بازداشت سرشبکه ۲۶ ساله «QNet»
رییس پلیس امنیت عمومی فرماندهی انتظامی گیلان از دستگیری سرشبکه شرکت هرمی کیونت (QNet) شمال کشور در این استان خبر داد.
سرهنگ 'مهرداد مهرگان' گفت: ماموران اداره عملیات ویژه پس از دستگیری یکی از اعضای یکی مهم شرکت هرمی کیونت در هفته گذشته، موفق به شناسایی سرشبکه اصلی این شرکت در استان های شمالی کشور شدند.
او گفت: ماموران اداره عملیات ویژه پس از انجام تحقیقات پلیسی محل های تردد و مخفیگاه های احتمالی متهم را شناسایی و با هماهنگی مقام قضایی این متهم ۲۶ ساله را به اتهام اخلال دستگیر کردند.
رییس پلیس امنیت عمومی فرماندهی انتظامی گیلان با بیان اینکه متهم با نام مستعار فاتح و با داشتن حدود تقریبی ۲۰۰ زیرمجموعه در استان های شمالی فعالیت می کرد، گفت: متهم با لیدر ها و سرشبکه های شرکت هرمی کیونت در کشورهای عربی و هنگ کنگ ارتباط داشت و از این طریق ارز را از کشور خارج می کرد.
سرهنگ مهرگان گفت: تحقیقات نشان می دهد ۹۹ درصد سود عضویت در این شرکت ها معمولا عاید سرشاخه و سرشبکه ها می شود و به زیر مجموعه ها سودی پرداخت نمی شود.
او ادامه داد: پرداخت سودهای کلان، فریبی بیش نیست و نباید شهروندان به بهانه یک شبه پولدار شدن در این گونه شرکت ها عضو شده و سرمایه های خود را به آنها بسپارند.
دوم شهریورماه جاری نیز سرهنگ مهرگان رییس پلیس امنیت عمومی فرماندهی انتظامی استان گیلان از دستگیری فردی ۲۵ ساله اهل و ساکن مازندران که شبکه هرمی تشکیل داده و زیرشاخه های خود را در سطح وسیعی در کشور توسعه داده بود، خبر داد.
نظر کاربران
من رو چند ماه پیش کشوندن تهران به بهانه استخدام و ۲روز من رو تو شهر تهران چرخوندن و بردن کافی شاپ و مرکزخرید تیراژه و مرکزتجاری کوروش و دربند و بالاشهرو حرفهای خوشگل میزدن و ماشین های باکلاس رو بهم نشون میدادن و میگفتن ازاینا میخوای داشته باشی؟ به بهانه استخدام شرکت کیونت (Qnet) رو بهم معرفی کردن و میگفتن فقط ازاین کارمیتونی این چیزا رو بخری و …شب اول رفتیم توپخونه تهران تو مسافرخونه به بهانه اینکه خوابگاه دارن و باید هماهنگ کنن نمیشه رفت و فردا شب میریم ،روز دوم نصفه شب ساعت ۲ بود رفتیم جنوب تهران بین یافت آباد و راه آهن بود دقیق یادم نیست و ۵ روز هم من رو تو یک خونه که یک اتاق ۹ متری و یک هال ۳۰ متری و یک آشپزی اون کوچک که تو همون هال بود نگه داشتن و در آخر گفتن کارمون به دلاره باید اندازه ۱۷ میلیون تومن دلار جور کنی ،همه ش من رو میبردن تو اتاقو ۳ نفری نوبتی باهام حرف میزدن و میگفتن رفتی تو هال با بقیه حرف نزن چون هنوز وارد کار نشدی لولت نمیرسه واینا…،چندتا برگه هم بهم دادن و گفتن اینهارو به خانواده ت و اطرافیانت بگو تا احساساتی بشن و پول رو ۱۰۰% بهت میدن، این کار رو نکردم و بالاخره بعد از ۱هفته موندن تو اون خونه مجبور شدن ولم کنن چون به حرفهاشون عمل نکردم ،دوباره من رونصف شب ساعت ۱:۴۰بود