بازار سیاه عروس در این کشور آسیایی
این داستان مربوط به هفده سال پیش است. بسیاری از دختران مانند چائه ران در کشور منزوی خود به امید یافتن آزادی و از مرز کشورشان با چین خارج شده و توسط دلاالان قاچاق میشوند.
فرارو: "چائه ران" بشقاب حاوی پرتقال برش خورده و دراگون فروت را روی زمین میگذارد. در چند قدمی آن انبوه ملحفههای محل خواب اش دیده میشوند. او که در ۳۵ سالگی زندگی اش را از نو آغاز میکند در یک کشور خارجی بدون عکس یا نامه یا سندی از زندگی قدیمی خود تنها در یک اتاق کوچک با دیوارهای سفید برهنه به سر میبرد. با این وجود، این خانه است اولین جایی که او پس از زندگی در سایه، در آن زندگی میکند.
به نقل از سی ان ان، چائه ران در زمره زنانی است که از کره شمالی گریختند فقط برای این که در چین مورد قاچاق و استثمار جنسی قرار بگیرند؛ جایی که عدم تعادل جنسیتی بازار سیاهی را برای عروسها ایجاد کرده است. او تقریبا دو دهه بعد موفق شد دومین فرار را از طریق لائوس و تایلند انجام دهد. کارشناسان میگویند فرصتها برای فرار افراد مشابه دیگر از زمان پاندمی کووید کمتر شده است. شبکه خبری "سی ان ان" از نام مستعار "چائه ران" برای معرفی این زن استفاده میکند تا امنیت خانواده اش در کره شمالی و پسرش که در چین سکونت دارد حفظ شود.
فرار و استثمار
چائه ران اولین فرار خود را پس از پایان دوره دبیرستان انجام داد. او مانند پدرش و اکثر مردم روستای شان در نزدیکی مرز چین در یک معدن زغال سنگ کار کرده بود، اما در آن زمان در سنین نوجوانی نمیخواست زندگی اش را با کارهای سخت و در اعماق زمین بگذراند. او روستائیان دیگری را دیده بود که برای یافتن کار از رودخانهای که کره شمالی را از چین جدا میکند عبور میکردند و میخواست به خانواده اش کمک کند. بنابراین، یک روز بدون آن که به مادرش بگوید او و یکی از دوستان اش با کمک یک دلال خانه را ترک کردند دلالهایی که برنامه ریزی و تسهیل سفر به خارج از کره شمالی را با دریافت هزینه انجام میدهند. او به یاد میآورد که اوایل غروب پاییز بود. وقتی از رودخانه عبور کرد آسمان هنوز روشن بود.
با این وجود، با رسیدن به طرف دیگر مرز او و دوست اش را سوار خودرو کردند و به شمال غربی چین بردند جایی که به آنان حق انتخاب داده شد. او میگوید: "به ما گفتند یا باید از مشتریان مرد در یک بار پذیرایی کنید و به آنان خدمات ارائه دهید یا با یک مرد چینی ازدواج کنید". او که در گفتگو با خبرنگار به زبان کرهای صحبت میکند میگوید: "من میخواستم گریه کنم، اما میدانستم اگر گریه کنم هیچ چیز نمیتواند تغییر کند. فکر میکردم نمیتوانم در یک بار کار کنم بنابراین، تنها یک گزینه برایم باقی ماند: ازدواج با یک مرد چینی". اندکی پس از آن "ران" از دوست اش که دیگر هرگز او را ندید جدا شد و به یک مرد کشاورز چینی که هشت سال از خودش بزرگتر بود معرفی شد. او میگوید: "من آن مرد را دوست نداشتم، زیرا او کوتاه قد بود، اما نمیخواستم دوباره فروخته شوم بنابراین، سکوت کردم".
