۱۰ مورد از هولناک ترین و ترسناک ترین اختراعات بشر
از ابتدای پیدایش بشر، انسان در تلاش بوده تا زندگی را از طریق اختراع و نوآوری آسان تر کند. بسیاری از آفریده های او نجات بخش بوده اند و با ساختن تمدنی بسیار پربارتر، ما را همواره نجات داده اند، در حالی که برخی دیگر کاملاً شیطانی بوده اند و انسان و انسانیت او را زیر سوال برده است.
شرق: از ابتدای پیدایش بشر، انسان در تلاش بوده تا زندگی را از طریق اختراع و نوآوری آسان تر کند. بسیاری از آفریده های او نجات بخش بوده اند و با ساختن تمدنی بسیار پربارتر، ما را همواره نجات داده اند، در حالی که برخی دیگر کاملاً شیطانی بوده اند و انسان و انسانیت او را زیر سوال برده است. بدون شک در طول تاریخ اختراعات زیادی بوده اند که با شکست مواجه شده اند و در نتیجه هرگز نور روز را ندیده اند، در حالی که در عین حال تعداد زیادی از آن ها هرگز نباید از مرحله صفحه طراحی فراتر می رفته و ساخته می شدند.
پلاستیک یکی از این موارد است که همیشه به ذهن انسان های دوستدار محیط زیست می رسد. این اختراع به قدری مفید بوده که تصور زندگی بدون آن دشوار است، اما با این حال یک توده عظیم از این ماده در اقیانوس آرام به نام “کیسه زباله بزرگ اقیانوس آرام” وجود دارد که به طرز خیره کننده ای اثرات سخت و طولانی مدت این اختراع مفید را نشان می دهد. لطفا به خواندن ادامه دهید تا بیشتر با این موضوع آشنا شوید که ذهن خلاق انسان تا چه حد عجیب و ترسناک و در عین حال فوق العاده بوده است زیرا می خواهیم شما را با برخی از هولناک ترین و ترسناک ترین اختراعات و نوآوری های انسان در تاریخ آشنا کنیم.
۱۰- کالسکه بچه مقاوم در برابر گاز
در انگلستان، یک اختراع کاملاً بدقواره به نام کالسکه ضد گاز از روی ترس و ضرورت ابداع شد. این کالسکه های ضد گاز محصولی بود که در اواخر دهه ۱۹۳۰ تولید شد، هم بدلیل خاطره تلخ استفاده از گاز خردل و کلر در جنگ جهانی اول و هم با تهدید دوباره استفاده از آن ها توسط رژیم نازی جدید. اگر چه اطلاعات زیادی در مورد این اختراع کوتاه عمر در دسترس نیست، این کالسکه های عجیب توسط اف دبلیو میلز اهل کنت در جنوب شرقی انگلستان برای محافظت از نوزادان و کودکان نوپا در برابر گاز مرگبار در ابتدای حملات هوایی آلمان تولید شدند. این کالسکه ها عموماً به دریچه ای مجهز بودند که در قسمت بالای آن یک پنل شیشه ای و یک فیلتر گاز قرار داشت. در قسمت عقب نیز یک چراغ دسته شیپوری موتوردار برای خارج کردن هوای مانده از فضای داخلی کالسکه تعبیه شده بود. خوشبختانه این دستگاه های ترسناک هیچ گاه برای اهداف مورد نظرشان مورد نیاز قرار نگرفتند و هیچ گاه به تولید انبوه نرسیده و هرگز در جنگ مورد آزمایش قرار نگرفتند.
۹- دستگاه پنبه زنی
دستگاه پنبه زنی یا ماشین حلاجی که توسط الی ویتنی در سال ۱۷۹۳ اختراع شد و سال بعد توسط او به ثبت رسید، صنعت نساجی را در آمریکا متحول کرد و اجازه داد تا مقدار بیشتری از به اصطلاح “طلای سفید” فرآوری شود. الیاف کتان به کالاهایی مانند پنبه تبدیل می شدند و آنچه دست نخورده باقی می ماند عمدتاً برای منسوجاتی مانند لباس استفاده می شد. این رشد قابل توجه در صنعت پنبه، ناخواسته باعث رشد شدید برده داری در جنوب آمریکا با افزایش شدید تقاضا برای کارگران پنبه چین شد. خود دستگاه در واقع کار مربوط به فرآوری گیاه را به مقدار قابل توجهی کاهش می داد که اثر فوری آن افزایش درخواست برای تولید آن به منظور افزایش سود برای پاسخگویی به تقاضای فزاینده برای آن، همراه با زمین مورد نیاز برای کشت آن بود، اما به برداشت محصول کمکی نمی کرد، بنابراین بردگان بیشتری برای این بخش دوم عملیات مورد نیاز بود.
