۱۴۹۳۶۸۴
۵ نظر
۶۳۱
۵ نظر
۶۳۱
پ

حواس‌پرتی دختر سارق، کار دستش داد

دختر جوان وقتی در میهمانی شبانه باخبر شد عمویش مقدار زیادی سکه و ارز در خانه نگهداری می‌کند، سناریوی سرقت از خانه او را با همدستی دوستش اجرا کرد.

روزنامه ایران: چند روز قبل یک پزشک جراح با پلیس تماس گرفت و از سرقت میلیاردی خانه‌اش خبر داد. به دنبال این تماس تیم تحقیق راهی محل شدند. شاکی به مأموران گفت: امشب خانه خواهرم میهمان بودم و زمانی که به خانه برگشتم، متوجه شدم در گاوصندوق باز شده و مقدار زیادی سکه و یورو به سرقت رفته است.

در بازبینی دوربین‌های مداربسته محل سرقت مشخص شد که دو نفر با لباس‌های مردانه سناریوی سرقت را اجرا کرده‌اند. گرچه سارقان لباس مردانه به تن داشتند اما از جثه و نحوه راه رفتن آنها مشخص بود که زن هستند، همچنین سالم بودن درهای ورودی خانه نشان می‌داد که سارقان آشنا بوده و با کلید وارد خانه شده‌اند. از سوی دیگر در حالی که کارآگاهان پلیس مشغول بررسی صحنه جرم بودند، ناگهان صدای زنگ تلفنی ناآشنا به گوش رسید. تلفن زیر کاغذهای روی میز نزدیک گاوصندوق بود و کارآگاهان احتمال دادند که گوشی متعلق به سارق فراموشکار باشد. با بررسی گوشی حدس کارآگاهان درست از آب درآمد و خیلی زود موفق به شناسایی سارق شدند که کسی نبود جز برادرزاده شاکی.

0

با دستگیری دختر جوان، او هویت همدستش را نیز برملا کرد و دومین متهم پرونده نیز دستگیر شد.

وسوسه سرقت از خانه عمو

چه شد که تصمیم به سرقت از خانه عمویت گرفتی؟

وسوسه شدم، من دختر یک تاجر بودم که از کودکی در ناز و نعمت بزرگ شده بود اما پدرم ورشکسته شد و زندگی سختی داشتیم. شب یلدا که در خانه مادربزرگم بودیم، شنیدم عمویم تلفنی با کسی صحبت می‌کرد و از 50 هزار یورو و 30 سکه طلا که در خانه‌اش نگهداری می‌کرد حرف می‌زد.

می خواستی با پول‌ها چه‌کار کنی؟

سفر برویم، مثلاً تور آفریقای جنوبی و کلی هم خرج خودمان کنیم.

چرا پدرت ورشکسته شد؟

شریکش سرش کلاه گذاشت، پدرم چک های زیادی کشیده بود و اجناس را شریکش تحویل گرفته بود و درنهایت پدرم زمانی که به انبار رفت تا بارها را تحویل بگیرد، دید همه آنها به سرقت رفته است. ما خانواده ثروتمندی بودیم اما هیچ کدام از افراد خانواده پدرم به او کمک نکردند. عمویم دکتر زیبایی است و وضع مالی‌اش خیلی خوب است.

چطور سرقت را انجام دادی؟

 وقتی ماجرا را به دوستم المیرا گفتم، او درنهایت قبول کرد. به بهانه میهمانی به خانه عمویم رفتم و در فرصتی مناسب دسته کلید خانه او را سرقت کردم. شبی که آنها میهمان بودند با المیرا وارد خانه عمویم شدیم و سرقت را انجام دادیم. البته بگویم ما لباس پسرانه پوشیده بودیم تا شناسایی نشویم.

چرا گوشی تلفنت را جا گذاشتی؟

آن شب به‌ قدری عجله و استرس داشتم که حواسم به گوشی‌ام نبود. یعنی یادم رفته بود زنگ گوشی تلفن را قطع کنم، زمانی که به صدا درآمد آن را قطع کردم اما یادم رفت گوشی‌ام را از روی میزی که گاوصندوق در نزدیکی آن بود، بردارم.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بی نام

    نمک‌نشناس

  • عباس

    ماشالاه

  • شراره هدایتی

    تف به ذات کثیفت
    از قدیم گفتن از نخورده بگیر بده به خورده که بوشو برده
    بگو دختر ندید پدید که نبودی گشتی خوردی پوشیدی حالا هم با نداری پدرت بساز
    دزد کثیف

  • بی وفا

    نمک بشناس

  • فاطمه

    دزدی را تجربه کرده

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج