در این قسمت از تهران، شب مرده است
بارها در جلساتی با مسوولان شهرداری و مردم و نهادهای مدنی درباره شبمردگیهای تهران صحبت شده است و اینکه بسیاری از مناطق پایتخت زندگی شبانه ندارند، هرچند هم لزوم آن احساس میشود و هم زمینههای آن وجود دارد. زندگی در روز تلاش و کار است و زندگی شبانه تفریح و موسیقی و رستوران و خرید و در واقع مجالی برای با هم بودن و فرار از تنشهای روزهای شهر. گذشته از آن، زندگی شبانه یکی از جاذبههای گردشگری مهم برای شهرهای بزرگ است.
اعتماد-مرجان یشایایی: بارها در جلساتی با مسوولان شهرداری و مردم و نهادهای مدنی درباره شبمردگیهای تهران صحبت شده است و اینکه بسیاری از مناطق پایتخت زندگی شبانه ندارند، هرچند هم لزوم آن احساس میشود و هم زمینههای آن وجود دارد. زندگی در روز تلاش و کار است و زندگی شبانه تفریح و موسیقی و رستوران و خرید و در واقع مجالی برای با هم بودن و فرار از تنشهای روزهای شهر. گذشته از آن، زندگی شبانه یکی از جاذبههای گردشگری مهم برای شهرهای بزرگ است. در تهران اولین خیابانی که فرهنگ زندگی شبانه را به میان مردم برد، خیابان لالهزار بود که سبب شد چندین نسل تا امروز خاطرات خوشی از کافهها و تئاترهای آن را هنوز با خود مزهمزه کند و با آنها خوش باشد و نسلی از موسیقی و اجراهای اغلب مردمپسند را به بار آورد. در تهران امروز اما برای شبمردگیها توجیهاتی به گوشتان میخورد که مثلا امنیت شبانه دشوار است. تکلیف تردد وسایل نقلیه عمومی در ساعات شبانه چیست؟ و اصلا چرا باید مردم در ساعاتی در شب تفریح کنند!
هرچند نهادهای مدنی راهحلهای عملی زیادی برای این موارد دارند و تجربه کلانشهرهای دیگر حتی در خاورمیانه نشان میدهد با کمک مردم و فناوریهای نظارتی جدید میشود بدون صرف هزینه بیشتر به شبهای شهر جان بخشید، اما شاید بعضی جاها بشود این بهانهها را شنید و به منطق آن فکر کرد، اما شبمردگی در میدان راهآهن تهران توجیهی ندارد. غروب پنجشنبهای به میدان راه آهن رفتیم. میدان چمنکاری و گلکاری شده و آراسته بود، اما آنچه از فضایی مانند میدان راه آهن انتظار داری، هیچ وجود نداشت. میدانهایی که راهآهن در آنجاها ایستگاه دارد، باید محلی برای خرید و گشت و گذار و خوردن و نوشیدن و وقتگذرانیهای شایسته مردم باشد؛ دروازهای جذاب برای ورود به پایتخت که مسافر را دلگرم کند و به خود بخواند، اما آنچه دور و بر میدان میبینید، چندین ساختمان قدیمی و زیبای رهاشده است که زمانی ادارات راهآهن بودند و امروز پنجرههای یکی درمیان شکسته و ظاهر فرسودهشان خوشایند که نیست هیچ، به شما دهنکجی میکند. چند غذاخوری با مشتریهایی اندک در اطراف میدان هم فراخور تنها ایستگاه راهآهن پایتخت یک کشور ۸۵میلیونی نیست. ظاهر کمرمق میدان ما را به صحبت با کسبه کشاند. با اولین پرسش ما سر درد دل کسبه باز شد که «شهرداری میخواهد این اطراف را پارک کند و هنوز تکلیف ما روشن نیست. خیلیها فروخته و رفتهاند و خیلیها هم مغازهها را رها کردهاند و به انتظار تصمیمهای آینده نشستهاند. ما هم درواقع داریم اینجا دست و پا میزنیم.» حالا دیگر شب شده بود و باز هم ما میپرسیدیم: «این ساختمانها چرا به حال خود رها شدهاند؟» کسی جواب را نمیدانست، فقط اینکه چندین سال قبل گروهی به قصد مرمت آمدند و کارهایی هم در داخل ساختمانها انجام دادند و بعد هم رفتند! با تاریک شدن هوا، کسبه دستههای معتادان را نشانمان دادند که بیپروا در کنار پیادهروها جمع شده و مواد مخدر مصرف میکنند. ظاهرا این هم یکی از دلایل شبمردگی میدان راهآهن است که مردم را از آنجا میتاراند. شاید بهتر باشد مدیران شهری کمی تفکر ساخت و سازمحور را کنار بگذارند و به جای ساختن پارک که در میدان راه آهن محلی از اعراب ندارد، با کمک مردم و سرمایهگذاری بخش خصوصی رونق و شبهای زنده را به این مهمترین میدان ورودی تهران بازگردانند. در هر جایی مشارکت و مدیریت مردمی مهمترین عنصر زیست شبانه شهرهاست.
ارسال نظر