برای مثال؛ در سال ۱۷۹۰ در تنها شش ایالت برده داری وجود داشت. تا سال ۱۸۶۰ این رقم بیش از دو برابر شد و به ۱۵ ایالت رسید. از سال ۱۷۹۰ تا ۱۸۰۸، سالی که کنگره واردات بردگان آفریقایی را ممنوع کرد؛ ایالت های برده دار جنوبی بیش از ۸۰ هزار برده وارد کرده بودند و تا سال ۱۸۶۰ از هر سه جنوبی تقریباً یک نفر آفریقایی بود. به عنوان نتیجه مستقیم اختراع ماشین پنبه پاک کنی، از این اختراع به عنوان مهم ترین و البته ناخواسته ترین رویداد منتهی به آغاز جنگ داخلی آمریکا یاد می شود که از سال ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ به طول انجامید و طی آن، دست کم نیم میلیون آمریکایی (با تخمین های جدید که به سه چهارم میلیون نفر می رسد) جان خود را از دست دادند. بدین ترتیب جنگ داخلی با فاصله ای فراوان خونین ترین درگیری در تاریخ این کشور به شمار می آید و همه آن با اختراع یک ماشین ساده آغاز شد.
۸- بمب ها خفاشی
لیتل اس. آدامز، دندانپزشک اهل پنسیلوانیا، زمانی که ژاپنی ها در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ به پرل هاربر حمله کردند، در کارلسابد کاورنز دوران تعطیلاتش را می گذراند. این غارها خانه حدود یک میلیون خفاش بود و دکتر آدامز بسیار تحت تاثیر این حیوانات قرار گرفت. بنابراین، او پس از شنیدن خبر حمله غیرمترقبه ژاپنی ها به پرل هاربر در رادیو، او به سرعت به طرحی بسیار شیطانی و کاملاً منحصر به فرد برای انتقام از امپراتوری ژاپن – بمب خفاشی – دست یافت. در کم تر از یک ماه، در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۲ او طرح خود را به اطلاع واشنگتن رساند: خاکستر کردن شهرهای ژاپن با متصل کردن بمب های آتش زای کوچک به ده ها هزار خفاش و رها کردن آن ها بر فراز آسمان ژاپن (کشوری که خانه های مردمش عمدتاً از چوب و با سقف پوشالی ساخته شده بودند). این پزشک بعدها با هیجان در این باره می گوید: « فکر کنید هزاران آتش سوزی به طور همزمان روی دایره ای به قطر چهل مایل برای هر بمبی که انداخته می شود، آغاز خواهد شد! ژاپن می توانست ویران شود، البته با مقدار کمی تلفات انسانی».
این اتفاق تا حدودی رخ داد زیرا دکتر آدامز النور روزولت را می شناخت، بنابراین نقشه او موفق شد مخاطبان سطح بالایی را در میان فرماندهان نظامی آمریکا پیدا کند. کمیته دفاع از تحقیقات ملی تصمیم گرفت پیشنهاد او را بپذیرد و پس از کمی تحقیق تصمیم گرفته شد از خفاش دم آزاد مکزیکی استفاده شود و دکتر آدامز و همکارانش با یک بمب ساختگی غیرمسلح برای نشان دادن این مفهوم به واشنگتن رفتند. این طراحی بسیار پیچیده با نام “پروژه ایکس – ری” شناخته می شد و به زودی با آتش گرفتن یک آشیانه و خودروی یک ژنرال ارتش، هزاران مشکل در این طراحی آشکار می شد. پس از آن نیروی تفنگدار ویژه کنترل پروژه را در اختیار گرفته و دو میلیون دلار در آن هزینه کرد. کمی بعد، این پروژه به دلیل پیشرفت های پروژه منهتن (ساخت بمب اتمی) و موفقیت مورد انتظار بمب اتمی کنار گذاشته شد. این کنسل شدن برای بسیاری از خفاش های دم آزاد مکزیکی و شهروندان ژاپنی به یک اندازه خوشایند بود.