سپس او را به روستای محل زندگی آن مرد در کوههای شمال شرقی استان هبی نزدیک به پکن بردند. او میگوید: "راست اش را بخواهید او از خانواده من فقیرتر به نظر میرسید. خانههای روستا از گِل و سنگ ساخته شده بودند و پنجرههای شیشهای نداشتند و در عوض کاغذ نازکی داشتند". از آنجایی که او نمیتوانست به زبان چینی صحبت کند قادر نبود با کشاورز یا اعضای خانواده اش ارتباط برقرار کند و احساس میکرد نمیتواند فرار کند. این داستان مربوط به هفده سال پیش است. بسیاری از دختران مانند چائه ران در کشور خود به امید یافتن آزادی و از مرز خارج شده و توسط دلالان قاچاق میشوند. نتیجه ارزیابیای در سال ۲۰۱۹ میلادی نشان داد که دهها هزار دختر و زن از کره شمالی به این شیوه مورد استثمار قرار میگیرند از جمله برخی از آنان در سن دوازده سالگی قرار دارند.
تعداد مردان در چین بسیار بیشتر از زنان میباشد که عمدتا به دلیل سیاست سابق تک فرزندی و ترجیح سنتی خانوادهها چینی برای داشتن فرزند پسر است. قاچاقچیان انسان با فروش دختران و زنان کره شمالی تلاش میکنند این شکاف جنسیتی را پر کنند برخی برای ازدواج و برخی دیگر در روسپی خانهها مجبور به بردگی شده و یا مجبور به اعمال غیراخلاقی در مقابل دوربین وبکم برای مشتریان آنلاین میشوند. هنگامی که قربانی وارد یک ازدواج اجباری میشود اغلب چارهای جز بچهدار شدن ندارد و مجبور به کار خانگی و یدی خواهد شد. چائه ران میگوید شوهرش با او بدرفتاری نمیکرد، اما او ملزم به اطاعت از شوهرش بود. ظرف مدت هشت هفته پس از فروش چائه ران او باردار شد. او میگوید که نمیخواست از آن مرد بچه دار شود و سعی کرد سقط جنین کند، اما موفق نشد و پسری را به دنیا آورد. او میگوید: "بچه خیلی زیبا بود. وقتی بچه زیبایم را دیدم نظرم تغییر کرد."
زندگی در سایه
چین پناهجویان کره شمالی را مهاجران اقتصادی قلمداد میکند و به زور آنان را به کره شمالی باز میگرداند؛ جایی که با اتهاماتی، چون فراری بودن با زندان، شکنجه احتمالی یا مجازاتی بدتر از آن مواجه میشوند. این امر پناهجویان را مجبور میکند در سایه زندگی کنند بدون حمایت قانونی در حالی که اغلبشان قادر به صحبت به زبان چینی نیستند و راهی برای دسترسی به عزیزان شان در کشورشان ندارند. چائه ران و خانواده شوهرش چند سال به شهری نزدیک به پایتخت نقل مکان کردند جایی که او کار شستشوی ظرفها را انجام میداد. بعدا در زمانی که شروع به یادگیری زبان چینی کرد در یک سوپر مارکت در یک چای فروشی و هم چنین به عنوان پیک تحویل غذا مشغول به کار شد.
او میگوید در آن دوره با چند پناهجوی کرهای دیگر نیز آشنا شد. براساس گزارشها در چین خرید یک همسر کرهای برای جامعه محلی امری شناخته شده است، اما به ندرت به مقامهای دولتی گزارش داده میشود. برخی از افراد محلی استدلال میکنند که روستاهای شان با توجه به نسبت جنسیتی نامتناسب مردان و زنان و کاهش نرخ زاد و ولد در چین در غیر این صورت زنده نخواهد ماند. برخی از پناهجویان کرهای در شهر مانند چائه ران فاقد هرگونه اوراق شناسایی هستند و از ترس بازداشت و اخراج شدن به کره شمالی در سایه زندگی میکنند بدان معنا که اغلب از فرصتهای شغلی، دسترسی به مراقبتهای بهداشتی و توانایی جابجایی و حرکت آزادانه محروم میشوند. چائه ران میگوید با این وجود، چند نفر از پناهجویان کرهای را دیده بود که اوراق شناسایی داشتند که به آنان امکان دسترسی بهتری به منابع را میداد. در برخی از مناطق چین برای زنان کره شمالی که با مردان چینی ازدواج کرده اند "اجازه اقامت" صادر شده است البته با دریافت پول قابل توجه.
