خاتمی میتواند لیدر نو اصلاح طلبی باشد
جریان اصلاحطلبی مجموعهای از نهادها و سازمانهای گوناگون را گرد هم آورده است که در این ساختار، تنوع و تحول میتواند از درون آن، زایشهای جدیدی را به همراه داشته باشد. بنابر این تصور میکنم جریان اصلاحطلبی صرفأ به چند نهاد محدود نمی شود.
این در حالی است که در هفتههای گذشته علاوه بر بحث نواصلاحطلبی که از سوی برخی از تئوریسینهای برجسته اصلاحطلبی مطرح شده است، تشکلی جدید به نام«نسل دوم اصلاحطلبی» یا«ندا» اعلام موجودیت کرده و در حال جذب نیرو است.
در این زمینه و همچنین درباره آخرین تحولات پیرامون دولت آقای روحانی با دکتر الهه کولایی گفت و گو کرده ایم. وی معتقد است: «حرکت مستمر و تأثیرگذار اصلاحطلبی در دهههای گذشته، تغییر و تحولاتی که در آن صورت گرفته، امکان بازنگری و تجدید بنا در گفتمان اصلاحطلبی را منتفی نمی سازد.
در واقع جریان اصلاحطلبی مجموعه ای از نهادها و سازمانهای گوناگون را گرد هم آورده است که این ساختار میتواند زایشهای جدیدی را به همراه داشته باشد. تصور میکنم جریان اصلاحطلبی صرفا به چند نهاد محدود نمی شود. گفتمان اصلاحطلبی باید مولد، پیش برنده وخود انتقادگر باشد. درست نیست که بخواهیم آن را به تفکری خاص محدود کنیم. بدون شک حق برای همه وجود دارد. تمامی کسانی که برای روند اصلاحطلبی و بهبود شرایط عمومی تلاش میکنند قابل احترام هستند.»
کولایی همچنین تصریح میکند: «رهبران این حرکت باید درایت و تدابیر لازم را در این زمینه به خرج دهند. نباید اجازه دهند این مسائل مبنای تفرقه قرار بگیرد. بدون شک میتوان از این تلاشها به نفع جریان کلی اصلاحطلبی بهره برداری کرد. اما اگر خود محوری و منیت مبنای تلاشها باشد و مصالح کلی مورد غفلت قرار بگیرد، این نوع رفتارها ضربه زننده خواهد بود. نباید تشکیل هویتهای جدید را به عنوان تهدید تلقی کنیم. به ویژه اینکه ما در شرایطی زندگی میکنیم که در کشورهای مختلف جهان و کشور ماهم جامعه شبکهای در حال گسترش است.
با تضارب آرا و اندیشههای جدید نمی شود، مبارزه کرد؛ بلکه باید راههایی برای همبستگی پیشنهاد داد. من تصورم این است که اگر به این نکات توجه شود و ضرورت یکپارچگی نهایی اصلاحطلبان مورد توجه قرار گیرد، این حرکات مشکل آفرین نخواهد بود. باید پذیرفت جامعه همواره از درون خود تقاضاها و مسائل جدیدی را برای پیگیری اهداف خود به وجود میآورد که در برابر این اهداف نمی توان ایستادگی کرد. در ادامه متن گفتوگو با دکتر الهه کولایی را از نظر میگذرانید.
شما با «نو اصلاحطلبی» یا اصلاح اصلاحات موافقید؟ به نظر شما نسل دوم اصلاحات میتواند گفتمان اصلاحطلبی را تقویت کند یا اینکه در راستای گفتمان اصلاحات حرکت نمی کند؟در این زمینه واکنشهای زیادی صورت گرفته است؛نظر شما چیست؟
جریان اصلاحطلبی در کشور ما طیف وسیعی از دیدگاهها ،برنامهها و سیاستها را برای حل مسائل گوناگون در سطوح مختلف در برداشته است. بر اساس تجربه سالهای گذشته نیز میتوان انتظار داشت که موضوع بازنگری در این برنامهها و سیاستها همواره مطرح باشد. از آنجا که اصلاحات و اصلاحطلبی در شکل رسمی وغیر رسمی، یک برنامه منسجم، متراکم و تجزیه و تحلیل نشده است، به طور طبیعی میتوان انتظار داشت که از درون این دیدگاهها مسیرهای جدیدی برای ارتقای شرایط و تحول جامعه در سطوح داخلی و بینالمللی مطرح شود.
