همیشه همه جا غیر از فیروزکوه، این بار فقط فیروز کوه!
ابراهیم رییسی در سخنان متعدد خود در سفر دماوند و فیروزکوه که بعد از حمله ارتش پاکستان به خاک ایران انجام داد از همه امور عالم گفت الا پاکستان!
سروش بامداد در عصر ایران نوشت: به موجب اخبار و گزارش هایی که خبرگزاری رسمی دولت و پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری منتشر کردهاند آقای ابراهیم رییسی صبح و عصر پنجشنبه در حال بازدید از شهرستان های دماوند و فیروزکوه بودهاند.
این در حالی است که صبح همان روز (پنجشنبه 28 دی 1402) در اتفاقی بیسابقه ارتش پاکستان چند نقطه را در خاک ایران هدف حملات پهپادی قرار داده و چند نفر را کشته بودند.
در ادامه خبرهای بازدید و سخنرانی آقای رییس جمهوری درآن دو شهرستان نزدیک تهران و بر اساس خبری که یک سایت به نقل از منبع آگاه منتشر کرده ایشان هم صبح جلسه شورای عالی امنیت ملی را اداره کرده و هم شب. یعنی هم قبل از آن که به فیروزکوه و دماوند برود و هم بعد از آن که بازگشته است.
البته وقتی زمان ها را مقایسه میکنیم حضور او در جلسه صبح قدری بعید به نظر میرسد ولی عصر و غروب در بازگشت را میتوان قبول کرد. بنابر این از سه حال خارج نیست:
یا هم صبح در جلسه بوده و هم شب و این به معنی آن است که به رغم اطلاع از موضوعی تا این حد مهم - تجاوز به خاک ایران- که بعد از ختم جنگ و طی 35 سال بیسابقه بوده باز راهی سفر شده و در سردترین فصل فیروزکوه و دماوند به دیدار مردم آن سامان شتافته و میکروفون همدادند دست خبرنگار تلویزیون تا جلوی مردم بگیرد و بعضی بگویند تا حالا یک رییس جمهور هم به اینجا نیامده بود و انگار به روستای سراوان و محل بمباران پاکستانیها رفته در حالی که عدهای از ما بهتران دیگر چهارشنبهها به دماوند میروند و جمعه شب هم میگردند و البته نه مثل آقای رییسی با هلیکوپتر!
شب هم که خسته و کوفته - چون به هر حال هلیکوپتر سواری و تماشای قله دماوند از ارتفاع خستگی و کوفتگی هم دارد- برگشته و باز در جلسه شرکت کرده و نتیجه دیپلماسی همسایگان را بررسی کردهاند.
در حالت دوم صبح در جلسه نبوده و دیدند بد شده و این گزارش را سامان دادهاند. اما آیا این اتفاق مهم نبوده و نباید درباره آن تصمیمگیری میشده است؟ اما شب که آمده فوری به جلسه رفته است.
در حالت سوم نه صبح بوده نه شب و متاسفانه این تلقی شکل گرفته که آقای رییسی بیشتر با همین سفرها و سرکشی ها سرگرم است و نام آن را هم گذاشته اند دیدارهای مردمی و حضور در میدان در حالی که رییس جمهور در هر منطقه نمایندگانی دارد که دفتر و دستک دارند و از محل مالیات ملت و منابع نفتی حقوق های قابل توجه دریافت می کنند.
یک وقت رییس دستگاه قضا زندانی را از نزدیک میبیند بسیار مثمر ثمر است چون ممکن است زندانی از رفتاری شاکی باشد و دست او به کسی نرسد ولی رییس جمهوری در روزی که پاکستان از مرزهای شرقی حمله کرده سوار هلیکوپتر شده رفته دماوند و لابد چون از آن بالا قله زیبای دماوند را دیده گفته داریم به قله نزدیک می شویم.
اینها به کنار. بله. ایران تنها شهر تهران نیست اما چرا در سخنرانیهای خود به این موضوع مهم اشاره نکردند؟ سکوت دیگران قابل توجیه است که باید کسب تکلیف می کردند ولی عالی ترین مقام رسمی پس از رهبری موضع و تحلیلی نداشته و حتی نمی توانسته بگوید این تنش تا ساعاتی دیگر فرومینشیند؟
ببینید در شورای اداری چه بدیهیاتی را برای چندمین بار تکرار کرده است:
«-در نظامهای مدیریتی و سیاسی مختلف معمولا ساز و کارهایی برای نظارت بر عملکرد مسئولان طراحی میشود و در نظام مدیریتی ما نیز چنین ساز و کارهایی دیده شده است، اما نظام مدیریتی در جمهوری اسلامی ایران یک تفاوت جدی با دیگر نظامهای مدیریتی دارد که عبارت است از اینکه مسئولان اینجا قبل از هر ساز و کار نظارتی خود را در محضر و تحت نظارت الهی میبینند.
-در چنین نظام نظارتی مسئولان و کارکنان چه نظارت سازمانی بر آنها باشد و چه نباشد، از آنجا که خود را در محضر الهی میدانند، در آشکار و پنهان مرتکب تخلف، فساد و خطا نمیشوند.
