قتل فجیع زن جوان به خاطر توهم رابطه پنهانی
مردي كه به دليل توهم ناشي از مصرف شيشه تصور ميكرد همسرش با سارقان رابطه دارد او را با ضربات چاقو به قتل رساند.
اين مرد در جلسه محاكمهاش در حاليكه گريه ميكرد از والدين همسرش درخواست بخشش كرد.
اوايل سالجاري خانواده زني به نام مهسا به پليس خبر دادند او با ضربات چاقو به قتل رسيده و ضارب كه حميد شوهر اوست هنوز در خانه است. با اعلام اين خبر ماموران در محل حاضر شدند و حميد را در حاليكه بالاي سر جسد همسرش ايستاده بود بازداشت كردند.
آنها همچنين متوجه شدند دختر نوجوان مهسا هم زخمي شده است. بنابراين دختر نوجوان را به درمانگاه منتقل كردند. ماموران در ادامه تحقيقات پي بردند حميد كه به ماده محرك شيشه اعتياد دارد از مدتي قبل با همسرش دچار اختلاف شده بود و فكر ميكرد مهسا با چند مرد رابطه دارد به همين دليل هم او را به قتل رساند.
حميد در بازجوييها گفت: مدتي بود به همسرم شك داشتم و فكر ميكردم او با كسي رابطه دارد. ميدانستم افرادي كه زنم با آنها رابطه دارد سارق هستند به همين دليل هم وقتي متوجه شدم سارقان به خانهام آمدهاند فهميدم همانهايي هستند كه با زنم رابطه دارند به همين دليل هم مهسا را كشتم.
با تكميل تحقيقات و صدور كيفرخواست پرونده به شعبه ۱۱۳ دادگاه كيفرياستان تهران فرستاده شد. در ابتداي جلسه محاكمه كه ديروز برگزار شد شفيعي نماينده دادستان تهران بعد از اينكه كيفرخواست را خواند براي متهم درخواست صدور حكم قانوني كرد.
سپس اوليايدم در جايگاه حاضر شدند. پدر و مادر مهسا اعلام كردند حاضر به گذشت نيستند و درخواست قصاص دارند اما دختر مهسا اعلام گذشت كرد و گفت نميخواهد پدرش را هم مثل مادرش از دست بدهد. سپس متهم در جايگاه حاضر شد.
او گفت: اتهام قتل را قبول دارم. من مواد مصرف ميكردم و حالم خوب نبود به همين دليل هم دچار توهم شده بودم و فكر ميكردم همسرم با سارقان رابطه دارد. بداخلاقيهاي مهسا باعث شده بود بيشتر به او شك كنم تا اينكه شب حادثه احساس كردم دزد وارد خانه شده و به طبقه دوم رفته است. به پليس زنگ زدم.
ديدم زنم در حال رفتن به طبقه بالاست. فكر كردم براي اينكه با سارقان رابطه برقرار كند بالا ميرود به همين دليل هم او را زدم. يادم نميآيد چند ضربه به او زدم فقط ميدانم آنقدر زدم كه حالش بد شد. در اين هنگام قاضي از متهم پرسيد چرا به جاي اينكه سارقان را بزني زنت را زدي؟
متهم جواب داد: نميدانم چرا اين كار را كردم اصلا در حال خودم نبودم. دخترم فرياد ميكشيد، زنم اعتراض ميكرد اما اصلا نميدانم چرا داشتم او را ميزدم. البته من واقعا فكر ميكردم دزد آمده است. در ادامه دختر نوجوان مهسا كه شاهد ماجرا بود در برابر قضات حاضر شد. او گفت: آن موقع ماه رمضان بود.
مادرم من را بيدار كرد تا سحري بخوريم. ميخواستيم روزه بگيريم. يكدفعه پدرم داد زد دزد آمده و بعد دست مادرم را گرفت و به او گفت روي زمين بنشين. مادرم نشست. پدرم مادرم را روي زمين ميكشيد. مادرم به اين كار پدرم اعتراض كرد اما پدرم توجهي نداشت و او را روي زمين ميكشيد. وقتي به نزديكي راهپله رسيد با ضربات چاقو مادرم را زد.
پشتسر هم چاقو ميزد و من هم نميتوانستم جلويش را بگيرم. او گفت: مدتي بود كه پدرم دچار اين توهمات شده بود. فكر ميكرد دزد به خانه آمده و مادرم با كسي رابطه دارد. حرفهاي عجيب زيادي ميزد و مادرم به همين دليل از دست پدرم ناراحت بود.
در پايان جلسه وقتي حميد دوباره به جايگاه احضار شد تا آخرين دفاعياتش را مطرح كند، گفت: از زندگي سير شدم و ديگر دوست ندارم زنده بمانم. هيچ اميدي به آينده ندارم و از كاري كه كردهام خيلي پشيمان هستم.
چيزي كه باعث شده هنوز در زندان دوام بياورم و خودكشي نكنم نگرانيام از آينده بچههايم است. درخواست دارم پدر و مادر مهسا من را به خاطر بچههايم ببخشند. بنابراين گزارش بعد از پايان جلسه هيات قضات براي صدور راي وارد شور شدند.
ارسال نظر