ازخونه بی سرو صدا بردن بیرون و ازکوچه پس کوچه بردن تا مترو راه آهن تا آدرس رو یاد نگیرم، تقریبا ۳۰ دقیقه پیاده راه رفتیم و از اونجا با سواری خطی رفتم آزادی تابرگردم شهرستان،به جز من و اون ۳ نفر ۵ نفر جوون که اکثرا متولد ۶۹ و ۷۰ بودن هم اونجا بودن ،بچه های مثبت و سالم و لیسانس به بالا بودن و از تبریز و شیراز و آبادان و اهواز و کردستان اومده بودن تهران برای کار که گول اونارو خورده بودن و چند ماهی بود که اونارو تو اون خونه حبس کرده بودن به بهانه اینکه بیرون روحیه شون خراب میشه وهمه چیز انرژی منفی بهشون میده و دخترارو میبینن و دچار حاشیه میشن و باید ذهنشون پاک بمونه و اینا…،کسی که من رو کشونده بود تهران رفیقه دورانه دانشگاهم بود اسمش محمد حدیدی هست و متولد اردبیله و پدر و مادر ۸۰ و ۷۰ ساله داره و ۸تا خواهرداره که یکیشون تو اردبیل دندانپزشکه ومیشناسمش ،تک پسر و بچه آخره بچه اردبیله سمت میدان قیام کافی نت داشت قبلا،تو کار بازرگانی صادرات عسل بود و اسمش تو اتاق بازرگانی اردبیل هست و تو پیام نور اردبیل معماری خونده و میگفت دامادموش رییس اداره اطلاعات سیستان بلوچستانه و هیچکس جرات نمیکنه من رو بگیره و پشتش به دامادش گرم بود ،یکی از رفیقاش که اون هم اردبیلی بود اسمش افشین و آفیسردارشون بود مهندسی مکانیک خونده بود باهامون بود و گفت آدم باتجربه ای هست و از بچگی رفیقن باهم کل اون چند روزی که تهران بودم باهامون بود. یکی از سرشاخه هاشون که میگفت ۲ساله توکاره و اونجا بهش میگفتن بالاسری و اسم واقعیش نواب شهریاری بود و تو شناسامه اش دیدم ولی به ۲ اسم حاج امان و حاج آرش صداش میکردن همه و میگفت ساپورتر هست و درآمد ۸ تومن در ماه داره پرزنتم کرد ،متولد ۱/دی/۶۵ و بچه فیروزآباد ولی میگفت تو شیراز با مادر پیرش تنها زندگی میکردن و پدرش وقتی ۳ ساله بوده فوت کرده و ۲ساله که مادرشو تنهاگذاشته و رفته تهران تو اون کار و گفت ۴ روز باید با ما بمونی تا کار رو ببینی ،اون چند روز که تو خونه شون بودم چندبار باهام حرف زد و کار رو کامل برام توضیح داد که ۱۲ تا لول دارن و خودش لول ۸ بود ومیخواست با حرفهای احساساتی و اینکه باید به داد خانواده ت برسی و و این کار تنها راه موفق شدنت تو ایرانه و این حرفها گولم بزنه که ۱۷ میلیون براشون جور کنم،اگه من اون پول رو جورمیکردم و وارد کارمیشدم به هرکدوم اونها پورسانت میرسید ،رفیقم ۳۰۰دلار پورسانت معرفی نفر و۴۵۰ دلار به رفیقش افشین که بالاسریش و آفیسر بود و به سرشاخه شون ۹۰۰دلار پورسانت میرسید .چون بالاتر از افشین بود و دوبل میشد پورسانتش .تو اون چند روز چیزی حدود ۳۰۰ هزارتومن هزینه ام شد . این تجربه من بود و اینهاروگفتم بهتون که مراقب باشید تا تو دامشون نیفتید ،چون تجربه رو تجربه کردن خطاست .این نوع از تجارت تو ایران جواب نمیده چون نه فرهنگش وجود داره و نه اصولی انجام میشه و عواقب جبران ناپذیری داره ،موفق باشید .