وقتی به تاریخچه تحول اصلاحطلبی در کشور نگاه کنیم متوجه میشویم که تحولخواهی و تلاش برای تغییر فقط به یک دوره خاص محدود نبوده است. با این وجود باید عنوان کنم حرکت مستمر و تأثیرگذار اصلاحطلبی در دهههای گذشته و تغییر و تحولاتی که در آن صورت گرفته، امکان بازنگری و تجدید بنا در گفتمان اصلاحطلبی را منتفی نمی سازد.
در واقع جریان اصلاحطلبی مجموعهای از نهادها و سازمانهای گوناگون را گرد هم آورده است که در این ساختار، تنوع و تحول میتواند از درون آن، زایشهای جدیدی را به همراه داشته باشد. بنابر این تصور میکنم جریان اصلاحطلبی صرفأ به چند نهاد محدود نمی شود. گفتمان اصلاحطلبی مولد، پیش برنده وخود انتقادگر است. این درست نیست که بخواهیم آن را به تفکری خاص محدود کنیم. بدون شک حق تلاش برای همه وجود دارد. تمامی کسانی که برای روند اصلاحطلبی و بهبود شرایط عمومی تلاش میکنند، قابل احترام هستند.
این عده تلاش میکنند سازوکارهای جدیدی را در متن جریان کلی اصلاحطلبی مطرح کنند. من معتقدم هر گروهی که در این چارچوب و با هدف ارتقای گفتمان اصلاحطلبی حرکت کند و تقاضای نقد و بررسی گذشته و اصلاح اصلاحات را برای پیشبرد برنامههای حال و آینده داشته باشد باید مورد پذیرش قرار بگیرد. اما آنچه که در این زمینه دارای اهمیت زیادی است و حتما باید مورد توجه قرار بگیرد، تکرار نکردن اشتباههای گذشته و جلوگیری از تشتت آرا در بین جریان کلی اصلاحطلبی است. همه ما باید از گذشته درس بگیریم.
جریان اصلاحات و مجموعه گروههای اصلاحطلب تاکنون، نه تنها خودشان بارها چوب تشتت و افتراق را خوردهاند، بلکه در پی آن جامعه نیز متحمل آسیبهایی شده است. بنابراین شکلگیری تشکلهایی مانند نسل دوم اصلاحطلبان و یا گفتمان نواصلاحطلبی نباید باعث نگرانی باشد. در واقع مسیر این تلاش و تکاپوها در نهایت باید معطوف به مقاطع انتخاباتی و بزنگاههای سیاسی باشد. جایی که نیاز است همه اصلاحطلبان خارج از هر گونه تفرقه و با اجماع کامل و برنامه ریزی شده، به صورت یکپارچه و واحدبه این مسئله توجه داشته باشند تا آسیبهای گذشته جبران شود.
مسئله مهم در این زمینه بحث رهبری نواصلاحطلبان است. به هر حال رهبری سنتی اصلاحطلبان با آقای خاتمی یا با محوریت ایشان بوده است. آیا نسل جدید اصلاحطلبان که به نظر میرسد در برخی مسائل نگرشهای متفاوتی را دنبال میکنند و قرائت جدیدی از جریان اصلاحطلبی دارند همچنان آقای خاتمی را ولو به صورت غیر رسمی لیدر خود تلقی میکنند و یا اینکه به دنبال فرد جدیدی خواهند بود؟
من چنین تصوری ندارم و معتقدم محوریت جریان تغییر نخواهد کرد. آقای خاتمی همچنان چهره پر نفوذ این جریان هستند. ایشان همچنان از درجه تأثیرگذاری بی نظیری در جریان اصلاحطلبی و حتی جامعه برخوردارند. ایشان حتی میتوانند لیدر نواصلاحطلبی هم باشند. بدون تردید هماهنگی و همراهی شخصیتهایی مانند آقای خاتمی در جریان اصلاحات و نفوذ آن در تحولات آینده کشور تعیین کننده است. همانگونه که گفتم درس گرفتن از گذشته و تلاش برای رفع آسیبها و آفات ناشی از پراکندگی در میان بزرگان جریان اصلاحطلبی ضرورتی انکار ناپذیر است. و البته شکل گیری گروهها و تشکلهای جدید نباید در تقابل با این ضرورت باشد.
