لحظه اعلام اعاده حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه
۹ آذرماه ۱۳۵۰ خورشیدی، سیام نوامبر سال ۱۹۷۱ میلادی، نیروی دریایی ارتش ایران جزایر ایرانی بوموسا، تُنب بزرگ و تُنب کوچک را به حاکمیت ایران بازگرداند و پرچم ایران بر فراز بلندترین قله ابوموسی به اهتزاز در آمد.
دیدهبان ایران: نیروی دریایی ایران در سیام نوامبر ۱۹۷۱، نهم آذر ۱۳۵۰، با برافراشتن پرچم این کشور در جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، حاکمیت ایران را بر جزایر سه گانه خلیج فارس اعاده کرد.
۵۲ سال پیش در چنین روزی نیروی دریایی ایران طی یک عملیات آبی-خاکی موفق شد تا حاکمیت ایران را بر سه جزیره تنگه هرمز یعنی تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی پس از هشت دهه اشغال توسط انگلستان بازگرداند. این عملیات تنها یک روز پیش از خروج نیروی دریایی بریتانیا از خلیج فارس و تنها دو روز پیش از استقلال امارات متحده عربی با توافق کامل با بریتانیا انجام شد.
دولتهای بریتانیا و ایران به مدت سه سال درباره شرایط برقراری حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنگه هرمز مذاکره کرده و در نهایت به توافقی رسیدند که به عملیات آبی-خاکی نیروی دریایی شاهنشاهی در تاریخ نهم آذر ۱۳۵۰ منتهی شد. الحاق دوباره این جزایر به خاک ایران این اطمینان را به بریتانیا میداد که از روند صادرات نفت از طریق تنگه راهبردی هرمز توسط شیخنشینهای جنوب شرق خلیج فارس اخلالی ایجاد نشود.
در پی برگزاری آخرین دور مذاکرات ایران و انگلیس در روز 27 آبان 1350، برابر با 18نوامبر 1971، در تهران با حضور شاه، خلعتبری و افشار از سوی ایران و سر ویلیام لوس و دستیاران از سوی انگلیس، طرفین بالاخره روی متن نهایی یادداشت تفاهم 1971 به توافق رسیدند. به موجب این یادداشت تفاهم مقرر شد نیروهای ایرانی پس از ورود به ابوموسی در نقاط از پیش تعیینشده مستقر و با به اهتزاز درآوردن پرچم ایران در آن، مسئولیت تأمین امنیت آن جزیره را عهدهدار شوند. درباره جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک توافقی کتبی در کار نبود و دو کشور بهطور شفاهی تفاهم کردند که نیروهای ایرانی آن دو جزیره را بهطور کامل در اختیار گیرند.
این در حالی بود که ایران اصرار داشت طرف انگلیسی موضوع تصرف ابوموسی به شرح پیشگفته را به حاکم شارجه ابلاغ کند و موافقت کتبی او را بگیرد. در این راستا، عباسعلی خلعتبری، وزیر خارجه وقت ایران، با نگارش نامهای به همتای انگلیسی خود از او خواست که به شیخ شارجه بگوید که ما توافق کردیم در بخشهایی از جزیره ابوموسی مستقر شویم، اما چون حفظ امنیت جزیره با ایران است، اگر او کاری کند که امنیت آنجا مخدوش شود یا به نیروها و منافع ما صدمهای وارد شود، کل جزیره را میگیریم. متعاقبا مقام مسئول انگلیس مراتب مزبور را به شیخ خالد ابلاغ و موافقت کتبی او را اخذ کرد. او در پای ابلاغیه یادشده جمله «من موافقم» را نوشته و زیر آن را هم امضا کرده بود. اضافه میکند که این موافقت کتبی در روز هفتم آذر 1350 برابر با 28 نوامبر 1971، 48ساعت قبل از ورود نیروهای ایرانی به جزیره ابوموسی، به ایران تحویل داده شد. در پی توافق ایران و انگلیس بر سر جزایر سهگانه و اعلام کتبی موافقت حاکم شارجه با ترتیبات یادداشت تفاهم 1971، نیروهای ایرانی در روز نهم آذرماه 1350 برابر با سیام نوامبر 1971 وارد جزایر تنب و ابوموسی شدند.
این نیروها در ابوموسی مورد استقبال برادر حاکم شارجه قرار گرفتند، اما در تنب بزرگ از پشت به آنها تیراندازی شد. خون رنگی عملیات تصرف آن جزیره، خللی در انجام عملیات ایجاد نکرد و تفنگداران دریایی ایران بعد از گشودن آتش متقابل و تسلیم پلیس مستقر در جزیره بهطور کامل در آن استقرار یافتند. روز بعد از استقرار کامل نیروهای ایرانی در سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی (اول دسامبر 1971) نیروهای انگلیس از منطقه بیرون رفتند و روز بعد از آن (دوم دسامبر 1971) امارات عربی متحده مرکب از هفت امارت ازجمله رأسالخیمه و شارجه، اعلام استقلال کرد.
انگلیسی ها سریعا می خواستند هزینه های نظامی شان در خلیج فارس را کاهش دهند اما امیر ابوظبی تلاش می کرد انگلیسی ها را از این کار منصرف کند. هراس اصلی امیر ابوظبی از ایران بود. در این میان بحرین هم بعد از ۱۲۰ سال قرار داشتن در سیطره انگلیسی ها حالا برای خود استقلال می خواست. درحالی که به شکل سنتی در اختیار ایران قرار داشت.
