روایت یک سینماگر از ممنوع الفعالیتی اش
تورج اصلانی فیلمبردار توانمند و البته کارگردان فیلم «جینگو» درباره فیلمش گفته است: فیلم در اوج سختگیری دوره آقای احمدینژاد تولید شد. در موقعیتی که دنیا ما را پس زد و در تحریم بودیم و خودمان هم در داخل همدیگر را پس میزدیم.
تورج اصلانی فیلمبردار توانمند و البته کارگردان فیلم «جینگو» درباره فیلمش گفته است:
- شما میتوانید بهعنوان یک تحلیلگر مثال بزنید که ٣٠سال سینمای ایران عباس کیارستمی را پس زد، بااینحال عباس کیارستمی در جهان درخشید. خیلیها خواستند مانند کیارستمی فیلم بسازند، ولی نشد. عباس کیارستمی یک امضا و برند است. اگر او با دوربین از مورچهها فیلم میگیرد، یک دنیا تجربه پشت این کار وجود دارد و میتواند آن را منتقل کند.
- فیلم در اوج سختگیری دوره آقای احمدینژاد تولید شد. در موقعیتی که دنیا ما را پس زد و در تحریم بودیم و خودمان هم در داخل همدیگر را پس میزدیم. «جینگو» محصول شرایطی بغضآگین بود که طی کردیم. در این دوران شرایطی را که بهعنوان شهروندان یک شهر لمس کردهام، در فیلم بازگو کردم. به دوستان گفتهام اگر چنین کاری میکنم درانتها میخواهم خودم را سرگرم کنم و به خودم زمان بدهم ریشهای که در این خاک دارم را نخشکانم. آن زمان در موقعیتی قرار گرفتم که ممنوعالکار و ممنوعالخروج شدم. در این موقعیت چند راه داشتم؛ اول اینکه به اپوزیسیون تبدیل شوم، که اصلا کار من نیست.
کار من هنر است نه سیاست. دیگر اینکه به آن طرف مرزها بروم که بازهم کار من نیست. چون اعتقاد دارم حرف خانه به همسایه ربطی ندارد. من ممنوعالکار بودم. اما دوسال در این مورد مصاحبه نکردم. البته بهدلیل ترس نبود. چون دنیا از من استقبال میکرد. باور من این است که اینجا ریشه دارم و اینجا باید ثمر دهم. اگر هم هجرتی میکنم و دور دنیا را میگردم باید به همینجا برگردم و ثمرم اینجا باشد. آدمهایی که از این ریشه پرستاری میکنند؛ اول پدر و مادر و خانوادهام، بعد هممحلهایها و همشهریهایم و بعد مردم مملکتم هستند. اینها از این درختی که کاشته شده سهم دارند. در آن شرایط دوربین را روشن کردم و مشاهداتم را در تهران گرفتم.
«جینگو» برای من برونریزی مقطعی بود و سعی کردم ثمر هم بدهم. حال این ثمر نه گیلاس است و نه زردآلو، اما در عین حال، همه طعمی دارد. میکس چندمیوه است. درخت فیلم من یعنی «جینگو»، محصولش طعم چندگانه دارد. شاید فیلم دومم طعم خالصتری بگیرد. ته همه اینها این است که فلسفه نگاه من به جهان این است که خیاموار به زندگی نگاه کنم. در انتهای فیلم هم میگویم «بیخیال». اگر بیخیال نشویم نگرانیها زیر پوست به عفونت چرکین تبدیل میشود. اگر بیخیال نشویم همه نسبت به هم گارد میگیریم و تبدیل به دوست و دشمن میشویم. همان چیزی که در جامعه ما باب شده و امیدوارم روزبهروز کمتر شود.
سه فیلم بیشترین اقبال ۲۰ هزار تماشاچی را داشتند
- به ممیزی فکر نمیکنم و خیلی درگیر آن نیستم. چون فیلم را با هزینه خودم ساختم و دست آخر بگویند اکران نکن، اکران نمیکنم. مگر پول نفت وارد فیلم «جینگو» شده که بخواهم پاسخگو باشم؟ کسانی که با درآمد نفت، فیلم میسازند پاسخگو نیستند، حالا چرا من بهدلیل فیلمی که با هزینه خودم ساختهام باید پاسخگو باشم؟ وظیفه من این است که اثری را تولید کنم. اگر هیچجایی در انتظار اثر من نیست مهم نیست. ولی قرار نیست تولید نکنم. کارم را تولید میکنم و در زیرزمین خانهام نگه میدارم تا زمانش برسد. به این شک ندارم.
- بازیگران الان یکی، دوساعت منتظرشان میشویم و میگویند ترافیک بود یا مصاحبه داشتیم. الان آدمها به کارشان تعهد ندارند و ایمانشان به کارشان قوی نیست. این افراد به کارشان ایمان دارند. الان، بازیگران غرغرویی داریم که اولا سواد علمی و غریزی ندارند و فقط غر میزنند و یک منِ گنده دارند که با خودشان سر صحنه میآورند. اگر بازیگران یاد بگیرند مثل آقای ملکمطیعی من خودشان را کنار بگذارند، سینمای ایران پیشرفت میکند و گران نمیشود. الان، برخی از بازیگران یاد گرفتهاند یک کارخانه را اسپانسر کنند، برای اینکه ٢٠٠میلیونتومان دستمزد بگیرند. هیچجای دنیا مثل ایران به بازیگر دستمزد نمیدهد. مگر سینمای ایران چقدر بضاعت دارد و چقدر میفروشد؟
ارسال نظر