۷- قفس های پنجره ای کودکانه
فرض کنید مادر هستید و سال ۱۹۲۲ است. یک روز تابستانی گرم و به طرز وحشتناکی مرطوب در آپارتمان کوچک طبقه سی ام شما در انی تاون آمریکا است. شام در داخل فر است، به همین خاطر نمی توانید آن را به حال خودش بگذارید و بروید و آسانسورهای آن زمان نیز در بهترین حالت خطرناک هستند. فقط خودت هستی، پسر ۳ ساله ات، و دختر ۸ ماهه ات از شدت گرما گریه می کند و بابا سر کار. پس با دخترم چه کنم؟ ناگهان به خود می گویید: «می دانم چکار کنم! او را از پنجره به سمت بیرون دراز می کنم». خب، این دقیقاً همان کاری است که برخی والدین قبل از ظهور تهویه مطبوع انجام می دادند!
در اواخر قرن نوزدهم پزشکی به نام لوتر امت یک کتاب در حوزه فرزندپروری به نام Mental Floss نوشت که به والدین پیشنهاد می کرد که فرزندانشان را در هوای آزاد بگذارند تا «خون آن ها را تجدید و تصفیه شود». چه اتفاقی افتاد؟ یک نابغه ایده «قرار دادن کودکان در هوای آزاد» در قفس های کودکان را مطرح کرد که به نمای بیرونی آسمانخراش ها پیچ می شد و برخی از مردم، والدین، این قفس ها را خریداری کردند! خب چه اتفاق بدی می توانست رخ دهد؟ آیا لازم است هزاران احتمال وحشتناک از فضولات پرندگان گرفته تا طوفان و تگرگ تا شل شدن پیچ ها را شرح دهیم؟ نیازی به گفتن نیست که این قفس های وحشتناک، که چیزی بیشتر از قفس مرغ نبودند، چندان پرطرفدار نشدند.
۶- بالن های هیدروژنی
همین موضوع که مخترعان همواره نیاز به سوزاندن اشیا را تنها برای به کار انداختن اختراعاتشان احساس کرده اند خود به اندازه کافی بد است، اما ایده کشتی های هوایی هیدروژنی حقیقتاً مضحک بوده و اگر نگوییم خطرناک ترین اختراع تمام دوران ها، دستکم یکی از خطرناک ترین آن ها محسوب می شود. برای مثال بقیه سیستم های حمل و نقل عمومی را در نظر بگیرید. همه وسایل نقلیه روی زمین، دریا، هوا، ریل و فضا نیز از نوعی سوخت های فرار استفاده می کنند، از جمله وسایل نقلیه الکتریکی، اما حداقل آن ها مخازن سوخت و سلول های سوختی دارند که به خوبی از آسیب های فیزیکی محافظت می شوند و در نتیجه مهندسان خطر سوخت مصرفی این وسایل نقلیه را در نظر گرفته اند.
با این حال، بالن های هیدروژنی چیزی جز بالن هایی بزرگ با یک چهارچوب نیستند و سوار کردن مسافران روی آن ها و رفتن به آسمان به شدت مضحک است. با این حال کشتی های هوایی مانند هیندنبورگ این نقطه ضعف را به وحشتناک ترین شکل ممکن نشان دادند، اگر چه در سال های پیش از آن ده ها فروند از آن ها سقوط کرده بودند. آن ها در حین سوخت گیری دچار سانحه می شدند، در حین بلند شدن سقوط می کردند، در حین اتصال دچار مشکل می شدند و در نبردها از دست می رفتند، بنابراین به معنای واقعی کلمه در تمام جنبه های استفاده شان شکست خوردند. آلمان نازی بهانه ای برای استفاده از هیدروژن داشت، چون آمریکا هلیوم اش را نمی فروخت، سوختی که بسیار گران بود و آلمانی ها نمی توانستند آن را بخرند، اما مردم در مورد “شکوه” سرزمین پیشوا چه می گفتند؟ پس از ۲۹ سال از دست رفتن مداوم جان ها و اعضای بدن، شاید بگویید که این خطوط هوایی به سرعت به هلیوم بسیار ایمن تر و در عین حال گران تر روی خواهند آورد، اما همان طور که تاریخ نشان می دهد، بشر بسیار سرسخت و یکدنده است.