به گفته "کیم جونگ آه" پناهجوی سابق از کره شمالی که در چین قاچاق شده بود و اکنون ریاست سازمان حقوق زنان را بر عهده دارد این اوراق کارت شناسایی رسمی صادر شده توسط دولت چین نیستند بلکه سندی هستند که توسط نیروهای امنیتی عمومی چین برای اهداف نظارتی استفاده میشود. کیم در سخنرانی خود در سازمان ملل توضیح داد که چگونه این مجوزهای اقامت به پناهجویان کره شمالی اجازه میدهد تا شغل پیدا کنند و از وسایل حمل و نقل عمومی در منطقه محل سکونت شان استفاده کنند، اما پناهجویان قادر نیستند از آن مدارک برای سفرهای فراتر از منطقه محل سکونت شان و یا برای دسترسی به مراقبتهای پزشکی استفاده کنند.
چائه ران میگوید شوهرش از پرداخت هزینه دریافت سند برای او خودداری کرد و او در معرض خطر و ترس از شناسایی توسط مقامهای چینی رها شده بود. چائه ران مجبور بود دقت کند هنگام دوچرخه سواری دچار تصادف نشود. او هم چنین باید توجه میکرد که ساکنان محلی که وی را تهدید به گزارش وضعیت اش به پلیس میکردند اجتناب ورزد. او هم چنین با مشاهده خودروی پلیس میترسید. او میگوید: "من در چین زندگی میکردم، اما به عنوان یک شخص وجود نداشتم".
نظارت تحت کووید
زندگی در چین در طول دوره پاندمی کووید بدتر شد و آن کشور سیاست کووید صفر را درپیش گرفت. ساکنان برای ورود به اکثر مکانهای عمومی به ارائه آزمایشهای اجباری و کدهای QR بهداشتی نیاز داشتند. در نتیجه، چائه ران که فاقد اوراق هویتی و شناسایی بود نمیتوانست به هیچ یک از آن اماکن دسترسی داشته باشد. هنگامی که مدرسه پسرش از همه والدین خواست تا مدرکی مبنی بر منفی بودن نتایج آزمایش کووید ارائه دهند او مجبور شد به معلم توضیح دهد که پناهجویی از کره شمالی است. با استفاده از تشخیص چهره در بخشهایی از چین برای ردیابی وضعیت سلامت افراد، پنهان شدن از دید ماموران چینی غیر ممکن به نظر میرسید. او تا سال سوم پاندمی کووید خود را در خانه اش حبس کرد. محدودیتهای ناشی از پاندمی کووید هم چنین باعث شد تا برخی از قربانیان قاچاق انسان از کره شمالی در برابر خشونت خانگی آسیب پذیرتر شوند.
پسر چائه ران تنها دلیلی بود که او را در چین نگه داشت، اما او احساس میکرد که نمیتواند در مخفی شدن و انزوا به زندگی ادامه دهد. وقتی او ایده فرار به کره جنوبی را با پسرش که در آن زمان ۱۶ سال داشت مطرح کرد پسرش به او گفت که نمیخواهد چین را ترک کند.
سایر پناهجویان کره شمالی که او در شهر ملاقات کرده بود با دلالانی ارتباط داشتند که میتوانستند به آنان کمک کنند فرار کنند در حالی که سازمانهای مرتبط با کلیسا و گروههای غیرانتفاعی به طور محتاطانه به جمع آوری کمکهای مالی برای سفر کمک کردند. چائه ران یک روز به خانواده اش گفت که قرار است سرکار برود. در عوض، او و گروهی از پناهجویان فرار کرده و سراسر چین را طی کردند تا به سمت مرز جنوبی آن کشور بروند. او به پسرش نگفت که او را ترک میکند. آنان از مرز جنوبی چین از چندین کشور همسایه عبور کردند و به تایلند رفتند جایی که خود را به پلیس محلی تسلیم کرده و به یک بازداشتگاه انتقال یافتند. او میگوید: "در بازداشتگاه در تایلند هوا به شدت گرم بود در آنجا همه بر سر هر چیزی با یکدیگر دعوا میکردند. سختترین موضوع برای مان این بود که نمیدانستیم چه زمانی میتوانیم به کره جنوبی برویم".
