نوستالژی دهه پنجاه دیگر رقیب دهه شصت نیست!
در سالهای پیشِ رو، روایت نوستالژیک از دهۀ شصت به این دلیل که رسانههای نوظهور روایتهایی از فضای سیاسی آن دهه ارائه دادهاند به حاشیه خواهد رفت و در مقابل، روایت نوستالژیک «زمان شاه» قوت خواهد گرفت.
فردین علیخواه (جامعه شناس) در عصر ایران نوشت: حدود هفت سال قبل در جُستاری با عنوان «وقتی دهۀ پنجاه بهتدریج رقیب دهۀ شصت میشود[۱]» استدلال کردم که طی یکیدو دهۀ گذشته همواره نوستالژی فراگیری نسبت به زندگی در دهۀ شصت وجود داشته است. این نوستالژی؛ آهنگهای لسآنجلسی، برنامههای صدا و سیما، وسایل و اثاث خانه، اتومبیلها، لباسها، رفتارهای «خز» مردم، و مکانهای خاطرهانگیز در شهرها را شامل میشود.
در این شکل از حافظۀ جمعی، شاهد غیبت امر سیاسی هستیم، به عبارت دیگر، روایتی فانتزی و شاید کودکانه از دهۀ شصت وجود دارد و معمولاً خاطراتی که مایۀ آزردگیِ خاطر باشد، بازنمائی نمیشوند.
بهاحتمال، سیاست رسمی نیز از وجود چنین تصویری از آن سالها خرسند بوده است، چرا که آهنگ "کلاغِ دمسیاه" شهره، یا "صابون گلنار"، یا "دفتر مشق تعاونی مدرسه" خطری برای سیاست رسمی در پی نداشته است؛ هر چند باید توجه کرد که جبهه و جنگ نیز در این روایت از دهۀ شصت غائب است. همچنین، سخنی از وضعیت آزادیهای اجتماعی و فضای بسته سیاسی نمیرود. البته گاهی فقدان آزادیهای اجتماعی با نمایش تصاویری از گشت کمیته انقلاب اسلامی، اختلال در جشنهای عروسی، و سینجیم دختران و پسران، آن هم در قالب کمدی و طنز رخ داده است؛ اما در مجموع با نوستالژیِ سیاستزدائیشده از دهۀ شصت روبرویم.
با ظهور شبکههای ماهوارهای، و پس از آن با گسترش شبکههای اجتماعی - که فیلمها، عکسها و روایتهای مربوط به دوران قبل از انقلاب ۵۷ را پخش میکردند - آرامآرام حافظه جمعی مربوط به آن زمان نیز قوت یافت.
نسل جدید ایرانی که معمولاً خاطرات والدین خود از دهۀ شصت را به دیده تمسخر میدید، به قبلتر از دهۀ شصت برده شد و به جز روایت رسمی کتب درسی آموزش و پرورش، در معرض روایتهای جدید و متنوعی از آن دوران قرار گرفت.
در وضعیت جدید نیز شاهد شکلگیری نوستالژی خاص آن زمان هستیم که در محاورههای عمومی از آن با عنوان «زمان شاه» نام برده میشود. این نوستالژی آهنگهای خاطرهانگیز سالهای دهۀ چهل و پنجاه، برنامهها و سریال های رادیو و تلویزیون، وسایل و اثاث خانه (برای مثال تلویزیونهای کُمُدی و مبله قدیمی)، اتومبیلها، لباسها، رفتارهای «باکلاس» برخی گروه های اجتماعی و مکانهای خاطرهانگیز در شهرها نظیر ساندویچیهایی که «بوی کالباسشان آدم را دیوانه میکند»، مشروب فروشی، میخانه و کابارهها؛ و حتی کارخانههای مشهور و مالکان آنها را شامل میشود.
در این روایت، آزادیهای اجتماعی به تصویر کشیده میشود و اگر بخواهیم سادهسازی کرده باشیم جملۀ «عیسی به دین خود موسی به دین خود» در توصیف و بازنمایی فضای اجتماعی آن دوران برجسته است.
ناگفته نماند که بر خلاف نوستالژی دهۀ شصت، در این روایت از دوران قبل از انقلاب، امر سیاسی به شکل کامل غایب نیست. جنبههای از سیاست، شامل ارتباطات وسیع بینالمللی ایران با کشورهای اثرگذار آن زمان و همچنین اقتدار ایران بر کشورهای همسایه و سازمانهای بینالمللی مثل اوپک برجسته میشود. در کل، در این روایت آزادیهای اجتماعی به شکلی کامل، و جنبههایی نصفهنیمه از دنیای سیاست بازنمایی میشود.
