همه آنهايی كه بازاری ها را آچمز كردند!
اينجا بازار بزرگ تهران است؛ جايي كه اعداد با شما حرف ميزنند. بازاري كه روزگاري نبض همه بازارهاي ايران بود، امروز نفسهايش به شماره افتاده است. چشمانش هر روز قرمزتر ميشود از دودهايي كه غولهاي آهني پايتخت روي صورتش فوت ميكنند.
اين روزها تورم كمر او را هم خم كرده است. بازاري كه نگراني از ماليات سال آينده لرزه بر اندامش انداخته است؛ بازاري كه دستفروشان و كالاهاي قاچاق، بازارش را كساد كردهاند؛ بازاري كه دلار او را هدف قرار داده و هر روز راكدتر از قبل ميشود بازاري كه نفسهايش وابسته مردم و خريدهايشان است و اگر قدرت خريد مردم پايين بيايد، قلبش ميايستد.
بازار تهران هر روز ميزبان مردمان زيادي است ولي آمدن و رفتن اين آدمها هيچ دردي از بازار درمان نميكند چراكه اين شلوغي و ازدحام ظاهري است و هيچ كس از مغازهها خريد نميكند. از ايستگاه مترو پانزده خرداد كه بيرون بياييد با خيل دستفروشاني مواجه ميشويد كه به ظاهر بازارشان گرم است و هر فروشنده با چندين خريدار چانه ميزند. اما هر چه به سمت داخل بازار ميرويد ميبينيد ازدحام مردم كمتر ميشود. مغازههايي كه تا همين چند سال پيش نميتوانستيد در آنها سوزن بيندازيد امروز مشتري ندارند.
بازار بازاريها راكد است
اگر چند دقيقهيي جلوي مغازهها بايستيد بهتر متوجه ميشويد كه اوضاع چقدر خراب است. هر چند دقيقه يك مشتري وارد مغازه ميشود، اجناس را نگاه ميكند، قيمت ميپرسد و خارج ميشود. در اين ميان خيلي اتفاق ميافتد كه مغازه خاصي را در نظر بگيريد ولي در طول چند ساعت حتي يك سر سوزن هم نفروشد. در واقع همان اتفاقي كه اين روزها بر سر پاساژها و مغازههاي سطح شهر آمده، بازار مركزي تهران را هم در بر گرفته است.
«بازارِ بازاريها راكد است». اين را خود بازاريها ميگويند. اگر پاي درد دل فروشندگان بازار بزرگ تهران بنشينيد و بگوييد پس اين جمعيت هر روز در بازار چه ميكنند، اغلب آنها به شما ميگويند كه بخش قابل توجهي از اين جمعيت تفريحي و عدهيي هم كه ممكن است قصد خريد داشته باشند براي گرفتن قيمت و مقايسه آن با مغازههاي سطح شهر به بازار ميآيند. بيشتر اهالي بازار از ركود مينالند و ميگويند براي درآوردن اجاره مغازه مجبورند صبحها كركره مغازه را بالا بدهند و گاهي تعطيليهاي مكرر چيزي جز ضرر برايشان به دنبال ندارد.
پول اجارهمان را هم در نميآوريم
«اصلاني» يكي از فروشندههاي قديمي كه به گفته خودش مستاجر است از اجاره ماهيانه ١٠ ميليون تومان مغازه كوچكش مينالد و ميگويد: اينجا ٨٠ درصد مغازهها اجارهيي است. اين روزها حتي نميتوانيم هزينه اجارهمان را در بياوريم. به همين دليل حاضريم اجناسمان را با حداقل سود و حتي بدون سود رد كنيم. او كه فروشنده وسايل آشپزخانه است، ادامه ميدهد: البته اين قصه تازهيي نيست و از سال ٨٥ شرايط همين است ولي امسال شرايط خيلي بدتر شده است.
او با اشاره به مغازهيي كه دو دهنه با مغازه خودش فاصله دارد، ميگويد: اين مغازه يكي از دوستان قديمي ما است كه همين چند ماه پيش به خاطر ورشكستگي تعطيل شد. اين فعال بازار چند عامل دليل اصلي ورشكستگي و حال بد بازاريها ميداند و ميگويد: اول از همه بالا رفتن نرخ دلار، دوم مالياتهاي بالا و خارج از توان فروشندگان، قدرت خريد پايين مردم، پايين آمدن كيفيت اجناس و وجود اجناس خارجي و چيني بنجل با قيمت پايين و همچنين بازار داغ دستفروشان را عوامل فشار بر بازاريهاست.
او با انتقاد از هجوم كالاهاي چيني بيكيفيت با قيمت پايين معتقد است: كسي حاضر نيست براي كالاهاي ايراني پول بدهد. دليل آن شايد بيكيفيت بودن برخي كالاهاي ايراني باشد ولي مهمترين عامل اين است كه اين روزها ديگر براي مردم كيفيت اجناس مهم نيست؛ چراكه به كالاهاي خارجي اعتماد دارند و حاضرند كالاي خارجي با كيفيت پايين بخرند ولي كالاي ايراني نخرند. او همچنين به اين نكته اشاره ميكند كه تعداد زيادي از كالاهايي كه امروز تحت عنوان خارجي ميفروشند، ايراني هستند و تنها با برچسبهاي خارجي و تقلب نام برندهاي خارجي فروخته ميشوند.
جنس معيوب خارجي پرطرفدارتر از جنس با كيفيت
در راسته ديگري از بازار به سراغ فروشندگان لباس ميرويم و ميبينيم آنجا هم ماجرا همين است. همه فروشندگان از بازار كساد مينالند و ميگويند و مردم به دنبال لباسهاي با مارك خارجي هستند و اگر براي مثال بگوييد فلان كت و شلوار دوخت يا پارچهاش ترك است حاضرند خريد كنند ولي بگوييد اينها ايراني است ميروند و پشت وسرشان را هم نگاه نميكنند.
