شیطنت در چهارشنبهسوری کاروان شتران را به آتش کشید
وز دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۴۰ ناگهان کاروانی از یازده شتر که بر پشتشان بوتههای خار را برای چهارشنبهسوری حمل میکردند، در یکی از خیابانهای تهران شعلهور شد.
خبرآنلاین: روز دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۴۰ ناگهان کاروانی از یازده شتر که بر پشتشان بوتههای خار را برای چهارشنبهسوری حمل میکردند، در یکی از خیابانهای تهران شعلهور شد، شتران بیقرار، نعرهکشان و آتش بر پشت افسار پاره، و شروع به جست و خیز به این سو و آن سو کردند، مردم از ترس فریاد میزدند. ماجرا از این قرار بود که چند دانشآموز در حال بازگشت از مدرسه، شیطنت کرده و به زیر یکی از بتهها کبریت کشیده بودند!
روز دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۴۰ ناگهان کاروانی از یازده شتر که بر پشتشان بوتههای خار را برای چهارشنبهسوری حمل میکردند، در یکی از خیابانهای تهران شعلهور شد، شتران بیقرار، نعرهکشان و آتش بر پشت افسار پاره، و شروع به جست و خیز به این سو و آن سو کردند، مردم از ترس فریاد میزدند. ماجرا از این قرار بود که چند دانشآموز در حال بازگشت از مدرسه، شیطنت کرده و به زیر یکی از بتهها کبریت کشیده بودند! جزئیات این ماجرا که فردای آن روز در روزنامهی کیهان منتشر شد به این شرح بود:
نزدیک ظهر دیروز [دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۴۰] کاروانی مرکب از ۱۱ شتر در حالی که مقدار زیادی بته و خار برای آتش زدن در شب چهارشنبهسوری را حمل میکردند از خیابان خاکباز (شمال غرب تهران) وارد خیابان سالار شدند.
ساربان اشتران در حالی که افسار شتر نخستین را دست داشت پیشاپیش کاروان حرکت میکرد و از آنچه که در پشت سر کاروان روی میداد اطلاعی نداشت.
فقط یک کبریت
در این وقت عدهای از دانشآموزان دبستانها که مرخص شده بودند و به طرف خانههای خود میرفتند در اطراف کاروان راه افتاد و شترها را تماشا میکردند. ۴ نفر دانشآموز که به دنبال آخرین شتر حامل خار بودند با تصمیم قبلی به شتر نزدیک شدند و ناگهان یکی از آنها کبریت مشتعلی را به میان بتههای پشت شتر افکند. بتههای پشت شتر در دم آتش گرفت و شعلههای آتش به هوا برخاست. لحظه به لحظه شعلههای آتش فروزانتر میشد، ناگهان شتر بر اثر سوزش زیاد جستوخیزی کرد و به جلو دوید و در حالی که خود را به کاروان اشتران میسایید فرار کرد. به این ترتیب خارهای شتر دوم نیز آتش گرفت و او نیز بر اثر حرارت شروع به دویدن کرد، خلاصه ظرف چند دقیقه خارهای پشت ۸ شتر دستخوش آتش شد و کاروان شتر مبدل به کاروانی از آتش گردید.
شترها که سوختگی و گرمای فوقالعاده آزارشان میداد هرکدام افسار خود را پاره کردند و به سویی گریخته و هرچه سر راهشان بود زیر پا له میکردند. کوشش ساربان که خیلی دیر از ماجرای آتش گرفتن شترها باخبر شده بود برای خاموش کردن حریق به جایی نرسید.
عابرین خیابان که وحشتزده بودند شروع به تعقیب اشتران و تهیهی آب برای خاموش کردن آتش کردند ولی به علت جست و خیز شترها و بیم از سرایت آتش به لباس خودشان قادر به خاموش کردن آتش نشدند و هنگامی که آتش اشتران را ناراحت و وحشتزده ساخت هر کدام به داخل پستو، مغازه یا خانهای فرار کردند و اشتران را به دست آتش سپردند. ساربان که با ازخودگذشتگی و تهور برای خاموش کردن آتش شتران خود تلاش میکرد توانست ۳ نفر از شتران را از سایر شتران جدا کند و در گوشهای نگهدارد.
در این هنگام راه عبور و مرور اتومبیلها نیز به کلی مسدود شده بود و رفت و آمد به هیچ صورتی امکان نداشت. صدای جیغ و فریاد کودکان دبستانی که در آن ساعت از مدرسه به منزل میرفتند به آسمان میرفت و جنجال و هیاهوی عجیبی به راه افتاده بود.
سرانجام کسبه و اهالی محل با ترس و لرز با سطلهای آب در حالی که به دنبال شترها میدویدند به آنها نزدیک شدند و شروع به اطفای حریق نمودند.
از طرفی عدهای از تماشاگران به وسیلهی تلفن ماجرا را به ادارهی آتشنشانی اطلاع دادند و یک دستگاه اتومبیل آتشنشانی و عدهای از مامورین برای خاموش کردن شترها به محل آمدند.
در این واقعه چشم دو نفر از شتران کور شد و بقیه نیز بهسختی دچار سوختگی شدند.
مامورین کلانتری ۲۳، کیومرث، گودرز، اکبر و محمدعلی جوانان دانشآموزان ۱۲ تا ۱۴ سالهای را که با افکندن کبریت مشتعل شترها را آتش زده بودند دستگیر کردند و با پرونده به دادسرا فرستادند.
شترها که از فرط درد و سوزش مرتبا ناله میکردند تا امروز [سهشنبه ۲۲ اسفند ۴۰] در مقابل کلانتری نگهداری میشدند و امروز به صاحب اشتران تحویل داده شدند.
ارسال نظر