یکی از مقامهای سفارت کره جنوبی به سازماندهی سفر نهایی چائه ران به کره جنوبی کمک کرد و از او و دیگر پناهجویان کره شمالی در بازداشت بازدید کرد و برای آنان غذا آورد. او میگوید آن کارمند تنها فرد مهربانی بود که در طول سفر طولانی اش ملاقات کرد و با گفتن این موضوع اشک میریزد.
زندگی جدید در کره جنوبی
چائه ران در نهایت وارد کره جنوبی شد. مانند همه افرادی که از کره شمالی وارد کره جنوبی میشوند او تحت بررسیهای امنیتی قرار گرفت و مدتی را در مرکزی گذراند که در آن به فراریان آموزش داده میشود تا در جامعه جدید جذب و ادغام شوند و سرانجام شش ماه بعد زندگی جدید خود را آغاز کرد. با حمایت مالی دولت او یک آپارتمان استودیویی اجاره کرد و لوازمی مانند ماشین لباسشویی و تلویزیون خرید. کلیساها و سازمانهای غیرانتفاعی به او کمک کردند تا کالاهای اساسی مانند پتو و ظروف را تهیه کند. چائه ران از دریافت مدارک شناسایی در کره جنوبی بسیار هیجان زده بود. او میگوید: "وقتی برای اولین بار کارت شناسایی خود را گرفتم احساس خوشحالی کردم. من برای همین یک چیز به کره (جنوبی) آمدم و بالاخره آن را داشتم".
با این وجود، علیرغم حمایتهای صورت گرفته سازگاری با زندگی در کره جنوبی اغلب برای پناهجویان دشوار است. پناهحویان مقابله با شوک فرهنگی، تنهایی، بیکاری یا شرایط بد کاری و مواجهه با خصومت را در کره جنوبی توصیف کرده اند به ویژه در سالیان اخیر که حکومت کره شمالی سطح تنش را با همسایه جنوبی خود افزایش داده است. در نتیجه، تعداد فراریان از کره شمالی به کره جنوبی کاهش یافته است. به گزارش دولت کره جنوبی سال گذشته تنها ۱۹۶ نفر از کره شمالی وارد کره جنوبی شمالی شدند. اکثر این افراد فراری مدتها پیش کره شمالی را ترک کردند و سالها پیش از رسیدن به سئول در کشورهای ثالث اقامت داشتند.
افراد کرهای که در چین گرفتار شده اند اکنون راههای فرار کمتری دارند، زیرا شبکه دلالانی که به انتقال کره ایها به خارج از کشور کمک میکنند در طول پاندمی کووید متلاشی شدند. دلالانی که باقی مانده اند به دلیل افزایش خطرات و نظارت قیمتهای دریافتی خود را افزایش داده اند و افراد تازه وارد به این تجارت بی تجربه هستند و این امر آنان را به یک قمار مخاطره آمیز برای پناهجویان کره شمالی تبدیل میکند.
چائه ران در حال حاضر برای آینده خود برنامه ریزی میکند. او امیدوار است روزی با پاسپورت تازه دریافت کرده خود به عنوان یک توریست از چین دیدن کند تا پسرش را ببیند که توانسته از طریق خواهر شوهرش در چین با او تماس بگیرد. او مجوز فعالیت به عنوان باریستا را دریافت کرده و قرار است گواهینامه رانندگی نیز دریافت کند و برای شرکت در کلاس مراقبت از ناخن در مرکز آموزشی دولتی درخواست داده است. علیرغم آن که آغاز زندگی تازه از ابتدا میتواند بسیار دشوار باشد به ویژه در کشوری که ننگ اجتماعی در برابر فراریان کره شمالی وجود دارد او مصمم است که این کار را انجام دهد. او میگوید: "من با هر چیز و همه چیز روبرو خواهم شد. من از تبعیض علیه افرادی مانند خود در این جامعه آگاه هستم، اما مهم نیست که چقدر بد باشد زندگی در اینجا بسیار بهتر از چین است".
ارسال نظر