وقتی سارق سابقه‌دار، حافظه اش را از دست می دهد

چند شب قبل سرنشینان دو دستگاه موتورسیکلت که پلاک موتورشان را مخدوش کرده بودند، مقابل خانه ای در شمال تهران توقف کردند. ۴ نفر از آنها به سمت یک ساختمان مسکونی رفتند و یکی از مردان همانجا کنار موتور ایستاد. همه آنها صورت هایشان را با نقاب خاصی پوشانده بودند و کلاه به سر داشتند. آنها وارد ساختمانی شدند تا پس از ورود به آنجا و تخریب در ورودی آنجا دست به سرقت بزنند اما خبر نداشتند که قرار است تا چند دقیقه دیگر صاحبخانه از را برسد. وقتی مردان نقابدار سرگرم جست و چو در خانه بودند تا به طلا و جواهرات دست یابند، ناگهان متوجه سر و صدا شدند و تصمیم به فرار گرفتند. ۳ نفر از آنها به سمت پله های اضطراری که در اتاق خواب وجود داشت رفتند و از آنجا فرار کردند اما نفر چهارم که در اتاق دیگر بود به سمت تراس رفت تا از آنجا فرار کند اما به پایین سقوط کرد.

تصور مرگ

سارقان که متوجه سقوط همدست خود شده بودند، وی را درحالیکه به شدت زخمی شده بود، سوار بر موتور خود کردند تا به بیمارستان برسانند اما در بین راه بود که تصور کردند او نفس نمی کشد و قلبش از تپش ایستاده است. به همین دلیل وی را کنار خیابان رها کردند و رفتند. اما در حقیقت او زنده بود و تصور سارقان اشتباه. رهگذری که از کنار پیکر خونین سارق مجروح شده عبور کرد با اورژانس تماس گرفت و سارق برای درمان به بیمارستان انتقال یافت. او اما به کما رفته بود و هوشیاری نداشت. از طرفی، مدارک شناسایی نیز همراهش نبود و در این شرایط ماجرای این حادثه به پلیس اعلام شد و ماموران با حضور در بیمارستان متوجه به انگشت نگاری از مرد زخمی پرداختند که مشخص شد او بارها به جرم سرقت منزل دستگیر و زندانی شده است. خیلی زود مشخص شد که او همان فردی است که ساعتی قبل به همراه همدستانش وارد ساختمانی در شمال تهران شده و هنگام سرقت، ‌صاحبخانه سر رسیده و آنها ناچار به فرار شده اند. صاحب خانه نیز ماجرای سرقت را به پلیس گزارش کرده بودند و حالا باید همدستانش شناسایی و دستگیر می شدند.

دستگیری

تلاش برای نجات سارقی که به کما رفته بود آغاز شد و اگرچه او به هوش آمد اما حافظه اش را از دست داده بود. او نمی دانست چه اتفاقی برایش رخ داده است و گذشته را فراموش کرده بود. درحالیکه ماموران تحقیقات خود را برای شناسایی همدستان سارق سابقه دار آغاز کرده بودند، چند نفر در اطراف بیمارستان آفتابی شدند و رفتارهای مشکوکی داشتند. نگهبان بیمارستان که به آنها مشکوک شده بود، پلیس را خبر کرد و با حضور ماموران مشخص شد که آنها همدستان سارقی هستند که حافظه اش را از دست داده است. به این ترتیب آنها دستگیر شدند و در بازجویی ها به سرقت های سریالی اعتراف کردند.

نقشه گروگانگیری

یکی از اعضای باند گفت:همه ما ۵ نفر، ‌۶ ماه قبل از زندان آزاد شدیم. تاکنون بیش از ۸ مرتبه به جرم سرقت دستگیر و زندان رفته ایم. آخرین بار هم تصمیم گرفتیم پس از آزادی، بار دیگر دست به سرقت های سریالی بزنیم. شگردمان این بود که خانه یا آپارتمان هایی که چراغشان خاموش بود را شناسایی می کردیم. اگر طبقه اول بود از بالکن و اگر طبقات بالا بود با تخریب یا شاه کلیدهایی که خودمان ساخته بودیم وارد خانه ها می شدیم و دست به سرقت اموال قیمتی می زدیم. وی ادامه داد: در آخرین سرقتمان اما مهدی سرکرده باند هنگام فرار تعادلش را از دست داد و از طبقه دوم سقوط کرد. ما تصور کردیم که او جان باخته است به همین دلیل کنار خیابان رهایش کردیم. بعد به خانه مهدی رفتیم تا اموال قیمتی را سرقت کنیم چون مهدی همیشه اموال سرقتی را از ما می گرفت و ماهیانه به ما حقوق می داد. آن روز اما هرچه خانه مهدی را گشتیم، چیزی پیدا نکردیم. دوباره برگشتیم به محلی که مهدی را رها کردیم. می خواستیم ببینیم داخل جیب هایش مدرکی وجود دارد یا نه. اما دیدیم مهدی نیست و با پرس و جو فهمیدم او زنده است و در بیمارستان بستری شده است. تصمیم گرفتم نقشه ربودنش از بیمارستان را اجرا کنیم تا به اموال قیمتی برسیم اما نشد.

بنابر این گزارش، ‌تحقیقات از اعضای این باند ادامه دارد.