بدیهی است که بالن ها و کشتی های هوایی هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرند، اما نه برای حمل و نقل انبوه، و همه آن ها طبق قانون ملزم به استفاده از هلیوم برای بلند شدن هستند. به طور خلاصه، کشتی های هوایی مملو از هیدروژن یک شکل بسیار خطرناک از حمل و نقل بودند. برای مثال؛ از ۵ اوت ۱۹۰۸ تا ۶ مه ۱۹۳۷ (روز سرنوشت ساز فاجعه هیندنبورگ) بیست و دو کشتی هوایی سقوط کرده و سوختند. این به طور متوسط ۰.۷۵ کشتی هوایی در هر سال و به مدت بیست و نه سال بوده و لیست منبع این اطلاعات تنها یک لیست ناکامل بود که بالن های از دست رفته در میدان نبرد را نیز شامل نمی شد. بنابراین می توان گفت که در این بازه زمانی سالانه بیش از یک کشتی هوایی هیدروژنی به زمین برخورد کرده و سوخته است. اگر روزی هواپیماهای مسافربری با این سرعت نگران کننده از آسمان سقوط می کرد، قطعاً امروز این صنعت وجود نداشت.
۵- فلوئوروسکوپی با جای کفش
در بوستون، ماساچوست، دکتر جیکوب لو در سال ۱۹۲۰ در یک همایش خرده فروشی کفش، فلوئوروسکوپی با قابلیت وارد کردن کفش در آن را به نمایش گذاشت. او این کار را دوباره در سال ۱۹۲۱ در میلواکی، ویسکانسین انجام داد. دکتر لو در سال ۱۹۱۹ آن را ثبت اختراع کرد و در سال ۱۹۲۷ آن را تایید کرد. فلوئوروسکوپ با قابلیت نصب روی کفش از اشعه ایکس برای ایجاد تصاویر متحرک از داخل یک شیء در زمان واقعی استفاده می کند، بنابراین به راحتی می توان تصور کرد که برای کودکانی که دسترسی ارزان و آسان به چنین فناوری داشتند چقدر هیجان انگیز بود- که اگر مرگبار نبود بسیار خوب می بود. نقطه قوت این فناوری، نگرانی والدین از آسیب های ناشی از پوشیدن کفش های نامناسب توسط فرزندانشان بود.
مشکل این بود که نه تنها این ماشین ها در کفش هایی مناسب پوشیدن ناکام بودند، بلکه در طول یک بررسی ۲۰ ثانیه ای، این ماشین های ساخت آمریکا حدود ۱۳ رونتگن (۰.۱۳ سیورت) اشعه تولید می کردند و با اینکه پدوسکوپ های انگلیسی حدود ۱۰ برابر قدرت کمتری داشتند، اما هنوز خطرناک به شمار می رفتند. اگر چه تابش اشعه به سمت پاها هدایت می شد، بخش زیادی از آن پراکنده گشته و همه کسانی که در اطراف دستگاه بودند را تحت تاثیر قرار می داد. گفته می شود که فروشندگان تنها در ۲ ساعت، به اندازه یک سال تشعشعات دریافت می کردند. علاوه بر دختر کوچکی که جانش را از دست داد، گزارش هایی از آسیب های دیگری مانند درماتیت با تاول، سوختگی های نیازمند به قطع عضو و سرطان سلول های قاعده ای و بسیاری دیگر از بیماران که برخی از موارد آن تا سال ۲۰۰۴ ادامه داشت، و تعداد ناگفته ای از آسیب های مرتبط با این دستگاه ها اعلام شده است. این ماشین های جهنمی سرانجام در سال ۱۹۷۰ ممنوع شدند. برای خیلی ها دیگر خیلی دیر شده بود.