در مذاکرات فشرده ای که در سال های ۴۷ تا ۱۳۵۰ بین ایران و انگلیس و به شکل متناوب با امیر نشینان دوبی و راس الخیمه و شارجه شکل می گیرد، درباره سرنوشت این سه جزیره و همچنین ماجرای اداره بحرین رایزنی می شود. این قسمت از خاطرات اسدالله علم جالب است که به بهمن ماه ۱۳۴۷ اختصاص دارد: «عصری دنیس رایت سفیر انگلیس به دیدنم آمد… مطلب خیلی محرمانه به من گفت که کار جزایر تنب تمام است و قطعا متعلق به ایران خواهد شد؛ زیرا به شیخ راس الخیمه گفته ایم که اگر با ایران کنار نیایی، چون جزایر بالای خط میانه واقع می شود، ایران آن را قانونا و اگر قانونی نشد با زور خواهد گرفت و شیخ حاضر به معامله است. گفتم ابوموسی چطور؟ گفت این جزیره زیر خط میانه است. گفتم زور ما آن قدر هست که پا زیر خط بگذاریم و آن حکایت لر را برای او گفتم. قدری خندیدیم و باز جدی شدیم. گفت اگر به زور متوسل شوید روابط شما با اعراب هم به هم می خورد.گفتم به جهنم ما از اعراب چه گرفته ایم؟ مگر آنکه حالا مخارج دفاع خلیج فارس را بدهند به شرطی که عمل دفاع در دست ما باشد.گفت: می گویند آخر خلیج عربی است چگونه ریش و قیچی را دست شما بدهند؟ گفتم: قرارداد دفاعی ۵۰ ساله می بندیم، چنان که شما با آنها داشتید…»
در نهایت در یک معامله بزرگ، ایران راضی به تعیین سرنوشت بحرین توسط یک همه پرسی می شود. در واقع به نظر می رسد از نگاه دستگاه دیپلماسی پهلوی، بحرین در آن سوی خلیج فارس بیشتر دردسر محسوب می شده است و ایران عزم کرده بود که به شکلی آبرومند از دست اداره بحرین خارج شود بی آنکه اعتبار داخلی اش به عنوان دولتی بی توجه به تمامیت ارضی زیر سوال برود. در ۲۵ مرداد ۱۳۵۰ رفراندوم به اعلام استقلال بحرین ختم می شود که خب خشم بسیاری از رجل سیاسی و ملی را در تهران برانگیخت اما دولت بلافاصله این استقلال را به خلیفه بحرین تبریک گفت.اما حکومت عزم خودش را برای جانشینی نیروهای انگلیسی در سه جزیره استراتژیک جذب کرده بود. این سه جزیره مورد ادعای دو نیم شیخ نشین شارجه و رأس الخیمه بودند. مذاکرات با خلیفه های این دو شیخ نشین با موفقیت پیش می رود. قرار می شود ایران سال یک و نیم میلیون پوند به امیرنشین شارجه در ازای تسلط دوباره بر جزایر سه گانه کمک مالی کند. در واقع هدف این کمک مالی تفاهم بر سر جزیره ابوموسی بود وگرنه دولت درباره تنب های کوچک و بزرگ قائل به هیچ مذاکره ای با امیر راس الخیمه نشده بود و این جزایر را به شکلی بی گفت و گو متعلق به ایران می دانست. هرچند ابوظبی از جریان این مذاکرات ناراضی بود.
نبرد خونین در تنب بزرگ
به هرحال هشتم آذر ماه ۱۳۵۰ارتش در جزیره قشم موضع می گیرد تا قبل از اینکه دولت امارات متحده عربی زاده و به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته شود، تکلیف این سه جزیره را مشخص کند. ۹ آذرماه ۱۳۵۰ ارتش به فرماندهی دریادار حبیب اللهی به سمت این سه جزیره حرکت کرد. در ابوموسی، تنها جزیره مسکونی از میان سه جزیره یاد شده، ولیعهد شارجه، شیخ صقر، شخصا به استقبال نیروهای ایرانی شتافت و میان آنها شیرینی پخش کرد. مراسم در تنب کوچک معروف به تنب مار نیز بی هیچ حادثه ای به انجام رسید. در تنب بزرگ هم بر پایه قرار و مدار با شیخ راس الخیمه و نمایندگان لندن، قرار بود دست به دست شدن قدرت بی حادثه بگذرد، اما افسر نگهبان انگلیسی حاضر در جزیره از این توافقات بی خبر بود و به نیروهایش دستور مقاومت داد. در حالی که سه نیروی نظامی ایرانی به عنوان نماینده های قوای ایران بی خبر از همه جا در حال حرکت به سمت پاسگاه تنب بزرگ بودند، با شلیک نیروهای حاضر در آنجا روبرو شدند و هر سه نفر کشته می شوند. سروان رضا سوزن چی،مهناو یکم حبیب الله کهریزی و ناوی وظیفه آیت الله خانی.
پس از این اتفاق، نیروهای نظامی ایران به فرماندهی شهریار شفیق و ناخدا فرید خزعل به این پاسگاه کوچک حمله می کنند و پس از ده دقیقه زد و خورد،. پاسگاه با یک کشته تسلیم می شود. در بعد از ظهر پرچم ایران در بلندترین نقطه ی ابوموسی برافراشته می شود.
ارسال نظر