ادای دِین کیمیایی به مصدق با «خائن کشی»
فیلم «خائنکشی» به لحاظ فنی یکی از شستهرفتهترین آثار سالهای اخیر کیمیایی محسوب میشود.
فیلم «خائنکشی» به لحاظ فنی یکی از شستهرفتهترین آثار سالهای اخیر کیمیایی محسوب میشود.
دهه بیست شمسی دورهای جذاب و وسوسهکننده برای سینماگران به حساب میآید چراکه سرشار از حوادث گوناگون از اشغال تهران به دست متفقین و دسته بندیهای سیاسی گوناگون بوده و در نهایت هم به ملی شدن صنعت نفت در دوره نخست وزیری دکتر محمد مصدق ختم شده است. یکی از معدود سینماگرانی که این علاقه را علنی کرده و در فیلمی همچون «سرب» به آن ورود کرده، مسعود کیمیایی است که شخصا شاهد این دوره در ایام کودکی بوده و آن دوره تاریخی برایش کاملا ملموس بوده است.
کیمیایی در فیلمنوشت «خائنکشی»، قصه خود را در بستری از تاریخ معاصر روایت کرده و کدهای زیادی هم از آن دوره به تماشاگران خود میدهد. گروهی که به نوعی خود را به لحاظ فکری به جبهه ملی نزدیک میدانند، هنگام کسوف به بانک ملی دستبرد میزنند تا با پول حاصل از آن اوراق قرضه ملی خریده و در اختیار دولت دکتر محمد مصدق قرار دهند. فیلم به مانند تمام ساختههای کیمیایی، شروع خوب و غافلگیرکنندهای داشته و تماشاگر را کاملا با شخصیتهای اصلی کار همراه می کند. با گیر افتادن یکی از آنها و فرار بقیه به خانهای کاروانسراگونه، قصه وارد فاز تازه ای شده و خرده داستانها شکل میگیرند. برخی از این داستانکها به خوبی به تنه اصلی قصه چسبیده اما برخی دیگر به شکلی هستند که در صورت حذف نیز اتفاق خاصی در روند پیشرفت داستان رخ نمیدهد. از جمله داستانکهای خوب فیلمنامه «خائنکشی» میتوان به قصه زن کتک خوردهای که زمانی دوست شاهرخ بوده و حال به او پناه آورده اشاره کرد که در نهایت به کشته شدن شوهر خشن زن در جلسه حزب سومکا توسط شاهرخ منتهی میشود. ارادت قلبی کیمیایی به دکتر مصدق در «خائنکشی» خود را به رخ کشیده و دو سکانس با محوریت او شکل داده که با حضور فرهاد آئیش در آن باورپذیرتر نیز شده است.
بخش مهمی از فیلم حول محور شاهرخ و مهدی میچرخد؛ از آن دسته رفاقتهای مردانهای که کیمیایی در خلق آن همیشه موفق بوده و در اینجا هم این رابطه قابل قبول از کار درآمده است. از سوی دیگر، «خائنکشی» فیلمنامهای شلوغ پر از شخصیتهای ریز و درشت دارد. آدمهایی با خصوصیات تیپیک که بعضا خوب از آب درآمدهاند مثل دختر خبرنگار روزنامه باختر امروز که نمادی از خبرنگاری در آن دوره پر التهاب تاریخی است.
در عین حال «خائنکشی» سرشار از ارجاعهای مسعود کیمیایی به آثار خود و آثار موردعلاقهاش است. از حضور اسب در سکانسهای مهم فیلم که سینمای وسترن و نیز ردپای گرگ را به خاطر میآورد تا سکانس کلیدی گوزنها و نیز رفاقت شکل گرفته بین مهدی و شاهرخ که بیش از هر چیز نشانگر علاقه فیلمساز به فیلم بوچ کسیدی و ساندنس کید و قهرمانهای درخشانش را به یاد میآورد.
فیلم به لحاظ فنی یکی از شستهرفتهترین آثار سالهای اخیر کیمیایی محسوب میشود. مسعود سلامی با درک درست و دقیقی که از قصه «خائنکشی» داشته، فضای سیاه درخشانی را خلق کرده که روی پرده جلوهای خیره کننده داشته و دوران باشکوه نگاتیو و بافت خاص تصاویرش را به خاطر میآورد. همین طور طراحی صحنهای که روح در آن جریان داشته و دکور بودنش به هیچ وجه توی چشم نمیزند. کیمیایی در انتخاب بازیگران برای نقشهای ریز و درشتی که در فیلم وجود دارد، طیف وسیع و البته نه چندان متجانسی را در کنار هم قرار داده است. تیم دونفره امیر آقایی و پولاد کیمیایی با توجه به تمرکز داستان روی آنها، وضعیت خوبی داشته و بازی هایشان نیز قابل قبولتر از آب درآمده است، اما سارا بهرامی از فرصتی طلایی که در اختیارش قرار گرفته به درستی بهره نگرفته و همان بازی همیشگی و متکی بر برون ریزی حسی را در اینجا نیز به نمایش گذاشته است. مهران مدیری در نقش سهراب بازی قابل قبولی را به نمایش گذاشته که در قیاس با نقش آفرینیهای پیشیناش در آثار سینمایی، پیشرفت قابل ملاحظهای کرده و کاملا با فضای آثار مسعود کیمیایی جفت و جور شده است. از بین نقشهای مکمل هم میتوان به حضور علی اوجی در نقش یک لات قدیمی اشاره کرد که یک تکگویی کیمیاییوار را با تکیه بر یک گریم فوقالعادهای اجرا کرده و موفق نیز نشان داده است. همین طور حضور کوتاه سعید پیردوست در نقش یک درجه دار که جلوی دوربین دوست قدیمیاش مسعود کیمیایی صرفا بازی نکرده بلکه در نقش زندگی کرده است.
محمد جلیلوند منتقد سینما
خائن کشی را در فیلمنت تماشا کنید
همه چیز درباره «خائنکشی»؛ سیاست، رفاقت و خیانت
ارسال نظر