تشکلهایی مانند«نسل دوم اصلاحطلبی» باعت تفرق و تشتت آرا در بین اصلاحطلبان نخواهد شد؟ این گونه حرکتها باعث سوءاستفاده جریانهای مقابل اصلاحطلبی نمیشود؟به هر حال برخی از رسانههای اصولگرا به سوء استفاده از اختلاف نظرهای اصلاحطلبان در این زمینه مشغول هستند.
این نوع تحولها فی النفسه تهدید را افزایش نمیدهد، ولی آنچه که اهمیت دارد نتایج این تلاشهاست. رهبران این حرکتها باید درایت و تدابیر لازم را در این زمینه به خرج دهند. آنها نباید اجازه دهند این مسائل مبنای تفرقه قرار بگیرد. بدون شک میتوان از این جریان به نفع روند کلی اصلاحطلبی بهرهبرداری کرد. اما اگر خود محوری و منیت مبنای تلاشها باشد و مصالح کلی مورد غفلت قرار بگیرد، این نوع غفلتها آسیب زننده خواهد بود.
با این وجود نباید تشکیل هویتهای جدید را به عنوان تهدید تلقی کنیم. به ویژه اینکه ما در شرایطی زندگی میکنیم که در کشورهای مختلف جهان و کشور ماهم جامعه شبکهای در حال گسترش است. با تضارب آرا و اندیشههای جدید نمیشود مبارزه کرد؛ بلکه باید راههایی برای تقویت همبستگی از راه گفت و گو پیشنهاد داد. تصورم این است که اگر به این نکات توجه شود و اهمیت یکپارچگی نهایی اصلاحطلبان مورد توجه قرار گیرد، این حرکات مشکلآفرین نخواهد بود. باید پذیرفت که جامعه همواره از درون خود تقاضاها و مسائل جدیدی را برای پیگیری اهداف خود به وجود میآورد.
در برابر این اهداف نمیتوان ایستادگی کرد. به هر حال تصور اینکه جامعه شرایط یکسان، بدون تغییر و تحولات را دنبال کند با واقعیت و روح دموکراسی مطابقت ندارد. باید به دنبال سازوکارهایی بود تا یکپارچگی در کل جریان اصلاحات را تضمین کند. در همان حال با شکل گیری هویتهای جدید نیز ممانعتی نداشته باشد.
کارشناسان سیاسی معتقدند استیضاح فرجیدانا روند مخالفت با دولت روحانی را وارد مرحله جدیدی کرد. آیا در پشت پرده این استیضاح اهدافی دنبال میشد؟
دانشگاهها در کشور ما یکی از سیاسی ترین نهادهای کشور بوده اند که در دهههای گذشته و از زمان تاسیس، بیشترین تاثیر را بر روند تحولات کشور داشتهاند.
امروزه در جهانی که تولید علم و دانش، یکی از مهمترین ابزارهای کسب قدرت است، نقش و اهمیت دانشگاهها بیش از گذشته شده است. ولی ما در ۸ سال گذشته شاهد سیاست زده شدن دانشگاه و کنار گذاشتن برخی معیارهای آموزشی و پژوهشی بودهایم؛ معیارهایی که مورد اجماع گستره جهانی بود. در سالهای گذشته به بهانه کارکرد علمی، متاسفانه صدمههای شدیدی به بدنه علمی دانشگاهها وارد شد که تنزل آشکار توان علمی دانشگاهها از نتایج این اقدامها به شمار میرود.
اما از زمانی که دکتر فرجی دانا به عنوان استادی که ساز و کارهای پژوهشی - علمی را بهخوبی میشناسد، زمام امور این حوزه را به دست گرفت، شاهد تحولاتی متناسب با نیازهای کشور در عرصه دانشگاهها بوده ایم. استیضاح ایشان را به ضرورت، نتیجه فعالیتهای وزارت علوم تحقیقات و فناوری دولت روحانی ارزیابی نمی کنم.