«محمود» كه فروشنده كت وشلوار است با نشان دادن چند كت و شلوار ميگويد: اين كت و شلوارها هم پارچه شان و هم دوختشان ايراني است ولي روي آنها ماركهاي معروف زدهايم. او ميگويد ما اين كت و شلوارها را بين ١٠٠ تا ٤٠٠ هزار تومان ميفروشيم ولي همين كت و شلوار در پاساژها و مغازههاي ميرداماد و شهرك غرب زير دو ميليون تومان نيست.
تفاوت اين است كه ما ميگوييم اينها ايراني است ولي در آنجا به اسم پارچههاي خارجي و دوخت خارجي ميفروشند. همين كت و شلوار ١٩٠هزار توماني را دو ميليون و ٤٠٠ هزار تومان قيمت ميزدند ولي روي آن ٥٠ درصد تخفيف ميزنند و با كلي منت يك ميليون ٢٠٠ هزار تومان ميفروشند. همين كتوشلوار را ميتوانيد در بهارستان هم پيدا كنيد كه ٤٠ درصد از قيمت ما بالاتر فروخته ميشود.
سود بيش از١٠٠٠ درصدي بين ١٥ خرداد و مير داماد
او همچين به برخي مغازههاي معروف اشاره ميكند و ميگويد: تخفيفهاي بالايي كه اين مغازهها در نظر ميگيرند به خاطر اين است كه خودشان اين كت و شلوارها را در حراج و قيمتهاي خيلي پايين ميخرند؛ چرا كه آنها ايراد دارند ولي قيمتها را دو ميليون و ٥٠٠ هزار تومان ميزنند و بعد روي آن ٢٠ درصد تخفيف اعمال ميكنند.
اين فعال بازار پوشاك با انتقاد از اتحاديه و سازمانهاي نظارتي ميگويد: چرا بايد در دو نقطه شهر اختلاف قيمت بين دو كت و شلوار مشابه بيش از دو ميليون تومان باشد و هيچ كس هيچ واكنشي نشان ندهد. اين در حالي است كه اگر شما بخواهيد مسافت بين ميرداماد و بازار را با مترو طي كنيد تقريبا يك ربع در راهيد ولي اين يك ربع براي يك كت و شلوار ناقابل بيش از ١٠٠٠ درصد سود دارد!
ما حاجي بازاري نيستيم، مستاجريم
«جعفري » كاسب ديگري است كه ٣٠ سال است دربازار به فروش لوازم خانه و آشپزخانه مشغول است. او به هزينههاي سخت زندگي و بيرحمي روزگار اشاره ميكند و ميگويد: تا به حال دو تا از چكهايش برگشت خورده و با هزار بهانه و خواهش از طلبكارانش فرجه گرفته است. او ميگويد: وقتي به كسي ميگوييم در بازار كار ميكنيم همه تصور ميكنند كه ميلياردر هستيم و در حال پارو كردن پول.
ولي خبر ندارند كه بعضي روزها نميتوانيم ناهار بخوريم و تا شب صبر ميكنيم كه به خانه برويم و آنجا در كنار خانواده لقمهيي بخوريم تا هرينه كمتر شود و بتوانيم قرضهايمان را بپردازيم. همه فكر ميكنند كه فروشندگان بازار صاحب مغازه هستند و از قشر مرفه. هيچ كس نميداند كه ٨٠،٧٠ درصد مغازهها و حجرههاي بازار استيجاري است. و ما بايد ماهي ١٠ ميليون براي چند وجب جا پول بدهيم. او با تكان دادن سرش به علامت تاييد ميگويد: بله، حاجي بازاريهايي كه مالك مغازههاي بازارند و عموما چند دهنه مغازه دارند، هميشه وضعشان خوب است؛ چون يا سر برج كرايه يك سالهشان را نقدي ميگيرند و ميروند به دنبال زندگي شان يا اگر خودشان و خاندانشان در مغازهها كاسبي ميكنند، لااقل دغدغه اجاره سر ماه ندارند.
او ادامه ميدهد: از من بدتر هم دربازار زيادند؛ اجاره برخي مغازهها در بازار ماهي ١٠٠ تا ٢٠٠ ميليون تومان است و خوب بالطبع صاحب چنين مغازهيي بازارش سكه است ولي وصف حال اين روزهاي مستاجر اين مغازه را بايد از خودش بپرسيد! شايد همينها هستند كه مردم آنها را با ما اشتباه ميگيرند و فكر ميكنند ما بازاريها از پول بالا ميرويم!
همه آنها كه بازاريها را از دور خارج كردند
اما آنچه شايد همه اهالي بازار و به ويژه فروشندگان سنتي و قديمي و كساني كه كالاهاي ايراني و توليد داخل ميفروشند، بر آن تاكيد دارند و از آن انتقاد ميكنند اين است كه دولت كاري به كار كالاهاي قاچاق موجود دربازار ندارد و فقط يقه كاسبان و فروشندگان توليدات داخلي را ميگيرد و نميخواهد جلوي جولان كالاهاي قاچاق و بنجل خارجي كه عموما چيني هستند را بگيرد. اما اگر عينك دود گرفتهمان را پاك كنيم و با دقت بيشتري به بازار نگاه كنيم ميبينيم دستفروشان، واردكنندگان كالاهاي قاچاق و فلافلفروشان و دلالان سكه و ارز بازارشان اين روزها سكه است و وضع درآمدشان قابل مقايسه با بازاريهاي واقعي است. اين را ميشود به راحتي از چهره آنها و چهره بازاريها فهميد؛ يكي خندان و ديگري عبوس!
ارسال نظر