دروغی که منجر به قتل و قصاص شد!
مرد جوان وقتی متوجه شد زن مورد علاقهاش فریبش داده، او را به قتل رساند و خود نیز با حکم پنج قاضی جنایی پای چوبه دار رفت.
رسیدگی به این پرونده از بیست و دوم تیر ۹۲ همزمان با گزارش ناپدید شدن زن جوانی در دستور کار پلیس قرار گرفت.
بررسی شکایت نشان می داد، زن سی و یک ساله به نام نرگس روز حادثه برای خرید از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته بود. با طولانی شدن غیبت زن جوان، خانواده اش به موضوع مشکوک شده و با مراجعه به پلیس به طرح شکایت پرداختند.
ماموران در نخستین گام به بررسی کلانتری ها، بیمارستان ها و پزشکی قانونی پرداخته اما هیچ ردی از او به دست نیامد. در حالی که بررسی ها ادامه داشت، خانواده نرگس با مراجعه به پلیس آگاهی ادعا کردند، روز حادثه نرگس همراه مردی در حوالی میدان راه آهن دیده شده است.
با کشف این سرنخ روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازه ای شد و کارآگاهان با بررسی تماس های زن جوان به مرد جوانی به نام شاهین مشکوک شده و او را در منطقه جنت آباد دستگیر کردند.
شاهین در تحقیقات مقدماتی منکر هرگونه اطلاعی از سرنوشت نرگس شد، اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: پس از قتل زن جوان، جسد را به حوالی زندان قزلحصار برده و به آتش کشیدم.
پس از اعترافات متهم مشخص شد همان روز جسد سوخته زنی در حوالی زندان کشف شده بود. با تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه قتل، برای شاهین به اتهام قتل عمدی و جنایت بر میت قرار مجرمیت و کیفرخواست صادر و پرونده برای محاکمه به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
صبح دیروز مرد جوان در حضور پنج قاضی جنایی و به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی پای میز محاکمه قرار گرفت. در ابتدای این جلسه اولیای دم مقتول برای متهم تقاضای قصاص کردند.
سپس شاهین در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: من و نرگس هفت ماه قبل از قتل با هم آشنا شدیم. او مدعی بود که همسر و دو فرزندش را در یک حادثه رانندگی از دست داده است. من هم زن داشتم و این موضوع را به او گفته بودم. پس از مدتی به نرگس علاقه مند شده و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم.
روزی که قرار بود به محضر برویم، نرگس مخالفت کرد و گفت باید رازی را به من بگوید. ادعا کرد، شوهر و فرزند دارد و در این مدت موضوع را از من مخفی کرده است. وقتی به این کارش اعتراض کردم، تهدید کرد موضوع ارتباطمان را به همسرم می گوید. عصبانی شدم و با مشت به صورت نرگس کوبیدم. بر اثر شدت ضربه، سرش به ستون ماشین اصابت کرد و بیهوش شد. چند بار صدایش کردم، اما جوابی نداد. وقتی کنار خیابان توقف کردم، متوجه مرگ او شدم.
وی ادامه داد: خیلی ترسیده بودم. جسد را زیر پل کردان رها کردم و متواری شدم، ولی با توجه به این که می دانستم پلیس جسد را پیدا می کند و دستگیر می شوم، دوباره به زیر پل بازگشتم و جسد را به حوالی زندان قزلحصار بردم و با ۲۰ لیتر بنزین به آتش کشیدم، به طوری که به هیچ وجه جسد قابل شناسایی نبود.
پس از آخرین دفاعیات متهم، قضات دادگاه وارد شور شده و شاهین را به قصاص و پرداخت دیه محکوم کردند.
نظر کاربران
عاقبت خیانت همین میشه!یکی سینه ی قبرستون یکی دم درش