۴- گاو برنجی
یک مجسمه برنزی زیبا در یونان باستان ساخته شده بود که گفته می شود حقیقتی هولناک و تاریک را پنهان می کرد – حقیقتی شوم و مرگبار – این آخرین حقیقتی بود که مرگ همیشه با خود به همراه می آورد. این گاو برنجی بود که توسط پریلوس اهل آتن بین سال های ۵۷۰ تا ۵۵۴ پیش از میلاد اختراع شد. این مجسمه در زمان سلطنت فالاریس، حاکم مستبد و شریر آکراگاس، در سیسیل به عنوان یک ابزار به شدت ترسناک و منحصربفرد شکنجه سفارش داده شد. فالاریس حکمرانی مستبد بود که به خاطر قساوت هایی مانند خوردن نوزادان تازه متولد شده شناخته می شد. درون شکم گاو خالی بود و آتشی در زیر آن روشن می شد. این دستگاه به گونه ای طراحی شده بود که می توانست باز شود و فردی داخل آن قرار بگیرد، سپس آتشی زیر آن روشن می شد و زمانی که فرد شروع به سوختن می کرد دود و بخار از بینی گاو خارج می شد.
برای از بین بردن بوی بد گوشت سوخته، گیاهانی خوشبو درون آن قرار داده می شد. گفته می شود که یک سری لوله در مجسمه تعبیه شده بود که برای تغییر دادن جیغ های قربانی طراحی شده بود و آن ها را شبیه صدای گاو می کرد. پس از سوختن کامل قربانی، استخوان های او برای دستبندهایی که فالاریس می پوشید، جمع آوری می شدند. هنگامی که فالاریس می خواست سیستم صوتی آن را آزمایش کند، پریلوس را به درون همان دستگاهی که ساخته بود هل داد و زیرش آتش روشن کرد، اما قبل از مرگ او را آزاد کرد، اما با کشیدن او از یک شیب تند به پایین او را کشت. جالب اینجاست که فالاریس در سال ۵۵۴ پیش از میلاد، پس از آنکه شهر توسط تلماخوس تسخیر شد توسط دستگاه شکنجه خود کشته شد و او را زنده در داخل گاو برنجی پختند. کارما که می گویند همین است.
۳- سیستم تریکو
سیستم تریکو (Tricho) که به عنوان یک نوآوری برنده جایزه به بازار عرضه شد، برنده یک “جایزه بزرگ” بود و توسط مردی به نام مکس کایزر، اهل لندن بازاریابی می شد که در سال ۱۹۱۴ شروع به فروش دستگاه ها به قیمت ۴۰۰ دلار کرد. کایزر با شرکت در یک نمایشگاه بین المللی تقریباً تضمین کرده بود که محصولش برنده مدال طلا یا جایزه بزرگ آن نمایشگاه خواهد شد. در واقع، به شکلی کاملاً مرموز، شرکت سازنده مجبور نبود تا پس از دریافت این مدال یا جایزه، هزینه ای به کایزر پرداخت کند. سیستم تریکو جایزه خود را در ۱۹ اکتبر ۱۹۲۵ در نمایشگاه عمومی پاریس به دست آورد. تا پایان سال ۱۹۲۵ بیش از ۷۵ دستگاه تریکو در سالن های زیبایی در سراسر ایالات متحده از جمله دولوث و مینیاپولیس نصب شد. این دستگاه از پرتوهای مستقیم اشعه ایکس برای تمرکز بر روی گونه ها و لب های بالایی زنان برای حذف دائمی موهای ناخواسته استفاده می کرد.
بیشتر زنان هر کدام به طور متوسط بیست بار با این دستگاه تحت درمان قرار می گرفتند. چه دوزهای کوچک متعدد در دوره های زمانی طولانی تر، یا یک دوز بزرگ واحد می توانست باعث آسیب جدی به بافت های صورت شود که در ابتدا نمود پیدا نمی کرد، اما با شروع بیماری هایی مانند کراتوزیس، تغییر رنگ پوست، تاول زدن پوست، چروک های عجیب، سرطان پوست و حتی مرگ، این دستگاه در درازمدت به کابوسی برای استفاده کنندگان تبدیل می شد. با گذشت زمان، گزارش هایی از صدمات وارده به زنان تحت درمان سیستم تریکو در نوشته های پزشکی به تعداد فراوان در دهه ۱۹۴۰ مشاهده شد. اینجا نیز یک مورد دیگر از بی توجهی انسان به خطرات تشعشع است. اما باز هم در کنار سایر مواد سمی مانند اشعه، هیدروژن و سرب، هرگز این نویسنده را شگفت زده نمی کند که چنین چیزهایی تا چه مدت قبل از اینکه از بازار جمع آوری شوند، همچنان مورد استفاده قرار می گرفتند.
