رازگشایی از همسرکشی بعد از ۴ سال
پسری جوان چندی پیش به ماموران خبر داد مادرش از چهارسال قبل گم شده است و خبری از او نیست. پسرجوان در توضیح اینکه چرا گمشدن مادرش را در این سالها گزارش نداده بود، گفت: «چهار سال قبل مادرم بهطور ناگهانی گم شد.
وقتی موضوع را به پدرم گفتیم و از او خواستیم پیگیر شود گفت مادرتان جایی رفته و برمیگردد. او چهارسال است به بهانههای مختلف نمیگذارد ما موضوع را به پلیس گزارش بدهیم و آخرین بارهم گفت مادرتان قهر کرده و رفته است اما من فکر میکنم او مادرم را به قتل رسانده است.
این جوان درباره اتهامی که به پدرش وارد کرد، توضیح داد: «پدرم مدتهاست مواد مصرف میکند و سر این موضوع با مادرم درگیری داشت. روزی که مادرم مفقود شد آنها در خانه تنها بودند و بعد هم دیگر خبری از مادرم نشد. او زنی نبود که بچههایش را رها کند و برود. مخصوصا اینکه میدانست پدرم اعتیاد دارد. ضمن اینکه روز حادثه قبل از اینکه ما از خانه بیرون برویم آنها با هم مشاجره کرده بودند وقتی به خانه برگشتیم پدرم مدعی شد مادرم خانه را ترک کرده است.»
ماموران با شکایت این جوان پدر او بهنام کیوان را بازداشت کردند. متهم ابتدا منکر اطلاع از سرنوشت همسرش «مهری» شد اما بعد به قتل او اعتراف کرد. او گفت: «مدتی بود که شیشه مصرف میکردم و سر این موضوع با مهری درگیری داشتم. خودم متوجه میشدم هرروز حالم بدتر میشود با این حال نمیتوانستم مواد را ترک کنم. ضمن اینکه متوجه شده بودم زنم دیگر من را دوست ندارد. در این مدت هرچه میگفتم زنم گوش نمیکرد. به او مظنون شده بودم و فکر میکردم با مردی دیگر رابطه دارد. سر این موضوع چند باری با هم درگیر شدیم.»
متهم درباره روز حادثه گفت: «روز حادثه در خانه بودم زنم بدون اینکه به من بگوید بیرون رفته بود وقتی برگشت به او معترض شدم و گفتم چرا بدون اینکه به من بگویی بیرون رفتی و باید توضیح بدهی کجا هستی. به حرفم گوش نکرد. حرفهای تندی زد او واقعا من را دوست نداشت. میگفت تو حق نداری از من بپرسی کجا رفتهام. بعد گفت برای خرید بیرون رفته است در حالیکه هیچ وسیلهای دستش نبود. عصبانی شدم با هم درگیر شدیم و داد و فریاد راه افتاد.
از ترس آبرویم دستم را روی دهانش گذاشتم تا صدایش بیرون نرود. یکدفعه متوجه شدم نفس نمیکشد. بدنش شل شد و روی زمین افتاد. لبهایش سیاه شده بود. سعی کردم کمکش کنم اما نشد او جانش را از دست داده بود. برای چند ساعت خانه را ترک کردم و وقتی برگشتم دوباره بالای سر زنم رفتم. به بهانهای بچهها را از خانه بیرون کردم. خیلی ترسیده بودم اما باید با واقعیت روبهرو میشدم. با برادرم تماس گرفتم و گفتم زنم را کشتهام و حالا میخواهم خودم را تسلیم پلیس بکنم. او مرا پشیمان کرد و گفت اگر این کار را بکنی تو را قصاص میکنند. من که ترسیده بودم حرفم برادرم را قبول کردم.»
کیوان در ادامه اعترافاتش گفت: «مهری به جنگلهای شمال خیلی علاقه داشت و هربار دلش میگرفت به آنجا میرفت آرزویش این بود خانهای در آنجا بخریم چون نتوانستم آرزویش را برآورده کنم تصمیم گرفتم جسدش را به آن جنگلها ببرم. جسد را لای پتویی پیچیدم و با ماشین به سمت جنگل رفتم و در آنجا رها کردم.» پیداکردن جنازه بهدلیل گذشت مدتی طولانی کار دشواری بود به همین دلیل تیم مجربی از متخصصان بررسی صحنه جرم به محل اعزام شدند و بعد از چندین روز جستوجو بقایایی از جسدی را که به نظر میرسید به مهری تعلق داشته باشد کشف کردند.
با انتقال بقایای به دست آمده به پزشکیقانونی به دستور بازپرس، آزمایش دی.ان.ای انجام و مشخص شد جنازه متعلق به مهری است و اعترافات شوهر او واقعیت دارد. کیفرخواست علیه متهم با توجه به شکایت اولیایدم و مدارک موجود در پرونده صادر شد و وی بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهد شد.
نظر کاربران
چقر خوبه ازسرگذشت وعاقبت معتادینی که عاقبت کارشان به قتل وجنایت کشیده میشود سریال بسازدند وحداقل در مراکز ترک اعتیا د وزندان ها نشان دهن تا بلکه برای جوانان ومعتادن عبرت شود
یعنی این پسر تو این 4 سال نمیتونسته کاری کنه؟؟