به نظر من نتایج روشهای اعمال شده در وزارت علوم در افزایش تقابل با آن تاثیر گذار بوده است. در دوره تصدی وزیر علوم دولت یازدهم، حرکت در مسیر سیاست زدایی نبوده، بلکه خارجکردن دانشگاه از چنبره سیاست زدگی شکل گرفت. دکتر فرجی دانا اقدامهایی را آغاز کرد که سبب شد در میان عموم دانشگاهیان ، اساتید و کارمندان امید به اصلاح، تغییر و بهبود به وجود بیاید.
اما برخی تلاش کردند که با استیضاح فرجی دانا مانع ایجاد این تغییرها شوند. با دیدگاه برخی نمایندگان فعلی مجلس، این تقابل با وزیر علوم دولت احمدی نژاد شکل نمی گرفت. بهنظر من در تعامل دولت آقای روحانی و مجلس میتوان از شیوههای مناسب تری بهره برد. به هر حال نسبت به رفتارهای همراه با مشی توجه به خرد جمعی و اعتدالی که آقای روحانی با مجلس در پیش گرفته است، باید انتظار مدیریت بهتری از روابط دولت و مجلس داشت.
به نظر شما عرصه بر روحانی تنگتر میشود؟
اگر منظور شما ادامه روند استیضاح وزرای دولت آقای روحانی باشد، باید بگویم دولت یازدهم از مردم رای اعتماد گرفته تا تغییرهای معتدل، میانهروانه و عقلایی را در همه جنبههای اجتماعی کشور پیش ببرد. استیضاح و برکناری دکتر فرجی دانا، به معنی تغییر در سیاستهای وعده داده شده از سوی دولت نمیتواند به شمار آید.
در بخشهای دیگر هم به همین صورت خواهد بود. اما اگر به صورت کلی به بررسی چالشهای دولت آقای روحانی بپردازیم، میتوان انتظار داشت در صورت تحقق نیافتن وعدههای اقتصادی دولت در ارتباط با روابط خارجی، فشارها بر دولت تشدید شود. به نظر من اگر دولت بتواند وعدههای خود را در حوزه اقتصاد با موفقیت پیش ببرد و در حوزه سیاسی برپایه اولویتهای بیان شده حرکت کند، میتوان انتظار تنشهای کمتری را داشت.
محمود احمدی نژاد مدعی بود دولتش«پاک ترین»دولت تاریخ است؛ اما به تازگی از محکومیت معاون او (م. ر) خبر داده شد پیامدهای این محکومیت چه خواهد بود؟
متاسفانه برآوردهای بینالمللی نشان دهنده شرایط نامطلوب کشور ما در بین کشورهای جهان، از نظر فساد اقتصادی بهویژه با توجه به عملکرد۸ سال گذشته، است. بدون شک برخورد با مسئله فساداقتصادی نیازمند عزم سیاسی، اصلاحات ساختاری و در واقع اصلاح همه جانبه در سازوکارهای اقتصادی- سیاسی و از بین بردن امکان شکل گیری فساد در سطوح مختلف است.
به همین دلیل قوه قضائیه با توجه به اهمیت ایفای نقش آن در برابر فساد شکل گرفته، در آزمونی بزرگ قرار گرفته است. شرایط مطلوب اقتصادی میتواند در حفظ اقتدار و ارائه تصویر مناسبتر از کشور در سطح بینالمللی و برای جذب سرمایههای خارجی موثر باشد. ما نیازمند جذب تکنولوژی و سرمایه خارجی برای رفع مشکلات اقتصادی هستیم. به همین دلیل دستگاه قضایی در این زمینه نقش موثری دارد. مقابله با فساد اقتصادی در تأمین اهداف رشد و توسعه کشور نقش مهمی دارد.
به نظر میرسد انتظار عمومی هم برخورد جدی با پروندهها ی فساد از سوی دستگاه قضایی به کانون توجه ملی تبدیل شده است. قوه قضاییه باید بدون هیچ گونه ملاحظه و مصلحت جویی، در ایفای نقش قانونی خود در مسئله فساد برخورد جدیتر و قانونی انجام دهد تا راه برای تعامل سازنده بینالمللی در جهت تامین نیازهای داخلی هموار شود.
ارسال نظر