فرار دختر ۱۵ساله با عشقش در شب خواستگاری
زن جوان با مراجعه به کلانتری از همسر سابقش شکایت کرد و گفت: تصمیم گرفتهام عاقلانه ازدواج کنم و دست از آشناییهای مجازی و خیابانی بردارم.
خراسان: زن جوان با مراجعه به کلانتری از همسر سابقش شکایت کرد و گفت: تصمیم گرفتهام عاقلانه ازدواج کنم و دست از آشناییهای مجازی و خیابانی بردارم. زن ۱۸ سالهای که برای شکایت از همسر سابقش به کلانتری طبرسی شمالی مشهد مراجعه کرده بود، به کارشناس اجتماعی گفت: ۶ سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. پدرم با زن دیگری ازدواج کرد و سرپرستی مرا نیز به عهده گرفت.
در آن شرایط من تا مقطع راهنمایی درس خواندم تا اینکه در یکی از شبکههای اجتماعی ایرانی با جوانی آشنا شدم که هممحلهای خودمان بود. آن زمان ۱۴ ساله بودم و حتی معنی عشق را نمیفهمیدم، ولی همه بدبختیها از همین ندانستنها و سن هیجانی شروع میشود.
مدتی بعد از ارتباطهای پیامکی و تلفنی، قراری در بولوار طبرسی گذاشتیم و اینگونه روابط پنهانی من و مسعود آغاز شد. دیگر همه اوقاتم را با او میگذراندم و به درس و مدرسه اهمیتی نمیدادم. این بود که در همان مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم و به امید ازدواج با مسعود روزها را می گذراندم.
بیشتر از یک سال از این رابطه گذشته بود که پسر دیگری به خواستگاریم آمد و خانوادهام نیز با آن خواستگار موافق بودند. وقتی ماجرای خواستگارم را برای مسعود بازگو کردم، او مرا تشویق به فرار کرد. من هم که خام حرفهایش شده بودم و آیندهام را در چشمان او میدیدم، شب خواستگاری لوازم شخصیم را برداشتم و با یکدیگر به شمال کشور فرار کردیم.
مسعود حتی پول اجاره سوئیت را نداشت، به همین دلیل شبها را در کنار ساحل میخوابیدیم تا اینکه مدتی بعد به مشهد بازگشتیم و با خواندن صیغه محرمیت به طور رسمی به عقد یکدیگر درآمدیم. هنوز مدت زیادی از این ماجرا سپری نشده بود که مسعود و دوستانش جشن تولدی در یکی از باغ ویلاهای مشهد گرفتند و پای بساط مشروبخوری نشستند. آنها در همان وضعیت با فردی غریبه درگیر شدند و در این میان جوانی به قتل رسید و مسعود هم به اتهام قتل عمد روانه زندان شد.
من تازه به خود آمدم و فهمیدم که در مسیر اشتباه قدم گذاشتهام. با شکایت در دستگاه قضایی ازدواجم را به ثبت رساندم و بعد هم با گرفتن مبلغی به عنوان مهریه از او جدا شدم چراکه خانوادهاش نیز راضی به ازدواج ما نبودند و من میدانستم که دیگر اصرار به زندگی مشترک هیچ فایدهای ندارد.
مدتی بعد از جدایی رسمی از مسعود با پسر دیگری که همسایه خودمان بود وارد رابطه شدم تا با هم ازدواج کنیم، ولی خیلی زود متوجه شدم که همه عشقهای خیابانی به هوسآلوده است و دیگران فقط قصد هوسرانی دارند. این بود که ارتباطم را با فرامرز هم قطع کردم و تصمیم گرفتم این بار به صورت عاقلانه ازدواج کنم و دست از این آشناییهای مجازی و خیابانی بردارم.
اکنون نیز مسعود رضایت صاحبان خون را گرفته است و تهدیدم میکند که باید به ارتباط با او بازگردم، ولی من دیگر نمیخواهم اشتباهات گذشتهام را تکرار کنم. به همین خاطر هم پیگیریهای قضایی را برای گرفتن حق و حقوقم ادامه میدهم.
با دستور ویژه سرگرد احمد آبکه رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد بررسیهای کارشناسی و اقدامات قانونی در این پرونده به کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
نظر کاربران
این معلومه هنوز سرش به سنگ نخورده
آن که در خیابان پیدا کرد
در خیابان هم گم می کند
کدام عشق خیابانی خوب بوده این دومیش باشه