-کمکاری، بینظمی، توجه نکردن به حقوق مردم و توجه نکردن به اقتضائات از جمله منکرها در اخلاق حرفهای و عمومی هستند که باید مورد توجه قرار گرفته و تلاش شود معروفها که عبارتند از کار جهادی، نظم و توجه به حقوق مردم در ادارت و دستگاهها ترویج شوند.
-در نظام مدیریت اسلامی هر مسئول، مدیر و کارمندی بالاتر از مشتری مداری به مردم و ارباب رجوع عشق میورزد و از سر عشق و علاقه به مراجعان کارهای آنها را حتی فراتر از چارچوبهای اداری دنبال میکنند.
-طبیعتا همه مردم دوست دارند که در مناطقی مثل دماوند و فیروزکوه خانه و محل اقامت داشته باشند، اما این مسئله با محدودیتهایی مواجه است. اینکه مردم ببینند در برابر این محدودیتها نسبت به آنها تبعیض اعمال شود بسیار باعث نارضایتی خواهد بود.
-اینکه مردم ببینند قانون فقط برای برخی اعمال میشود و برخی که به قدرت متصل هستند از اعمال قانون مستثنی میشوند باعث احساس بیعدالتی و ایجاد نارضایتی میشود. مردم از این دولت انتظار اجرای عدالت و جلوگیری از تبعیض را دارند؛ تصور نکنیم مردم بیعدالتی را فراموش میکنند، بلکه اجحاف و بیعدالتی و تبعیض در ذهن مردم میماند.
-شاید مردم در اینباره مطلبی به ما نگویند، اما اگر پای حرف دلشان بنشینید مطرح میکنند و عنوان میدارند که انتظار چنین وضعی را نداشتند.
-مردم نباید حس کنند که در اجرای مقررات تبعیض وجود دارد. ساخت و ساز و تغییر کاربریها نباید مورد اغماض واقع شود و مردم این را باید در عمل مشاهده کنند. نباید با یک دیوار اضافهای که یک فرد روستایی در زمین خود احداث کند، برخورد شود، اما در شهر جلوی چشم چندین روستایی ساخت و سازهای غیرمجاز صورت گیرد.
-وقتی عدالت اجرا نشود، نیرویهای اداری اعتراض میکنند که چرا من با سابقه و مدرک تحصیلی بیشتر و بالاتر مشمول ارتقا نشدم و دیگری با سابقه کمتر و مدرک تحصیلی پایینتر ارتقا یافت؟
-چرا روستاییها در روستای خود نمیمانند؟ باید مشخص شود که کدام روستاها هستند که امکانات لازم را برای ماندگاری روستائیان ندارند؟ اکثر مناطق روستایی کشور از امکانات برخوردارند اما باید مشخص شود که چرا با این حال روستائیان مهاجرت میکنند؟ بعضی میگویند کشاورزی صرف نمیکند، این وظیفه ماست کاری کنیم که کشاورزی برای روستائیان بصرفه باشد، از جمله اینکه محصولات آنها را به صورت تضمینی خرید کنیم.
-این دو شهرستان چون محل تردد و عبور و مرور هستند، دچار حوادث میشوند، لذا از استاندار میخواهم با پلیس راهور در اینباره جلسه بگذارند چرا که اخبار تصادفات برای همه ناگوار است. وقتی خانوادهای قصد سفر دارد اما با تصادفی مواجه میشود نه تنها همان خانواده بلکه یک فامیل به هم میریزد.
-مردم «عدالت»، «دوری از تبعیض» و «سلامت اداری» را میخواهند که اینها خودش مایه آرامش زندگی آنهاست.
-نظرات کارشناسان نباید مانع پیشبرد پروژههای عظیم شود. گاهی مشاهده میشود یک کارخانه بزرگ یا یک مجموعه هایتک متوقف نظر یک کارشناس خاص شده است. در این موارد میتوان از نظرات دیگر کارشناسان هم استفاده کرد؛ البته کسانی که پیشداوری نداشته باشند و ذهنشان کاملاً بیطرف باشد.»
ملاحظه می فرمایید که درباره امور مختلف نظر دادند الا پاکستان.
نقل می کنند شخصی تنها درباره پاکستان اطلاعات داشت و هر بحثی را به پاکستان ربط می داد و می گفت «و اما پاکستان» و شروع به توضیح درباره آن میکرد. از افغانستان میگفتند یادآور میشد همسایه پاکستان است ( سفارت آن البته در خیابان پاکستان است) و ادامه می داد: و اما پاکستان. از شبه قاره هند میگفتند و او جداییها را یادآور میشد و بعد میگفت و اما پاکستان. درباره کودتاها در منطقه میگفتند گریزی به نقش ارتش در این کشور میزد و می گفت و اما پاکستان!
سخنان آقای رییسی در دماوند و فیروزکوه اما درباره عالم و آدم و همه امور بود الا پاکستان! ظاهرا از «و اما پاکستان» رسیدیم به «الا پاکستان» و شاید این هم یکی از مصادیق قطار پیشرفت باشد!
ارسال نظر