به عنوان مثال سرب را در نظر بگیرید – دانشمندانی وجود دارند که فکر می کنند استفاده از لوله کشی سربی و ظروف مفرغی در امپراتوری روم ممکن است نابودی آن ها را تسهیل کرده باشد، با این حال ایالات متحده استفاده از رنگ های حاوی سرب یا بنزین سرب دار را تا سال ۱۹۷۸ ممنوع نکرد، و فلوئوروسکوپ ذکر شده در بالا تا سال ۱۹۷۰ ممنوع نبود. نمونه مدرن تر تفلون است که تنها در سال ۲۰۱۴ از استفاده در محصولات داخلی در آمریکا ممنوع شد، با این حال هنوز هم می توان آن را وارد کرد. کی یاد می گیریم؟
۲- عامل نارنجی
عامل نارنجی که در ابتدا برای افزایش رشد دانه سویا توسعه یافته بود، این ماده خطرناک (شامل مقادیر مساوی اسید دی کلروفنوکسی استیک، اسید تری کلروفنوکسی استیک، با نسبت های کوچک و متغیری تتراکلرودی بنزو – پی – دیوکسین بود) نظامی سازی شد و به طور گسترده در طول جنگ ویتنام مورد استفاده قرار گرفت. این علف کش که در مقادیر زیاد مورد استفاده قرار می گرفت، یک علف کش قدرتمند بود که توسط ایالات متحده برای جنگل زدایی و نابود کردن محصولات ویت کنگ ها و ارتش ویتنام شمالی استفاده می شد. ارتش ایالات متحده آمریکا تحت نام عملیات Ranch Hand از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۱ بیش از بیست میلیون گالن علف کش را روی لائوس، ویتنام و کامبوج پاشید که بیش از ۴.۵ میلیون هکتار را پوشش می داد. عامل نارنجی با دارا بودن مقدار زیادی دی اوکسین سرطان زا، بیش ترین سهم را در این علف کش ها داشت (۱۳ از مجموع ۲۰ میلیون).
پس از آن ثابت شد که عامل نارنجی مشکلات سلامتی بسیار جدی هم برای مردم ویتنام و هم برای پرسنل نظامی ایالات متحده و خانواده های آن ها ایجاد می کند. از جمله این بیماری ها می توان به جوش، نقایص مادرزادی، مشکلات عصبی شدید، مشکلات روانی و سرطان اشاره کرد. آسیب های زیست محیطی که این اقدام نظامی به ملت ویتنام وارد کرده بسیار گسترده بوده و از آن زمان تاکنون گزارش شده است که ۴۰۰ هزار نفر از مردم این کشور در اثر سوء استفاده از این علف کش ها کشته یا زخمی شده اند و ۵۰۰ هزار نفر از کودکان آن ها با نقص مادرزادی ناشی از قرار گرفتن در معرض عامل نارنجی به دنیا آمده اند. آن ها همچنین ادعا می کنند که ۲،۰۰۰،۰۰۰ نفر از شهروندان ویتنام به دلیل استفاده از این مواد شیمیایی خطرناک در کشورشان به سرطان یا نوعی بیماری دیگر مبتلا شده اند.
۱- دختران رادیومی
«نگاه کن عزیزم! ساعتی که در تاریکی می درخشد!». این اظهار نظر هیجان انگیز بدون شک بارها و بارها در طول یک قرن گذشته تکرار شد، زمانی که خریداران هیجان زده برای اولین بار چشمان خود را به روی ساعت های با دسته ها و صفحه عقربک هایی باز می کردند که به طرز جادویی در تاریکی شب می درخشیدند. اما کم تر کسی می دانست که این یک “جادو”ی مرگبار و بسیار سمی است و عواقب وحشتناکی برای زنانی دارد که این جادو را محقق می کنند. در سال ۱۹۱۶ اولین کارخانه ساخت این دستگاه های “جادویی” در نیوجرسی افتتاح شد و حدود ۷۰ زن را استخدام کرد. آن ها اولین گروه از هزاران نفری بودند که در کارخانه های مشابه در سراسر ایالات متحده در حرفه ای به ظاهر فریبنده استخدام شدند.