باید نکته دیگری را نیز یادآوری کرد. آن بخش از گروه های اجتماعی که پیوندی با نوستالژی دهۀ شصت دارند لزوما در مقابل آنانی قرار ندارند که در آنها نوستالژی دهۀ پنجاه شکل گرفته است. این دو گروه، متضاد و معارض هم نیستند. کمرنگ شدن نوستالژی دهۀ شصت به این معناست که پایگاه اجتماعی این نوستالژی کمکم به سوی نوستالژی دهه پنجاه سوق یافته است هر چند گاهی از دهه شصت نیز یاد میکنند. در ادامه بیشتر توضیح میدهم.
گمان جامعه شناختی من آن است که در سالهای پیشِ رو، روایت نوستالژیک از دهۀ شصت به این دلیل که رسانههای نوظهور روایتهایی از فضای سیاسی آن دهه ارائه دادهاند به حاشیه خواهد رفت و در مقابل، روایت نوستالژیک «زمان شاه» قوت خواهد گرفت.
من دانشآموختۀ جامعهشناسی هستم و بیتردید اعتقاد دارم که شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی سالهای اخیر باعث قوت گرفتن این روایت در جامعه شده و خواهد شد. به گمان من، با گذشت زمان و با توجه به خطمشیهای سیاست رسمی که از هر نظر خردگریزانه و به دور از قواعد زیستن در دنیای امروز است روایت یادشده در جامعه فراگیرتر شود.
این نوشتار را با اشاره به فیلمها و سریالهایی تمام کنم که طی چند سال گذشته تولید شدهاند.
نکته قابل تأمل آن که یک دهه قبل، فیلمهایی با موضوع دهۀ شصت بسیار پرفروش میشدند و شاهد اقبال عمومی نسبت به آنها بودیم که نهنگ عنبر از جملۀ آنهاست. با گذشت زمان و با قوت گرفتن نوستالژی «زمان شاه» در جامعه، به تدریج شاهدیم که تولیدکنندگان آثار سینمایی و تلویزیونی نیز به آن دوره تمایل یافتهاند.
در این میان نکتهای وجود دارد: آنان در تولیدات خود حتی اگر بخواهند نشان بدهند که در آن زمان آزادیهای اجتماعی وجود داشت ولی بر فضای سیاسی جو خفقان حاکم بود، باز این سیاست رسمی جمهوری اسلامی است که بازنده و متضرر خواهد بود. به علاوه، در اغلب این تولیدات (در نمونه اخیر سریال «تاسیان» شاهدیم که مردمان آن زمان بسیار شیکوپیک، امروزی و سرخوش به تصویر کشیده میشوند. چنین تصاویری برای نسل جدید از جذابیت فراوانی برخوردار است و حداقل تقویت کنندۀ توصیف «مردم شاد بودند» خواهد بود.
در زمان اتحاد جماهیر شوروی، پروپاگاندای حزب کمونیست مدام کارتنخوابان امریکا را نشان میداد و فریاد میزد که ای مردم شوروی! ببینید امریکا چقدر فقیر دارد؟ ببینید چقدر کارتنخواب دارد.
بینندگان آن فیلمها را میدیدند ولی دچار چالش و پرسشی جدی میشدند: چرا کارتنخوابان امریکا شلوار جین پوشیدهاند؟ نکته آنکه در آن زمان شلوار جین در اتحاد جماهیر شوروی جزو کالاهای قاچاق و بسیار گرانقیمت بود!
تلویزیون حکومت هر چقدر تلاش میکرد تا نشان دهد مردم امریکا فقیرند بینندگان باحسرت به شلوار جین آنان چشم میدوختند.
این امر درباره سریالها و فیلمهای حتی انتقادیای که داستانشان مربوط به قبل از انقلاب 57 است صدق میکند. بینندگان به همه چیز باحسرت نگاه میکنند، به ماشین پیکان، به کوهی که در پسزمینه تصویر شهر تهران مشخص است، به درختان سبز کنار خیابان، به ساندویج سوسیس و نوشابه روی میز، به خوانندگانی که در کابارهها میخوانند.
هفت سال قبل نوشتم «وقتی دهۀ پنجاه بهتدریج رقیب دهۀ شصت میشود»؛ حالا اما میگویم که نوستالژی دهۀ پنجاه دیگر رقیب دهۀ شصت نیست بلکه بر آن غالب شده است.
سخن کوتاه کنم. افسوس از فرصتها و بزنگاه هایی که برای بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی کشور ایجاد شد، ولی سوخت و از دست رفت.
نظر کاربران
این نوشتار عالی بود
دیدگاه و تحلیل درست و نکته سنجی و همچنین تائید ابنکه نویسنده جامعه شناسی خبره است
ذکر مثال ها هم بسیار دقیق بود
ممنونم و با دیدگاه نویسنده موافقم
متولدین دهه پنجاه واقعا خیلی بیشتر از دهه شصت سوختند و نابود شدند