است. اين كشور هم داراي ريگزارها و مناطق وسيعي است كه باد وقتي به آنجا ميرود همه را برميدارد و به ايران ميآورد. سومين كشور، تركيه است.
جالب اينكه ايرانيها زياد به اين كشور سفر ميكنند و هرچه پول دارند در اين كشور خرج ميكنند. از طرفي عراق را هم داريم. به خاطر اينكه روي رودهاي دجله و فرات 10 سد بسته شده، در پايين دست رودها بستر رودخانه از آب خالي ميشود و آن ذرات آلي و معدني با باد به ايران آورده ميشوند. مشكل اينجاست كه در عراق صدام هورالعظيم را خشك كرده و مقدار ريزگردهايي كه به كشور وارد ميشود بيشتر شده. ضمن اينكه خودمان هم ريزگرد توليد ميكنيم، همين درياچه اروميه، گاوخوني و هامون كه خشك شدهاند، توليد ريزگرد ميكنند. از اينها كه بگذريم، من نميدانم از كجا بادي حركت كرده و روي اين كانونهاي بحران رفته و آنها را بلند كرده و به اينجا آورده. باد اگر با سرعت يك يا دومتر در ثانيه هم باشد اين ذرات را بلند ميكند، بستگي به اينكه جهت باد در جه سمتي باشد و قدرت باد چقدر شود، شايد اصلا گرد و غبار تا سيستان و بلوچستان هم ميرود.
اين ذرات با باد به بالا ميروند و در كريدورهاي هوايي قرار ميگيرند و به راحتي به سيستانوبلوچستان و حتي پاكستان برده ميشوند. بنابراين وقتي اين كانونها وجود دارد و تا زماني كه ما كاري برايش نكنيم تا زماني كه باد بيايد و قدرتش زياد باشد، همه خاكها به سمت ايران ميآيند.
بحث خوزستان كه قبل از سال جديد به وجود آمد باعث شد رئيس سازمان حفاظت محيط زيست به تكاپو بيفتد و در انظار كارهايي انجام دهد. مثلا به خوزستان رفت، تفاهمنامههايي امضا كرد، حرفهايي زد و وعدههايي داد. اما باز ميبينيم كه اين اتفاق افتاده و باز گرد و غبار شديدا به تهران برگشته. اين اتفاقات را واقعا بايد باور كنيم؟
موش و گربه عبيد زاكاني را خواندهايد؟ موشها جمع ميشوند و براي مقابله با گربه تصميم ميگيرند يك زنگوله به گردنش بيندازند. همه خوشحال ميشوند از اين تصميم و جشن ميگيرند. اما هنوز منتظرند كه يك نفر پيدا شود تا اين زنگوله را بيندازد.
يعني داستان اين تفاهمنامه، حرفها، آمد و شدها همين است؟! همهاش شوي تبليغاتي است؟
بله. رفتند سياحت و زيارت و به به و چهچه ولي در نهايت وقتي تصويب مي شود كه پنج ميليارد دلار بايد هزينه شود، كسي نيست كه اين پول را بدهد. باور كنيد كه نه عراق ميتواند بدهد و نه ايران. عربستان دارد ولي نميدهد، سوريه هم كه كلا مفلس است و تركيه هم برنامههاي عمراني دارد.
همين چند وقت پيش بود كه اردوغان به ايران آمد تا به اصطلاح روابط دو طرف را محكم تر كند. اين شايد بهانهاي باشد براي اينكه درباره ريزگردها هم طرح موضوع شود. چرا اين اتفاق نمي افتد؟
ما با تركها روابط چندان خوبي نداريم. روابط ما خيلي ظاهري و سياسي است. يعني يك كلمه هم درباره ريزگردها صحبت نشده. ضمن اينكه تا زماني كه بحث روابط خارجي و مسئله سوريه و يمن مطرح است، ريزگرد در مقابل آن چيزي نيست!
پس تفاهمنامهاي كه با عراق امضا شد چه؟
داستان همان چيزي است كه گفتم. رفتند آنجا، نشستند و گفتند و برخاستند و در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه بايد همكاري كرد. ميخواستند هورالعظيم را مالچپاشي كنند كه ذرات ريزگرد از جايش بلند نشود اما پولش را بايد ايران ميداد. ضمن اينكه بايد پنج سال بعد هم تكرار ميشد.
پس يعني تا به حال هيچ اتفاقي نيفتاده و بايد تا زماني كه زنده هستيم اين خاكها را بخوريم!
بله يا اينكه تالابها را حفظ كنيم، سد اضافه نسازيم و جنگل كاري كنيم تا ۱۰ سال ديگر اين ماجرا تمام شود.
اين ۱۰ سال، رقم خوشبينانه است يا واقعي؟
واقعي است. خيلي سالهاي پيش بايد شروع ميشد اما آنقدر اشكالات فني، مالي و روابط خارجي داريم كه نميشود كاري از پيش برد. كسي كمكمان نميكند.
اين پنج ميليارد بايد از كجا تامين شود؟
هركسي كه بخواهد ريزگرد را نخورد! يعني ما بايد اين بودجه را اختصاص دهيم. كشور عراق كه نميتواند بودجهاي در نظر بگيرد. آنقدر وضعيتش خراب است كه نميتواند ديگر به ريزگرد فكر كند. خانه از پايبست ويران است!
نظر کاربران
زنده باد دکتر کهرم، زنده باد دکتر کردوانی.
ای کاش بزرگان صاحب منسب بیشتر به نظریات این اساتید توجه میکردند.