وظیفه قرار دادن یک رنگ با درخشش بسیار جادویی در تاریکی روی عقربه های ریز هم بسیار طاقت فرسا و هم کاری ظریف بود که به بینایی قوی و مقدار زیادی چابکی و مهارت نیاز داشت و به همین خاطر به دختران دستور داده شده بود که فرچه های رنگ کاری را با لب هایشان خیس کنند تا نوکی تیز و خوب به آن ها بدهند. همین کار مرگشان را رقم می زد. این رنگ بسیار درخشان بود زیرا حاوی عنصر جدید و کمتر شناخته شده ای بود که تنها ۲۰ سال قبل از آن با نام رادیوم کشف شده بود و اکنون می دانیم که رادیوم به شدت رادیواکتیو است. معلوم شد که دخترها هر روز مقداری از این ماده خطرناک را می بلعیدند. با این وجود، رادیوم به سرعت پرطرفدار شد و به همه چیز از لوازم آرایشی و خمیر دندان گرفته تا نوشابه و مواد غذایی ورود می کرد. مشکل این است که وقتی فرد رادیوم را مصرف می کند، بدن آن را با کلسیم اشتباه می گیرد و آن را مستقیما وارد بافت استخوان می کند که به سرعت باعث نکروز استخوان و سرطان های استخوان می شود.
یکی از غم انگیزترین جنبه های این داستان این است که این به اصطلاح “دختران رادیومی” بدون احتیاط وارد این کار نشدند. آن ها از کارفرمایان خود پرسیدند که آیا این رنگ مضر است یا خیر و به آن ها اطمینان داده شد که مضر نیست. در واقع به آن ها دروغ گفته می شد، چه از روی عمد و چه از روی جهل، در هر صورت مهم نیست. آنچه مهم است اتفاقی است که برای بسیاری از این دختران بیچاره افتاده است. شیطانی ترین بخش ماجرا این است که سال ها طول می کشید تا علائم بیماری ظاهر شوند و اثبات علت مشکلات آن ها دشوار می شد، به خصوص که رادیوم با تحریک گلبول های قرمز، توهم سلامتی خوبی را در هنگام مصرف به شما می دهد، در حالی که در واقعیت شما به آرامی در حال مسموم شدن هستید.
در آن زمان، رادیوم گران ترین ماده روی کره زمین بود که به ازای هر گرم ۲.۲ میلیون دلار قیمت داشت! نکته ناخوشایندتر اینکه نام دختران رادیومی در دفترچه تلفن محلی با نام “هنرمند” ذکر شده بود که آن ها را ترغیب می کرد تا دوستان و خانواده خود را نیز استخدام کنند. جنبه شوم دیگر این بود که گرد و غبار رادیو اکتیو ایجاد شده در کارخانه به قدری درخشان بود که دختران زیباترین لباس های خود را برای کار می پوشیدند تا بعداً آن ها را در اتاق های رقص، بیشتر از دیگران بدرخشند. با این حال، در اوایل دهه ۱۹۲۰، برخی از دختران رادیومی شروع به نشان دادن علائمی مانند دندان درد شدید و خستگی کردند، و اولین مرگ شناخته شده در سال ۱۹۲۲ اتفاق افتاد، زمانی که مالی ماگیا تنها در ۲۲ سالگی پس از یک سال درد کشیدن درگذشت.
اگر چه گواهی فوت او به اشتباه نشان می داد که مالی به خاطر سیفلیس مرده است، او در واقع از چیزی به نام “فک رادیومی” رنج می برد، بیماری که باعث شد تمام استخوان فک پایینی او به قدری نرم و شکننده شود که پزشک او مجبور شدن آن را به طور کامل بردارد. تا زمانی که مالی زنده بود، رادیوم همچنان به ایجاد سوراخ هایی در استخوان فک او ادامه می داد. خوشبختانه رنج های دختران رادیومی بیهوده نبود. تلاش های آن ها در نهایت قوانین کار را به سمت بهتر شدن در ایالات متحده برای همه کارگران کارخانه ها تغییر داد. همان اتفاقی که باید زودتر می افتاد.
ارسال نظر