این مرد «نور چشمی» امام خمینی بود
پرونده زندگی حسن لاهوتیاشکوری هرچند در تاریخ ۷ آبان ۱۳۶۰ بسته شد، اما نوع مرگ او بهگونهای بود که ابهاماتی را ایجاد کرد و این ادعا مطرح شد که لاهوتی در زندان اوین به قتل رسیده است اما نه برای مرگ طبیعی او و نه برای تئوری به قتل رسیدنش، سند رسمی منتشر نشد تا پایان حیات او در ابهام باقی بماند.
روزنامه هم میهن : پرونده زندگی حسن لاهوتیاشکوری هرچند در تاریخ ۷ آبان ۱۳۶۰ بسته شد، اما نوع مرگ او بهگونهای بود که ابهاماتی را ایجاد کرد و این ادعا مطرح شد که لاهوتی در زندان اوین به قتل رسیده است اما نه برای مرگ طبیعی او و نه برای تئوری به قتل رسیدنش، سند رسمی منتشر نشد تا پایان حیات او در ابهام باقی بماند.
بخشهای مهم این گزارش را در ادامه میخوانید:
یکی از معروفترین تصاویر موجود درباره انقلاب سال 1357، تصویری است که امام خمینی پس از سالها دوری از وطن وارد تهران شده و روی پلههای هواپیما قرار دارد. در این تصویر و در سمت چپ امام، چهرهای وجود دارد که بنیانگذار انقلاب، درباره او جملهای را بیان کرد که بهصورت کامل نشاندهنده جایگاهش است. دوم مهرماه 1358، امام خمینی در دیداری که با پرسنل سپاه پاسداران انجام میدهد، درباره حسن لاهوتیاشکوری گفته بود: «این آقا (حسن لاهوتی) که نور چشم من است و سابقه دارم با ایشان سالهای طولانی، و اینقدر رنجدیده است از این رژیم فاسد که الان کسی به من گفت ایشان باز آثار آن شکنجهها در بدنش هست، و مقاومت کرده، این آقا را قدرش را بدانید، این یک آدم معمولی نیست، یک آدم زاید بر معمول است. و من امیدوارم که با همت همه شما انشاءالله این نهضت پیش برود و این چهره اسلام خوب نمایش پیدا کند.» این جمله هرچند مختصر بود، اما در عین اختصار به صورت کامل نشان میدهد که لاهوتی نزد بنیانگذار انقلاب چه جایگاهی داشته است.
در ماههایی که اختلافنظرها با لاهوتی در اوج قرار داشته، چهارم آبان 1360 پسرش وحید به علت ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بازداشت میشود و دو روز بعد دادستانی انقلاب دستور بازداشت حسن لاهوتی را هم صادر میکند. ماجرای بازداشت را اکبر هاشمیرفسنجانی که پس از انقلاب ارتباط خانوادگی هم با لاهوتی پیدا کرده بود، در خاطرات خود و در خاطره روز 6آبان 1360 اینگونه بیان کرده است: «ساعت سه بعدازظهر خبر دادند که از طرف دادستانی انقلاب به خانه آقای [حسن] لاهوتی ریختهاند و خانه را تفتیش میکنند. به آقای [اسدالله] لاجوردی گفتم با توجه به سوابق و مبارزات آقای لاهوتی بیحرمتی نشود. گفت: دنبال مدارک وحید [لاهوتی] هستند. اول شب اطلاع دادند که آقای لاهوتی را به زندان بردهاند و احمدآقا هم تماس گرفت و ناراحت بود. قرار شد بگوییم ایشان را آزاد کنند. آقای لاجوردی پیدا نشد، به آقای [سیدحسین] موسویتبریزی دادستان کل انقلاب گفتم و قرار شد فوراً آزاد کنند. احمدآقا گفت: امام هم از شنیدن خبر ناراحت شدهاند.»
لاهوتی ششم آبان بازداشت میشود اما چند ساعت بعد خبر درگذشت او از زندان اوین بیرون میآید. هاشمیرفسنجانی در خاطره روز 7آبان خود نوشته است: «اول وقت بعد از نماز و کمی مطالعه، عفت تلفنی اطلاع داد که آقای لاهوتی را دیشب به بیمارستان قلب بردهاند. بلافاصله تلفن زد و گفت از دنیا رفتهاند. تماس گرفتم، معلوم شد صحت دارد. آقای لاجوردی، دادستان انقلاب تهران گفت: آقای لاهوتی اتهامی نداشتهاند و برای توضیح مدارک مربوط به وحید آمده بودند که به محض ورود به زندان دچار سکته قلبی شده و معالجات بیاثر مانده است.» اما در ادامه خاطره این روز، هاشمی نکته مهمی را بیان کرده و گفته که قصد داشتند پیکر لاهوتی را بدون اطلاع به خاک بسپارند، او گفته است: «درباره کیفیت دفن آقای لاهوتی مشورتهایی شد. قرار شد روابط عمومی مجلس اعلان کند. دادستانی میخواست بدون اطلاع به قبرستان ببرد، موافقت نکردم.»
پرونده زندگی حسن لاهوتیاشکوری هرچند در تاریخ 7 آبان 1360 بسته شد، اما نوع مرگ او بهگونهای بود که ابهاماتی را ایجاد کرد و این ادعا مطرح شد که لاهوتی در زندان اوین به قتل رسیده است اما نه برای مرگ طبیعی او و نه برای تئوری به قتل رسیدنش، سند رسمی منتشر نشد تا پایان حیات او در ابهام باقی بماند.
ارسال نظر